در دیدگاه شناختی- اجتماعی بندورا (۱۹۸۶) افراد نه به وسیله نیروهای درونی برانگیخته می شوند و نه به وسیله نیروهای بیرونی به طور خودکار کنترل می شوند. نظریه ی شناختی- اجتماعی، دیدگاهی بافتی است زیرا بر این فرض استوار است که رفتار، نشان دهنده تعامل فرد با محیط است. در نظریه بندورا عملکرد انسان در چهارچوب یک مدل تقابلی سه جانبه تبیین می شود که در آن محیط، رفتار و شخص با تعامل متقابل بر هم تاثیر می گذارند و رفتار نهایی را شکل می دهند. در تعامل بین شخص و محیط، یکی از مهمترین مولفه های تاثیرگذار، خودکارآمدی است. خودکارآمدی عبارت است از «قضاوت افراد در مورد توانایی هایشان برای سازماندهی و اجرای یک سلسله کارها برای رسیدن به انواع عملکردهای تعیین شده»( پنتریچ و شانک۱، ۲۰۰۲، ترجمه شهرآرای،۱۳۸۶).
خودکارآمدی به این باور فرد که می تواند کاری را با موفقیت انجام دهد گفته می شود(وولفلک۲ ،۲۰۰۴، نقل از سیف،۱۳۸۷). بندورا(۱۹۸۶) معتقد است که توانایی خود سامانی به فرد امکان می دهد تابر رفتارهایش کنترل ونظارت داشته باشد، یعنی رفتارهایش را ارزشیابی کند، آن ها را با معیارهای خودش بسنجد و در مورد شخص خود تقویت وتنبیه اعمال کند. شخصی که نتیجه ارزشیابی از خودش مثبت است خود را کارآمد تشخیص می دهد، همچنین انتظار کارآمدی می تواند روی افراد در دو حیطه اثر بگذارد: ۱) میزان تلاشی که می کنند. ۲) فعالیتهایی که برای انجام دادن انتخاب می کنند(لیاو۳، ۲۰۰۹).
ازآنجا که اعتماد به خود و توانایی حل مسئله دو فاکتور زمینه ساز برای مؤلفه های خودکارآمدی هستند، طی مراحل رشد دستخوش تغییرات فراوانی می شوند. کسانی که اعتماد به نفس بیشتری دارند و به موجب آن از احساس خودکارآمدی بالایی برخوردارند، بر موانع و مشکلات موجود بهتر غلبه می کنند( بندورا،۱۹۸۶، همان).
۲-۱-۱۶٫ سطوح خودکارآمدی
با توجه به پژوهش انجام شده توسط جینکز و مورگان(۱۹۹۹) خودکارآمدی به دوسطح خودکارآمدی بالا( کارآمد) و خودکارآمدی پایین (نا کارآمد) طبقه بندی می شود.
________________________
۱-Pintrich & Schunk
۲-Woolfolk
۳-Liaw
دریافت خودکارآمدی با توانایی افراد برای کاربرد شیوه هایی که به کنترل آنها بر رویدادهایی که بر زندگی شان اثر می گذارند مربوط است. عقاید خودکارآمدی شکل دهنده ی پایه و اساس عملکرد افراد است. افرادیکه معتقدند میتوانند نتایج مطلوب را توسط فعالیتشان ایجاد کنند، برای دنبال کردن کارها در صورت برخورد با مشکلات دلگرمی دارند(پروین و جان ، ۱۹۹۹).
شخصی که شک دارد بتواند رفتار خاص مورد انتظار را انجام دهد دارای خودکارآمدی پایین است. خودکارآمدی بالا به تلاش و پافشاری در برخورد با مساله و به دست آوردن اهداف بالاتر منتهی می شود، در حالی که خودکارآمدی پایین باعث یاس و دست کشیدن از کار می شود(بندورا، ۱۹۸۹، نقل از کلونینجر، ۲۰۰۴).
