تاببیاری خانوادگی:
در بخش سلامت روان ویژگی تاب بیاری به عنوان توضیح کننده پاسخای رفتاری فرد به مشکلات معرفی شده(برنارد،1991 ،گروتبرگ،1999 ،لینکوانتی،1992،میلر،1988،به نقل از میلیرن و بارت کروس[1]،2002). و وقتی که ویژگی تاب بیاری در خونواده بکار برده می شه ، روشای رو توضیح میکنه که اعضای خونواده به اون وسیله می تونن به مشکلات و مسائل زندگی جواب بدن . تاب بیاری خانوادگی هم معنی با سائقی واسه بقاه که در تعاملات خونواده مورد تاکیده. بعضی از این الگوها بشدت کار کردی وبعضی کمتر کار کردی هستن. به هر حال همه خونوادهها توان تاببیاری رو دارن پس مشاوری که شرایط خونواده ها رو استرس زا و رقابت انگیز می بینه نیاز داره راهبردهای موافقت و حل مسئله ای که بطور موثر به کمک اونا میاد رو شناسایی کنه ( میلیرن و بارت کروس، 2002).
علاوه بر اینکه تاببیاری در 20سال گذشته به یه معنی بیشتر پسند در بین کارشناسان سلامت روانی تبدیل شده آدمایی که در باره مشاوره از دید آدلر یا وجودگرایی مطلب می نویسند ، عوامل تاببیاری رو به عنوان بخشی از شرایط زندگی هر فرد در طول سالهای قرن گذشته می دونن. ایده تاببیاری رو در معنی آدلری اهداف خیالی[2] میتوان دید. ویهینگر[3] (1925) آدم رو موجودی به تصور میکشه که میتونه امکانات انجام یه عمل رو پیشرفت بده و این موضوع، زیر بنایی واسه اهداف خیالی آدلره( میلیرن و بارت کروس، 2002).
درایکورس به نقل از ترنر و پیو[4] (1978) معنی تاببیاری رو به عنوان جربزه پذیرش ناکامل بودن[5] می دونه. و عقیده داره که مشاوران باید اهمیت اشتباهات رو کوچکتر کرده و کارای مثبتی که افراد انجام میبدن رو پر رنگ نشون بدن. درجه تاببیاری تو یه سیستم خانوادگی ممکنه مستقیماً مناسب با توانایی خونواده و رضایت خاطرشان واسه نشون دادن جربزه پذیرش ناکامل بودن باشه(میلیرن و بارت کروس، 2002).
فیلسوفان وجودگرا به توضیح یه عالم اتفاقی واسه فرد پرداخته ان که در اون ادما از راه جربزه، فوریت، آزادی و مسئولیت پذیری به زندگی خود معنی میبدن. مازلو (1968) باور داشت که وجود آدم نتیجه دو عنصر ذات[6] و پرورش[7]است، اون ذات داخلی که هم ملایم هم سرسخت میباشه و هم به فکر بود که سختیها قوه خلاقیت، حس کفایت و تحمل ابهام رو پرورش میبدن.فقط یه فرد خلاق قابل انعطاف میتونه معنی آینده رو واقعاً مدیریت کنه. کسی که با اعتماد بنفس و بدون ترس با وقایع تازه مواجه میشه(میلیرن و بارت کروس، 2002).
گروتبرگ[8] (1999) عقیده داره که مشاوران میتونن تاببیاری رو بین کودکان و خونوادههاشون بوسیله آسون کردن کردن محیط حمایتی زیاد کنن و به اونا کمک کنن تا استعدادها و علایقشون رو بشناسن که اینکار با به کار گیری آموزش مهارتهای حل مسأله و مهارتهای میان فردی شدنیه. علاوه بر اینکه این پیشنهادات میتونن واسه مداخلات پیشگیرانه به کار گیری شن گروتبرگ طبق یه مطالعه طولی 5 ساله در مورد خونوادههای بحران زده رهنمودایی بر اساس سن و جنس واسه ارتقای تاببیاری در کودکان مدرسه نشون داد. یافته های تحقیقات نشون میبده که دختران از روابط حمایتی مراقبتی[9]، در حالیکه پسران از مهارتهای حل مسأله واسه افزایش تاببیاری در مسائل روزانهشون به کار گیری می کنن. هم اینکه ذکر میکنه تاببیاری رابطه با IQ و یا موقعیت اجتماعی اقتصادی نداشته و هم اینکه در طول زمان نوجوونی تأثیرگذاری گروه همسال در تاببیاری ممکنه بیشتر از اعضای خونواده باشه.
