تحقیق خود در خصوص “عکس العمل بازار درباره ارائه اوراق قرضه قابل تبدیل به سهام: با تمرکز بر هزینه های نمایندگی جریان وجوه آزاد” در کشور چین به ارزیابی و بررسی اثرات پذیره نویسی 48 اوراق قرض? تبدیل و 439 پذیره نویسی سهام در شرکت های بورسی چین پرداخته است. وی در این تحقیق مشاهده کرده است شرکت هایی که از وجوه نقد توزیع شده کمتر و فرصت های رشد بیشتری برخوردارند، نسبت به شرکت هایی که از وجوه نقد توزیع نشده بیشتر و فرصت های رشد کمتری برخوردارند، قیمت سهام آنها بیشتر است.
انوار ابومصلح در کنفرانس بین المللی آکادمی های متحد در سال 2009 موضوع هزینه نمایندگی جریان وجوه نقد آزاد و حق اختیار خرید سهام مدیر را بررسی و مطرح کرده است. وی در این تحقیق نقش حق اختیار خرید سهام مدیر را در کاهش مشکلات نمایندگی جریان وجوه نقد آزاد مورد بررسی قرار داده است و مشاهده نموده است که پاداش به صورت اختیار خرید سهام با انباشتگی وجوه نقد آزاد مازاد در ارتباط می باشد و حق اختیارهای خرید سهام منافع مدیران و سهامداران را همسو می سازد که این خود بیانگر نظارت بهتر بر مدیریت می باشد.
لی ژانگ در سال 2009 تحقیق درباره “نقش تبادلی دیون و پاداش های انگیزشی در کنترل مشکلات نمایندگی جریان وجوه نقد آزاد” انجام داده است. وی در تحقیق خود به ارزیابی نقش حاکمیت شرکتی ساختار سرمایه و پاداش های انگیزشی مدیرانه در کنترل مشکلات نمایندگی جریان وجوه نقد آزاد می پردازد. وی به این نتیجه رسیده است که دیون و حق اختیار سهام هیأت مدیره نقش مؤثری در کاهش مشکلات نمایندگی جریان وجوه نقد آزاد دارند. جنکینز و همکاران (2004)، به بررسی اثر چرخه عمر شرکت در مربوط بودن ارزش های مولفه های سود پرداختند. آنان فرض کردند که واحدهای تجاری در مراحل مختلف چرخه عمر اقدامات راهبردی متفاوتی را اتخاذ می کنندو نتایج تحقیق آنان، مربوط بودن ارزش مولفه های سود را از طریق تاکید بر سودآوری در مراحل پایانی چرخه عمر، به جای تاکید بر رشد در مراحل اولیه چرخه عمر نشان میدهند.
دی آنجلو و استالز (2006)، نظریه چرخه حیات را با بررسی اینکه آیا احتمال پرداخت سود سهام به ترکیب سرمایه موجود مرتبط است یا نه مورد ارزیابی قرار داده اند؛ آنها با اندازه گیری متغیرهای سود انباشته / کل حقوق صاحبان سهام سهام عادی (RE/TE) و نسبت سود انباشته به دارایی کل (RE/TA)به این تحقیق پرداختند. برای نمونه شرکت هایی که دارای ((RE/TE و RE/TA)) پایین بودند تمایل داشتند که در مرحله رشد قرارگرفته و متکی به سرمایه گذاران خارجی باشند در حالیکه شرکت هایی که ((RE/TE و RE/TA)) بالایی دارند متمایل هستند که با سودهای انباشته بالا در مرحله تکامل قرار داشته باشند. بنابراین این امر باعث می شود که آنها نماینده خوبی در پرداخت سود سهام باشند. مطابق و همراه با نظریه چرخه عمر، شواهد و مدارک آنها نشان می دهد که ترکیب سرمایه موجود یک ارتباط مثبت تاثیرگذار با این احتمال دارد که یک شرکت سود سهام خود را پرداخت کرده، اندازه و وسعت شرکت، منافع فعلی و آتی، رشد شرکت، کل سهام و دارایی شرکت، تراز مالی و سابقه پرداخت سود سهام را کنترل نماید. این ارتباط همچنین این احتمال را بیان می کند که یک شرکت ممکن است پرداخت سود سهام را آغاز کرده و در عین حال آن را حذف نماید. نتایج این تحقیق نشان می دهد که مجموع سود سهام در طول زمان کاهش نیافته بلکه شرکت های بزرگتر و سودآورتر تمرکز بیشتری روی آن داشته اند، یافته ای که مطابقت آنرا با پیش بینی چرخه عمر تایید می نماید و بیانگر این است که توزیع جریان نقد آزاد یک تعیین کننده اصلی در سیاست سود سهام است.