ادراک خودکارآمدی به انتظارات افراد در مورد توانایی شان برای عمل در موقعیتهای آینده برمی گردد. افرادی با احساس خودکارآمدی بالا احتمالاٌ در برخورد با مسائل مشکل، بیشتر تلاش می کنند، در تلاشهایشان استقامت می ورزند، در طول انجام مسائل بیشتر آرام هستند تا برانگیخته باشند و افکارشان را تحلیل گرانه سازمان می دهند(پروین، سروان و جان۱،۲۰۰۵). افراد با کارآمدی بالا به جای اینکه آینده خود را فقط پیشگویی کنند آنرا شخصا می سازند(بندورا، ۱۹۸۶، نقل از پروین، ۱۳۷۴). افرادی که احساس کارآیی بالا دارند معتقدند که می توانند به نحو موثری با وقایع و موقعیت ها برخورد کنند، چون آنها انتظار دارند که در غلبه کردن بر موانع موفق شوند، در کارها استقامت به خرج می دهند و اغلب درسطح بالا عمل می کنند. آنها در مقایسه با کسانی که احساس کارآیی پایینی دارند به توانایی های خود اطمینان بیشتری داشته و خود ناباوری ناچیزی نشان می دهند. آنها مشکلات را به جای تهدید، چالش می دانند و فعالانه در جستجوی موقعیتهای تازه هستند. احساس کارآیی بالا ترس از شکست را کاهش می دهد، سطح آرزو ها را بالا می برد، و توانایی حل مساله و تفکر تحلیلی
را بهبود می بخشد(شولتز وشولتز،۲۰۰۵، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۷).
وقتی خودکارآمدی پایین است افراد از شرکت در فعالیتهای جدیدی که ممکن است به آنها در یادگیری مهارت های جدید کمک کند خود داری خواهند کرد(بندورا، ۱۹۹۷ نقل از پنتریچ و شانک، ۲۰۰۲، ترجمه شهر آرای،۱۳۸۶).
افرادی که کارایی شخصی کمی دارند احساس می کنند که در اعمال کنترل بر رویدادهای زندگی درمانده و ناتوان اند. آنها معتقدند هر تلاشی که می کنند بیهوده است. هنگامی که آنها با موانع روبرو
____________
۱- Cervon
می شوند، اگر تلاش های اولیه ی آنها در برخورد با مشکلات بی نتیجه بوده باشد، سریعاٌ قطع امید می کنند. افرادی که کارآیی شخصی بسیار کمی دارند حتی تلاش نمی کنند بر مشکلات غلبه کنند، زیرا آنها متقاعد شده اند که هر کاری انجام دهند بیهوده است و تغییری در اوضاع ایجاد نمی کند. کارآیی شخصی کم می تواند انگیزش را نابود سازد، آرزوها را کم کند، با توانایی های شناختی تداخل نماید و تاثیر نامطلوبی برسلامتی جسمانی بگذارد(شولتز و شولتز،۲۰۰۵، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۷). افرادی با خودکارآمدی بالا برای دنبال کردن کارها در صورت برخورد با مشکل دلگرمی دارند افرادی با خودکارآمدی پایین از وظایف مشکل اجتناب می کنند چون آنها را به عنوان یک تهدید علیه خود نگاه می کنند(همان).
با این حال افراد از نظر میزان خودکارآمدی در مورد مسائل مختلف متفاوت هستند. بنابراین یک فرد ممکن است در انجام یک تکلیف از خودکارآمدی بالایی برخوردار باشد و در انجام تکلیف دیگر از خودکارآمدی کمی برخوردار باشد. این موضوع می تواند توضیح این مطلب باشد که چرا بعضی از افراد بعضی کارها را خوب انجام می دهند ولی از عهده انجام کارهای دیگر برنمی آیند (اسپکتور۱، ۲۰۰۳).
علاوه بر رتبه بندی خودکارآمدی به دوسطح بالا و پایین به نظر بندورا(۱۹۸۶) خودکارآمدی دارای دو بعد است، که یک بعد آن انتظار کارآمدی در انجام تکلیفی خاص و بعد دیگر، انتظار پیامد تکلیف است. انتظار کارآمدی بیانگر این است که فرد به توانایی خود در موقعیتی اطمینان دارد و مفهوم انتظار پیامد تکلیف، به انتظاری که فرد از نتیحه فعالیت خود دارد بر می گردد(لیاو،۲۰۰۹).
