هوش هیجانی و معنی شخصیت:
موضوع روانشناسی شخصیت ،مطالعه بخشای جور واجور در روانشناختی، سازماندهی و رشد اون با هدف ایجاد رابطه قسمتای جور واجور ذهن مثل ساختارهای دفاعی، ساختارها[1]،عملکردها[2]،و فرایندها[3] با نتیجه های زندگی میباشه.(مایر،2001).
سوالی که اینجا مطرح میشه اینه که اصطلاح هوش هیجانی ،واسه توضیح کل شخصیت به کار میرود؟جواب به این سئوال به،چگونگی تصور شخص از سیستم شخصیتی آدم بستگی داره (مایر،1998).
عباراتی که افراد بعضی وقتا به هنگام تصور هوش هیجانی به کار میبرند انگیزه، هیجان، شناخت و هشیاری- در روانشناسسی شخصیت، به عنوان چار مراحل اساسی که تقریبا پایه فیزیولوژیکی شخصیت رو تشکیل میبدن،مورد توجه هستن. پایه انگیزه،درونیه و واسه تکامل علایق، دلبستگی و ایمنی[4] لازم میباشن. سیستم هیجان شامل تجربههای داخلی در جواب به روابط بیرونه. مثلا (اگه شخصی باورکند که بقیه مهم[5] ،ایشون رو دوست دارن،احساس شادی میکنه و بر عکس اگه به فکر باشه که اونا با ایشون بدرفتاری[6] میکنن احساس خشم می کنه. شناخت در مقایسه با این مجموعه مکانیزمای ذهنی، بیشتر بیرونیه. یکی از اهداف شناخت، کمک به ایجاد اطمینانی خوب[7] از انگیزه و حفظ هیجانات خوب و هم تفکر درباره طرح علایق داخلی مثل خیال پردازی[8] میباشه. از طرف دیگه شناخت در خدمت ترسیم طرحهایی از دنیای بیرون، آزمایش و تجربه اونا،استدلال موثر، جدایی واقعیت از خیال و پردازش اطلاعاته. هشیاری که به نسبت فرایندهای قبلی، بهتر قابل درکه،آگاهی شخص از بخشای دیگه ذهن میباشه.اینجور حالتی همیشه درزمان ساعات بیداری حفظه. هرچند ممکنه در طول روز به خستگی[9] ، تحریک[10] و بقیه شرایط،حالت هشیاری در نوسان باشه. بعضی فکر می کنند که هشیاری به تغییر خلاقانه، توقف و تغییر جهت عملیات جاری ذهن، زمانیکه ذهن به طور مناسب ،موضوع گشایی نمی کنه، تمایل داره. آگاهی هشیار، فرصتایی رو جهت تغییر جفت و جور میکنه.
بخش دوم شخصیت، مدلایی از خود،دنیای دور و بر خود در جهان میباشه که از راه یادگیری، شکل میگیرد. این الگوها،جنبه هایی از انگیزشای فردی،هیجانات،شناختا و حالات هشیاری رو در بر میگیرند که در نقشه هایی از خود و دنیای دور و بر ترکیب میشن.
سومین بخش شخصیت، صفات هستن،زمانیکه یه انگیزه، هیجان یا تفکر به شکل همیشگی،در الگوهای خود یا دنیای دور و بر، یعنی نقشه های ذهنی یاد گرفته شده،حضور مییابد،صفت شکل میگیرد. مثلا اگه کودکی صحنه جنگ با دایناسور رو تماشا کنه رفتار کتک زدن عروسک و جر وبحث با والدین و چیزای دیگه ای به جز اینا، بروز میکنه که نشون دهنده صفات خشونت[11] در کودکه. در کل ویژگیها(صفات)ازانگیزههای ساده ، هیجان و شناخت که از رفت و امد مدلای اکتسابی از خود و دنیا ایجاد میشن، متفاوت هستن. این توضیح نسبی از شخصیته اما واسه درک اصطلاح شناسی هوش هیجانی از دید شخصیت کافیه( خسرو جاوید،1381).
به چه دلیل ویژگیهایی، مثل نیاز به دستاورد، خود کنترلی و تاثیر اجتماعی بعضی وقتا به عنوان هوش هیجانی اشاره میشه؟
شاید یه دلیل اون مربوط به از دست دادن چشم انداز کلی در شخصیته. روانشناسی نیاز به بررسی اصلی الگوهای کارکرد ذهنی داره و الگوهایی که حیطهای اصلی شخصیت رو تعریف کنه. چند بررسی در1980 و 1990 به این نتیجه گیری رسیدن. هیلگارد در 1980 نشون داد که روانشناسی بدون این الگوها از تعادل بیرون میشه. تکامل شناختی در ده های 1960 و 1970 (میلر،2002 به نقل از مایر و سالوی و کارسو[12]،2000) و بعد توجه به علوم (هیجانی) در ده های 1980 و 1990 کمک کردن به این ایده که سیستمای شناختی و هیجانی حیطهای خاصی از ملاک شخصیت هستن. خیلی از روان شناسا و محققان دیگه به شناخت،عاطفه و رفتار اشاره کردن تا چارچوب کاملی رو از ساختار روانی آدم جفت و جور کنن(تامپسون و فاین[13]،1999). در اون زمینه با این دلایل ضعیف کلمه هوش هیجانی تونست به عنوان برچسبی واسه پردازش ذهنی اشتباه گرفته شه. هرچند وسیله سه بخش شناخت عاطفه و رفتار واسه این حیطهای شخصیت به عنوان باز نمایی خود،انگیزه و پردازش خود کنترلی تاکید می کنه (مک آدامز و پالس[14]،2006).
[1] .Structure
[2] .Function
[3] .Process
[4] .Attachment & Safety
[5] . Significant Others
[6] .Mistreated
[7] .Satisfaction
[8] .Day-Dreaminglosatigue
[9] .Excitement
[10] .Creatively
[11].Aggression
[12] Mayer, Salovey, Caruso.
[13] Thompson& Fine
[14] Mcadams& Pals