دنیس و اوزوبوف (2008)، یک بررسی مقطعی و سری زمانی را در مورد گرایش و تمایل به پرداخت سود سهام در شش بازار پیشرفته (آمریکا، کانادا، انگلستان، آلمان، فرانسه و ژاپن) در طول دوره سال های 2002-1982 انجام داده اند مثل فاما و فرنچ (2001) آنها دریافتند که احتمال درصد پرداخت سود سهام بیشتر، با فرصت های رشد و سود دهی آن مرتبط است در همه شش کشور، احتمال پرداخت سود به شدت با نسبت سود انباشته به حقوق صاحبان سهام مرتبط می باشد . میزان و تعداد شرکت هایی که پرداخت سود آنها وقتی که این نسبت بالا باشد بالا بوده و زمانی که سود انباشته به کل حقوق صاحبان سهام منفی باشد این نسبت پائین می باشد.
وانگ و همکاران (2009)، به بررسی سیاست تقسیم سود و فرضیه چرخه عمر در بازار بورس تایوان پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که پرداخت سود سهام در واحدهای تجاری جوانتر با توان رشد بالا و سودآوری پایین، به توزیع سود سهمی در مقابل سود نقدی منجر می شود. همچنین در واحدهای تجاری بالغتر با توان رشد پایین و سودآوری بالا، به توزیع بیشتر سود نقدی در مقابل سود سهمی منجر می شود.
گوهار استپانیان (2010)، به بررسی چرخه عمر واحد تجاری و نوع پرداخت سود سهام می پردازد. در این تحقیق سه گروه متفاوت از واحدهای تجاری توزیع کننده وجه نقد شامل بازخرید سهام، سود نقدی و ترکیبی از سود نقدی و بازخرید سهام در نظر گرفته شده است. باز خرید سهام در مرحله رشد سریع، بسیار محتمل است و علامت کیفیت واحد تجاری برای سرمایه گذاران است. پرداخت سود نقدی به سهامداران، در واحدهای تجاری بالغ افزایش می یابد و تمایل مدیران برای گسترش یا حفظ اندازه واحد تجاری نسبت به رفاه سهامداران افزایش می یابد. سرانجام استفاده ترکیبی از سود نقدی و بازخرید سهام، در واحدهای تجاری که بالغتر هستند، صورت میگیرد. ا
ین مطالعه نشان میدهد که چرخه عمر واحد تجاری از مهمترین دلایل برای انتخاب روش های پرداخت سود سهام است.
علیرغم اینکه گراس من و هارت در سال 1982 برای اولین بار این منافع متضاد (منافع متضاد بین سهامداران و مدیران) را تشخیص داده و نقش ضمانتی بدهی را تعریف کرده اند، اما جنسن در سال 1986 این ایده را عمومی نمود.
جنسن در کار تحقیقاتی خود تحت عنوان “هزینه های نمایندگی جریان وجوه نقد آزاد، تأمین مالی شرکت، قبضه مالکیت” در سال 1986 برای اولین بار مشکلات نمایندگی جریان وجوه نقد آزاد و اثر تأمین مالی های شرکت بر روی آن را مورد بررسی قرار داده است.
جنسن در کار تحقیقاتی خود به بررسی نقش بدهی ها و تعهدات در تحریک کارایی و بهره وری سازمانی پرداخته است.
جنسن این چنین پیش بینی کرده بود که وقتی مدیران جریان های نقدی آزاد بیشتری داشته باشند، رفتارهای فرصت طلبانه ای از جمله سرمایه گذاری در پروژه ها با خالص جریان های نقدی کمتر، تلاش برای ایجاد درآمد، انجام هزینه های اضافی، تلف کردن عایدی ها و مواردی از این قبیل را از خود نشان می دهند. به عنوان مثال، خرید دارایی هایی که درآمد تولید نمی کنند، ایجاد فرصت های شغلی افراطی و استفاده مفرط از دارایی ها، موجب تلف کردن عایدی های شرکت می شود. وی پیش-بینی نمود که افزایش اهرم، مدیران را منضبط نموده و رفتارهای فرصت طلبانه آنها را کمتر می نماید. به این دلیل که بازپرداخت بدهی، وجوه نقد اضافی کمتری را در دسترس مدیران باقی خواهد گذاشت.