۲-۱-۱۷٫ارتباط انگیزه پیشرفت و خودکارآمدی
میان انگیزه ی پیشرفت و خودکارآمدی، رابطه ی تداخلی و تعاملی وجود دارد .معمولاً دانش آموزان با خودکارآمدی بالا به موفقیت های چشمگیری در موقعیت های تحصیلی دست می یابند
(بندورا،۱۹۸۶، همان). بنابراین، داشتن انگیزه ی پیشرفت بالا موجب می شود که فرد از حداکثرتوان خود برای رسیدن به هدف استفاده کند و در ادامه، به سطح بالایی ازخودکارآمدی دست یابد (کدیور،۱۳۸۲). وایتن( ۱۹۸۹) نیز معتقد است که انگیزه ی پیشرفت با نیاز به تسلط بر تکالیف دشوار، بهتر از دیگران عمل کردن و پیروی کردن از معیارهای بالای برتری ارتباط دارد(کارن۲ و
______________
۱-Spector
۲-Karen
همکاران، ۲۰۰۵).
همچنین از نظر بندورا(۱۹۹۱) عقاید خودکارآمدی نقش مرکزی در تنظیم انگیزش دارند. انگیزه بیشتر انسانها به طور شناختی تولید می شود. این عقاید خودکارآمدی است که تعیین می کند افراد کدام هدف چالش برانگیز را انتخاب کنند، چه مقدار تلاش صرف آن کنند و در برخورد با مشکل چقدر استقامت بورزند.
۲-۲٫ مروری بر تحقیقات گذشته
در زمینه یادداشت برداری در داخل کشور به جز تحقیقی که توسط حق وردی، بیریا وکریمی (۲۰۱۰) بر روی تأثیر آموزش راهبردهای یادداشت برداری بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان انجام شده تحقیق دیگری یافت نشد و در خصوص تأثیر آموزش مهارت های یادداشت برداری برخودکارآمدی تحصیلی و انگیزه پیشرفت در یادگیری در داخل و خارج از کشور هم تحقیقی بدست نیامد. به همین دلیل در بحث پیرامون پیشینه داخلی و خارجی از تحقیقاتی که تأثیرآموزش مهارت های یادداشت برداری بر متغیر های دیگری را مورد بررسی قرار داده اند و همچنین از چند تحقیق که ارنباط غیر مسقیمی با موضوعات خودکارآمدی تحصیلی و انگیزه پیشرفت در یادگیری دارند استفاده شده است.
۲-۲-۱٫ تحقیقات انجام شده درداخل کشور
حق وردی، بیریا وکریمی(۲۰۱۰) در تحقیقی که برروی ۴۰۰ نفراز دانشجویان و مربیان زن و مرد دانشگاه بوعلی سینا مرکز تربیت معلم و دانشگاه آزاد شهر همدان با عنوان اثر آموزش راهبردهای یادداشت برداری بر پیشرفت تحصیلی انجام دادند، نشان دادند که آموزش این راهبردها باعث پیشرفت تحصیلی دانشجویان می شود و همچنین نشان دادند که بین این آموزش ها و راهبردهای شناختی و فرا شناختی دانشجویان یک رابطه مثبت قوی وجود دارد.
یافته های پژوهش عباسیان فرد و بهرامی(۱۳۸۹) با عنوان بررسی رابطه ی خودکارآمدی با انگیزه پیشرفت در دانش آموزان دختر دوره پیش دانشگاهی شهر تهران سال تحصیلی ٨٩ – ١٣٨٨که بر روی ۳۴۰ نفر از دانش آموزان دختر دوره پیش دانشگاهی شهر تهران انجام شد نشان می دهند که بیشتر مؤلفه های خودکارآمدی با انگیزه پیشرفت دانش آموزا ن رابطه مثبت ومعناداری داشته اند.
در تحقیقی که توسط کجباف(۱۳۸۲) با عنوان رابطه باور های انگیزشی و راهبردهای یادگیری خود تنظیمی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی بر روی ۱۲۰ دانش آموز پایه سوم دبیرستان شهراصفهان انجام شد، یافته ها نشان دادند که عملکرد تحصیلی به تنهایی باتمام متغیرهای پژوهش همبستگی دارد ولی متغیرهای خود تنظیمی وخودکار آمدی واضطراب امتحان بهترین پیش بینی کنندگان عملکرد تحصیلی دانش آموزان می باشند.
