مفاهیم انضباط
در فرهنگ لغات، انضباط[1] به معنای خوب نگاه داشته شدن، نظمداشتن، مرتببودن، آراستگی، نظم و ترتیب، حسفرمانبرداری، کنترل، خوی اطاعت و نظایر آن آمده است. طبق این معانی میتوان گفت: نظم و انضباط فرد به معنای انتظام و اطاعت منطقی و در چارچوب قانون قرارگرفتن است(موحد،1377،301). انضباط یا دیسیپلین در سازمان عبارت است از ایجاد موقعیتی که کارکنان یک سازمان خود را با قوانین، مقررات و استاندارد های سازمانی هماهنگ کرده، برابر آن رفتار کنند(دیسنزوواستیفن،1988،478). انضباط به زعم برخی دیگر از نویسندگان، نوعی آموزش است که هدفش اصلاح رفتار و طرز برخورد کارکنان بوده، به طریقی تمایل آنان را به رعایت قوانین و مقررات و استاندارد های سازمان و مدیریت بر انگیزد (وردر و دیویس،1989،480).
ایجاد و حفظ نظم در امور ، لازمه زندگی اجتماعی انسانهاست. انضباط ،روح،پایه و اساس فرمانبرداری، کار بهینه ،توانایی رفتار و نشانه آشکار از احترامی است که طبق توافقهای پایدار بین سازمان و کارکنان رعایت می شود (شفر و اوت ،2001).
هدف کلی انضباط ،«تسهیل در هماهنگی تلاش و کوششها ، رشد خویشتنداری و منش و شخصیت و ترویج نظم و بازدهی» است (آیانون ،1386،187).
«انضباط آموزشی است که از ان انتظار میرود موجب یک رفتار مطلوب و کنترل شده گردد. انضباط را میتوان شکلی از اطاعت داوطلبانه از دستورها،فرمان هاو رفتارهای مورد انتظار تعریف کرد».(بنت و هس،1381،162).
«انضباط ابزاری جهت اصلاح رفتار نامطلوب کارکنان توسط سرپرست میباشد»(سیدجوادین ،1381).
نظم و انضباط از مقولههایی است که در حوزه مدیریت منابعانسانی و مدیریت رفتارسازمانی مورد بحث قرار میگیرد و نظر دانشمندان و پژوهشگران زیادی را به خود جلب کرده است(هرسی و بلانچارد ،1375؛ هرسی و بلانچارد،1380) انضباط از لحاظ اصطلاحی آنچنان که فایول در اصول چهارده گانه گفته است به معنای اطاعت و تعهد ناشی از توافق کتبی، شفاهی و روانشناختی مدیر در نقش رهبر با کارکنان و نظم به معنای اینکه هر کس و هرچیز در سازمان، جایی دارد و در جای مناسب خود قرار گیرد است(شفر و اوت ،2001) و(رضائیان 1381، 46).
صاحبنظران(سعادت، 1382،307( و(سید جوادین، 1383،377)، در تبیین تلقیهای موجود از انضباط سه تعریف را ارائه دادهاند:
الف- قدرت تنبیه کارکنان خاطی که باید در سازمان وجود داشته باشد تا بتوان از طریق آن کارکنانی را که قوانین و مقررات اداری را زیر پا میگذارند تنبیه نمود.
ب- رفتار منظم و مرتب برآمده از جو و شرایط خاص سازمان که کارکنان را ملزم میکند تا رفتاری معقول و مقبول و در چارچوب قوانین و مقررات است را درپیش گیرند .
ج- ابزاری در دست سرپرست برای وادار کردن کارکنان به اصلاح رفتار نامطلوب و اتخاذ رفتاری مناسب و مطلق با استانداردهای وضع شده در سازمان.
انضباط به معنای وضعیتی در سازمان که در آن کارکنان براساس استانداردها و مقررات پذیرفته شده رفتاری عمل کنند. در این حالت اگرافرادی بخواهند خلاف مقررات عمل کنند باید تنبیه شوند. عدم حضور بموقع در محیطکار، غیبت، رفتار نامناسب در محیطکار و در خارج از محیط کار تقلب و خیانت در امانت از این قبیلاند. در نظر ایشان اقدامات انضباطی باید اولا جنبه اصلاحی داشته باشد تا تنبیهی، ثانیا به تدریج باشد و ثالثا از قاعده نجاری رایج تبعیت کند(دیسنزو و رابینز،2005،478).
همچنین انضباط در سه سطح فردی،تیمی و مدیریتی قابل تحلیل است .خود انضباطی و خودکنترلی مفاهیمی برآمده از ارزشهای فردی، مهارتها، آموختهها و میزان قدرت شخصیت افرادند. انضباط تیمی براساس وابستگیهای دو جنبه و اعتماد و احترام در سیستم بوجود میآید. انضباط مدیریتی وقتی معنی مییابد که افراد در تیم نسبت به رهبر سیستم مسئولیتپذیر و پاسخگو باشند. دراین صورت رهبر، هدایتکننده و مسئول رفتار افراد در سیستم خواهد بود(گورنلیوس،1999،178).
Discipline . 1