فردنیاند گیول و ستوای در تحقیق خود در سال 2001 به بررسی “ارتباط بین جریان وجوه نقد آزاد، نقش نظارتی دیون و حق الزحمه حسابرسی” پرداخته است. گیول و همکاران در این تحقیق به این نتیجه رسیده اند که ارتباط مثبت بین جریان وجوه نقد آزاد و حق الزحمه حسابرسی در شرکت های دارای سطوح پائین / بالای مالکیت سرمایه مدیرانه به ترتیب قوی تر و ضعیف تر می باشد. آنها همچنین به این نتیجه رسیدند که اثر متقابل بین جریان وجوه نقد آزاد و مالکیت سرمایه مدیرانه در شرکت های دارای سطوح بالا / پائین دیون به ترتیب کمتر و بیشتر است.
فردنیاند گیول (2001) در تحقیق دیگر خود به بررسی “رابطه بین جریان وجوه نقد آزاد، نقش نظارتی دیون و سیاست انتخابی مدیران در خصوص روش LIFO و FIFO” پرداخته است. وی این چنین مطرح می کند که رابطه بین جریان وجوه نقد آزاد و انتخاب روش های ارزیابی موجودی کالا بر پایه این فرض است که علیرغم اینکه روش LIFO یک روش مفید برای فرار از مالیات است اما مدیران واحدهای اقتصادی دارای جریان وجوه نقد آزاد به منظور افزایش مزایای پایان خدمت خود از روش FIFO به عنوان یک روش افزایش دهنده سود استفاده می کنند. از این رو بدهی ها و دیون به عنوان یک تصمیم نظارتی می تواند در کاهش تضاد منافع ناشی از جریان وجوه نقد آزاد مؤثر واقع شود. وی در این تحقیق به این نتیجه رسیده است که احتمال اینکه مدیران واحدهای اقتصادی دارای جریان وجوه نقد آزاد بالا و دیون بالا روش FIFO را انتخاب نمایند از مدیران واحدهای اقتصادی دارای جریان وجوه نقد آزاد بالا و دیون کم بیشتر است. جونز و شارما(2008) رابطه بین مدیریت سود و جریان های نقدی آزاد را در کشور استرالیا و در شرکت های با رشد کم و زیاد مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که در شرکت های با رشد کم رابطه معنادار مستقیمی بین اقلام تعهدی اختیاری و جریان های نقد آزاد وجود دارد به این دلیل که در این نوع شرکت ها مدیران سعی می کنند از طریق اقلام تعهدی اختیاری عملکرد ضعیف واحد تجاری خود را بهبود بخشند. اما در شرکت های با رشد زیاد به چنین رابطه معناداری دست پیدا نکردند.
مایکل و ست فالن در سال 2005 در تحقیق خود تحت عنوان “ساختار بهینه سرمایه و هزینه های نمایندگی جریان وجوه نقد آزاد” به این نتیجه رسیده است که بدهی، و تعهدات برای هزینه های نمایندگی جریان وجوه نقد آزاد به منزله پوشش و محافظی می باشند مشابه با اثر سپر مالیاتی خود.
دیچو و دیچاو (2002) نقش ارقام تعهدی را جهت اندازه گیری بهتر سنجش عملکرد شرکت ها در یک سری زمانی بررسی کردند. به دلیل آن که اقلام تعهدی نیازمند مفروضات و پیش بینی جریان های نقدی آتی است، بنابراین کیفیت اقلام تعهدی و سود با افزایش درخطای پیش بینی مقدار اقلام تعهدی کاهش می یابد. آنها در نهایت چنین نتیجه گیری می کنند که ویژگی های هر شرکت همانند قدرمطلق میزان اقلام تعهدی، طول چرخه عملیاتی، انحراف معیار از فروش، جریان های نقدی اقلام تعهدی و سود و اندازه شرکت را می توان به عنوان ابزاری برای ارزیابی کیفیت سود به کار گرفت.
در سال2007 ، کوالسکی، استتسیاک،تالاورا تحقیقی را با عنوان حاکمیت شرکتی و سیاست تقسیم سود در لهستان انجام دادند. کار آنها در دو بخش خلاصه می شود.اول عوامل تعیین کننده تقسیم سود بررسی می شود . دوم تست این که آیا، شیوه های حاکمیت شرکتی، سیاست تقسیم سود شرکتهای غیرمالی در بورس وارسو را تعیین می کنند. نتایج نشان می دهد که، شرکتهای بزرگ و سود آورتر، نرخ پرداخت سود بالاتری دارند. علاوه براین، شرکتهای پرریسک تر وبدهکارتر، ترجیح می دهند سود سهام کمتری بپردازند(کوالسکی و همکاران ? 2007 ) .