کریم زاده و محسنی(۱۳۸۵) در تحقیقی که به منظور بررسی رابطه خودکارآمدی تحصیلی با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر سال دوم دبیرستان شهر تهران (گرایش های علوم ریاضی و
علوم انسانی( بعمل آوردند، نشان دادندکه خودکارآمدی تحصیلی میتواند در هر دو گروه آزمودنی پیش بینی کننده پیشرفت تحصیلی باشد. این بررسی نشان داد که از میان سازه های خود کارآمدی تحصیلی (کوشش، بافت، واستعداد)در رگرسیون گام به گام، در هر دو گروه آزمودنی سازه«کوشش» بیشترین بهره را در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دارد. به سخن دیگر، دختران هر دو گروه پیشرفت تحصیلی خود را بیشتر برآمده از کوشش دانسته اند تا استعداد.
همچنین معتمدی شارک(۱۳۸۳) در پژوهشی درمورد سبک‌های اسنادی، خودکارآمدی تحصیلی و سلامت روان در دانش آموزان تیزهوش و عادی نشان داد که بین سلامت روان و عامل های تلاش، استعداد و نگرش از عامل های خودکارآمدی، رابطه معنادار معکوس وجود دارد. در حالیکه هیچگونه رابطه معناداری بین سلامت روان و عامل شانس مشاهده نشد. از سوی دیگر این نتیجه حاصل گردید که دو گروه عادی و تیزهوش در عامل نگرش تفاوت معناداری دارند ولیکن در دو گروه دختر و پسر در عاملهای خودکارآمدی هیچگونه تفاوت معناداری بدست نیامد. علی‌پور و ‌‌فاتحی‌زاده (۱۳۸۴) رابطه بین انگیزش پیشرفت با قبولی در کنکور کارشناسی ارشد در بین دانشجویان دانشکده علوم تربیتی دانشگاه اصفهان را بررسی کردند. نمونه شامل تعداد ۶۰ دانشجوی دوره روزانه و شبانه متقاضی شرکت کننده درکنکور کارشناسی ارشد بود که به صورت تصادفی مرحله‌ای انتخاب شدند. نتایج به دست آمده از این قرار بود :ضریب همبستگی بین انگیزش پیشرفت مجموع نمونه(دختر و پسر) با قبولی در کنکور کارشناسی ارشد ۱۴۹/۰ است. ضریب همبستگی بین انگیزش پیشرفت دخترها با قبولی در کنکور کارشناسی ارشد ۲۲/۰ و ضریب همبستگی بین انگیزش پیشرفت پسرها با قبولی در کنکور کارشناسی ارشد ۳۲/۰- است.
با توجه به این نتایج آشکار شد که بین انگیزش پیشرفت و قبولی در کنکور کارشناسی ارشد در بین دانشجویان دانشکده علوم‌تربیتی رابطه معناداری وجود ندارد.
جعفری( ۱۳۸۵) در تحقیقی با عنوان بررسی تطبیقی انگیزه پیشرفت در طبقات اجتماعی، انگیزه‌ی پیشرفت را در هفت بعد بررسی کرد : الویت کار، سخت‌کوشی، ارزش موفقیت، استقلال از خانواده، برنامه‌ریزی، انگیزه‌ی درونی و انگیزه‌ی بیرونی و به این نتیجه رسید که طبقه اجتماعی بر انگیزه‌ی پیشرفت فرد اثر گذار می‌باشد، به‌عبارتی انگیزه‌ی افراد تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی می‌باشد.
فیروزنیا، یوسفی و قاسمی(۱۳۸۸) در تحقیقی که با عنوان ارتباط انگیزش تحصیلی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام دادند به این نتیجه دست یافتند که پیشرفت تحصیلی دانشجویان مستلزم هماهنگی و تعامل بین ابعاد مختلف انگیزشی است.
۲-۲-۲٫ تحقیقات انجام شده درخارج کشور
از آنجا که یادداشت برداری امری مرسوم و عادی است، این طورفرض شده است که به طور کلی عملی مفید است. با این حال، تحقیقاتی که از این فرضیه پشتیبانی می کنند قاطعانه نیستند( پک و هانافین۱، ۱۹۸۳). به همان اندازه هم تحقیقات مربوط به آموزش روش های یادداشت برداری مبهم و نامشخص است.

یکی دیگر از مطالب سایت :
آماره های توصیفی، دانش آموزان دختر

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.