مشاورانی که در بخش سلامت روانی خونوادهها کار میکنن باید واسه افزایش تاببیاری بیشتر تسهیلگر تا کنترل کننده یا دستور دهنده باشن. بجای اینکه مشاوران مرکز مراحل رشد و تغییر باشن این خانواده س که در کانون توجه واسه تاببیاری قرار میگیرد. و بجای اینکه مشاوران آدمایی خردمند و دانای همه چیز باشن این خانواده س که بخاطر داشتن تواناییها و منابع گفتگو درمورد موقعیتای لازم زندگی درک میشه. بجای اینکه مشاوران در مقام قضاوت خونواده قرار گیرندو تصمیم بگیرن که رفتارای خاص خوب یا بد هستن مشاور رفتارها رو هنگام رفت و امد مثبت در داخل خونواده بررسی میکنه. به جای خلق یه رابطه دلسرد کننده وخصمانه درخانواده، مشاور یه عضو واسه کمک به خانوده در کشف راههایی میشه که در گذشته مؤثر بوده و به کار گیری توانمندیهای رشد اهداف مثبت رو در عمل جفت و جور میکنه. باخبر شدن از تاببیاری خونواده به همون روش ایست که در تفکر آدلری به شکل «آدما به همون خوبی که نشون میده، هستن» بیان شده (میلیرن، تیلور، مردیت[10] 1979،به نقل از میلیرن، بارت کروس، 2002).
از نظر میلیرن و بارت کروس (2002) چار مرحله مشاوره آدلری واسه ایجاد تاببیاری در خونواده رو مثل چار مرحله اصلی مشاوره آدلری شامل این مفاهیم میدونه: 1- ایجاد رابطه 2- آزمایش و جدا سازی وتحلیل 3- ایجاد بینش و بصیرت 4- جهت دهی دوباره یا باز تعلیمی
در آخرین مرحله که به جهت گیری دوباره و بازآموزی هم معروفه باید بر به عمل درآوردن بینشها تأکید شه بنابر این مراجعین هم تشویق و هم به رقابت طلبیده میشن تا جرأت خطر کردن پیدا کنن و تغییراتی رو در زندگی خود بوجود بیارن. در بعضی موارد اگه مراجعه کنندگان بخوان برناامیدی خود پیروز شده و جایگاه خود رو در این زندگی پیدا کنن، تغییرات مهم ضرورته اما معمولاً مراجعین فقط نیاز دارن به طرف جنبه به درد بخور زندگی هدایت شن که شامل موارد زیر میشه: احساس تعلق و با ارزش بودن، علاقه داشتن به بقیه و رفاه اونا جربزه پذیرش ناکامل بودن، اعتماد بنفس، شوخ طبعی، تمایل به مشارکت کردن و برخورد خوب اجتماعی «که این موارد هم جهتی زیاد با سطوح فردی تاببیاری داره». جنبه بیثمر زندگی با خودخواهی، عقب نشینی از تکالیف زندگی واقدام علیه بقیه مشخص میشه افراد در جنبه بیثمر زندگی غیر به درد بخور میشن وبیشتر در برابر آسیب روانی قرار میگیرند. درمان آدلری درموضع مخالف با خود تحقیری، تنهایی و عقب نشینی قرار داره و به دنبال آنست که به مراجعه کنندگان کمک کنه تا جرأت پیدا کنن و توانمندیهای داخلی خود رو با بقیه و با زندگی پیوند زنند و در طول این مرحله هیچ دخالتای مهمتر از تشویق نیس، تشویق واقعا یعنی «جرأت پیدا کردن» (بیتر و همکاران، 1998). جرأت زمانی ایجاد میشه که ادما از توانمندیهای خود خبردار شند و احساس تعلق کنن و بدونن که تنها نیستن، و امیدوار باشن. پزشکان آدلری فکر می کنند که ناامیدی وضعیتیه که مانع کشف امکانات تازه و کارکرد افراد میشه این پزشکان تشویق کردن مراجعه کنندگان رو پادزهر ناامیدی میدانند. پزشکان آدلری از شکل های جور واجور فنون شناختی، رفتاری و تجربی به کار گیری میکنن تا به مراجعین کمک کنن با شناختهای خودشکن جنگ کنن، گزینههای هوشمندانه بوجود بیارن و از استعدادها، توانمندیها وامکانات خود به کار گیری کنن (آنسباچر، 1964؛ دینک میرو اسپری، 2002؛ واتس و پیترزاک، 2000؛ واتسن و شولمن، 2003،به نقل از کوری، 2005؛ ترجمه سیدمحمدی 1385).
3 – Milliren,A & Barret-Kruse,C
[2] – Final factionalism
[3] – Vaihinger
[4] – Terner,J & Pew,W,L
[5] – Courage to be imperfect
[6]- nature
[7] – nurture
[8] – Grotberg,E
[9] – Caring- supportive
[10] – Meredit