در سال 2003، سیلوا و لل اثر ساختار حاکمیت شرکتی را روی ارزش بازار و پرداخت سود تقسیمی شرکتهای برزیلی بررسی کردند. نتایج تجربی ، درجه مالکیت بالا و تمرکز کنترل را نشان می دهد.
نخستین پژوهش در زمینه چرخه عمر شرکت ها در حوزه حسابداری توسط آنتونی ورامش
(1992) انجام گرفته است. آنها در تحقیق خود پس از طبقه بندی شرکت ها به مراحل رشد، بلوغ و افول ، ارتباط بین معیارهای عملکرد، چون رشد فروش و مخارج سرمایه ای با قیمت بازار سهام را بررسی نمودند .هدف آنها در این تحقیق، بررسی واکنش بازار به اطلاعات حسابداری منتشر شده در مراحل مختلف چرخه عمر بود. یافته های آنها نشان می دهد که ارتباط معناداری میان معیارهای عملکرد و قیمت بازار سهام در مراحل مختلف چرخه عمر وجود دارد، به طوری که میزان مربوط بودن معیارهای رشد فروش و مخارج سرمایه ای از مرحله ظهور تا افول روند نزولی دارد.
سوجیانیس (1996) به بررسی رابطه بین مخارج وعایدات آتی شرکت ها در (R&D) تحقیق و توسعه مراحل مختلف چرخه عمر پرداخت . یافته های وی نشان می دهد که در شرکت های در مرحله ظهور، رشد، بلوغ و افول بترتیب94/58، 22/69، 37/61و 17/32 درصد تغییرات عایدی توسط مخارج تحقیق و توسعه (R&D) تبیین می شود . نتایج این تحقیق نشان می دهد که رابطه معناداری بین توان توضیحی (R&D) مخارج تحقیق و توسعه و مراحل مختلف چرخه عمر وجود دارد.
بلیک (1998) به بررسی توان توضیحی افزاینده الگوهای ارزش گذاری مبتنی بر اقلام تعهدی درمقایسه با الگوهای ارزش گذاری مبتنی برجریانهای نقدی پرداخت. یافته های وی نشان می‌دهد که توان توضیحی الگوهای ارزشگذاری مبتنی براقلام تعهدی و جریانهای نقدی در مراحل مختلف چرخه عمر تفاوت معناداری با یکدیگر دارند . درمرحله رشد و افول الگوهای ارزش گذاری مبتنی برجریان های نقدی مربوطترهستند و درمرحله بلوغ عکس این موضوع صادق است.
جنکینز وهمکاران (2004) به بررسی تأثیرچرخه عمرشرکت برمیزان مربوط بودن اجزای سود پرداخت.یافته های وی نشان می دهد که میزان مربوط بودن اجزای سود بسته به اینکه شرکت در کدام مرحله از چرخه عمر قرار دارد، متفاوت است.
زو (2007) در پژوهشی با طبقه بندی شرکت ها به مراحل رشد، بلوغ و افول به بررسی تأثیر چرخه عمر بر میزان مربوط بودن معیارهای ریسک پرداخت.یافته های وی نشان می دهد که میزان مربوط بودن و نیز توان توضیحی افزاینده معیارهای ریسک در مراحل مختلف چرخه عمر تفاوت معناداری بایکدیگر دارند. توان توضیحی افزاینده معیارهای ریسک در مرحله افول، دارای بیشترین مقدار و درمرحله بلوغ دارای کمترین مقدار هستند.
کالونکی و سیلولا (2008) میزان استفاده از سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت در مراحل مختلف چرخه عمر شرکت را بررسی کردند. یافته های آنها نشان می دهد به علت تغییر در نیازهای اطلاعاتی مدیریت، میزان استفاده از سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت در مراحل مختلف چرخه عمر متفاوت است . میزان استفاده از سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت درشرکت های در مراحل بلوغ و احیا نسبت به مرحله رشد بیشتر است.
بوئن و همکاران(1987) در تحقیقی به بررسی محتوای افزاینده اطلاعاتی ارقام تعهدی ونقدی پرداختند. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که اطلاعات مربوط به جریان های نقدی دارای محتوای افزاینده اطلاعاتی نسبت به سود است.(بوئن و همکاران ،1987).
ولک و همکاران(1995) در تحقیق خود نشان دادند که اقلام تعهدی غیر اختیاری، ثابت هستند و از آن ها نمی توان برای هموارسازی سود استفاده کرد. هر چقدر اقلام تعهدی اختیاری در داخل اقلام تعهدی بیشتر باشد احتمال مدیریت سود نیز