هوش هیجانی:

دسبورو و آشکاناسی[1](2002)، اظهار داشتند که هوش هیجانی نقش اصلی را در نزدیک شدن به رهبری و کمک به اثر بخشی رهبری بازی می‌کند و یک ماهیت کلیدی رهبری در موقعیت‌های اجتماعی است. همچنین اظهار داشتند که جنبه‌های هوش هیجانی در نظریه‌های رهبری متعدد آشکار است که شامل رهبری تحول، رهبری کاریزماتیک، رهبری استراتژیک و تبادلات رهبر و عضو است.

هوش هیجانی، توانایی بررسی احساس و هیجان فردی و تشخیص تمایز بین آن‌ها و استفاده از نتایج اطلاعات حاصله در تفکر و عملکرد فردی است. بنابراین هوش هیجانی مجموعه ای مهم از یک سری از قابلیت‌ها است مانند: توانایی که فرد قادر به حفظ انگیزه خود و مقاومت در برابر مشکلات است، به تعویق انداختن و کنترل کردن فعالیت‌هایی که ناشی از یک انگیزه آنی و بدون تفکر است، منظم کردن رفتار و خلق و خوی خود، توانایی در عدم اغتشاش و ضعف فکری و امیدواری به همدلی افراد        ( خلعتبری و همکاران، 2011).

هوش هیجانی ممکن است باعث حفظ مزیت رقابتی در سازمان شود. تأثیر رهبری که دارای هوش هیجانی است بر اعضای سازمان می‌تواند به طور مستقیم باعث اثر بخشی سازمان و افزایش مزیت رقابتی شود( کولاکوگلو،2011).

شخصیت یک مفهوم انتزاعی است که شامل اعمال، احساسات، شناخت و انگیزه افراد است. با وجود داشتن بسیاری از ویژگی‌های شخصیتی مشترک، انسان‌ها دارای شخصیت منحصر به فرد، خود هستند. شخصیت در طولانی مدت پایدار باقی می‌ماند، با این وجود شخصیت افراد از یک موقعیت به موقعیت دیگر قابل تغییر است( همان).

لیل اپنسر[2] چهار مورد از شایستگی‌های هوش هیجانی را به عنوان نقاط قوت منحصر به فرد رهبران بیان می‌کند(گلمن و همکاران، 1385):

  1. پشتکار برای نیل به نتایج خوب
  2. توانایی در پیش قدم شدن
  3. مهارت در همیاری و کار گروهی
  4. توانایی رهبری تیم‌ها

حیطه‌های هوش هیجانی و مهارت‌های مرتبط( همان).

یکی دیگر از مطالب سایت :
فساد اداری در جهان:-پایان نامه مبارزه با فساد اداری

مهارت فردی:

این قابلیت‌ها مشخص می‌کنند که ما چگونه خود را مدیریت می‌کنیم.

  • خودآگاهی
  • خودآگاهی هیجانی: تفسیر هیجانات خود و شناخت تأثیر آن‌ها بر عملکرد، استفاده از “حس درونی”[3] در تصمیم گیری، به عنوان راهنما.
    • خودسنجی دقیق: شناخت محدودیت‌ها و نقاط قوت خود.خود سنجی دقیق به رهبر این فرصت را می‌دهد که بفهمد چه موقع درخواست کمک نماید و در پرورش کدام قدرت‌های رهبری متمرکز شود.
  • خود باوری و اعتماد به نفس:شناخت کامل ارزش و توانایی‌های خود.
  • مدیریت خود
  • خودداری هیجانی: تحت کنترل درآوردن هیجانات و تکانه‌های مخرب .چنین رهبری تحت استرس زیاد یا طی یک بحران، آرامش و ژرف اندیشی خود را حفظ می‌کند.
    • شفافیت: نشان دادن درستی و صداقت، مورد اطمینان بودن. شفافیت( رک بودن قابل اعتماد با دیگران درمورد احساسات، باورها و اعمال خود) موجب یکپارچگی می‌شود. چنین رهبرانی با روی باز اشتباه و کوتاهی خود را قبول می‌کنند.
  • تطابق: انعطاف پذیری در تطابق دادن خود با موقعیت‌های متغیر یا موانع پیشرو.
  • پیشرفت: انگیزه بهبود عملکرد برای حصول به معیارهای درونی برتری و فضیلت. رهبران دارای قدرت در پیشرفت امور، دارای استانداردهای والای فردی هستند که آنان را به جست و جوی مستمر رفع نقص‌های اجرایی، هم درمورد خود و هم درمورد افراد تحت رهبری‌شان وا می‌دارد.
  • پیشگامی: آمادگی حرکت و استفاده از فرصت‌ها. چنین رهبرانی به هنگام ضرورت ایجاد امکانات بهتر برای آینده، درنگ نکرده، دیوان سالاری را درهم می‌شکنند و قوانین را به زانو در می‌آورند.
  • خوش بینی: رهبری که خوش بین است می‌تواند از شرایط سخت عبور کرده و با یک عقب نشینی به جای تهدید، فرصت‌ها را ببیند.

 

 

متن کامل در لینک زیر :

مهارت اجتماعی:

یکی دیگر از مطالب سایت :
هوش هیجانی و معنی شخصیت از نظر روانشناسی

این قابلیت‌ها مشخص می‌کند که ما چطور می‌توانیم در روابط خود نظم ایجاد کنیم.

  • آگاهی اجتماعی:
  • همدلی: درک هیجانات دیگران، فهم دیدگاه‌های آنان و قائل شدن اهمیت فعالانه برای نگرانی‌های آن‌ها.
  • آگاهی‌های سازمانی: تفسیر امور جاری، تصمیم‌ها و سیاست‌ها در سطح سازمانی.
  • خدمت: شناخت و رسیدگی به نیازهای دنباله روان، مشتری یا ارباب رجوع.
  • مدیریت رابطه
  • رهبری انگیزه ساز: راهنمایی و ایجاد انگیزه با دیدی عالی.
  • نفوذ: به کار بستن دسته ای از شیوه‌ها، برای متقاعد ساختن دیگران.
  • رشد و توسعه دیگران: شکوفا کردن توانایی‌های دیگران با گوشزد کردن و راهنمایی.
  • ایجاد تغییر: پیش قدمی، مدیریت و رهبری در مسیری تازه.
  • مدیریت تعارض: حل اختلاف‌ها.
  • کار گروهی و همیاری: همکاری و ساختن تیم.

در اندازه گیری مدل هوش استراتژیک، هوش هیجانی به دو بخش نیک خواهی و تقلیل یافتگی فردی قسمت شده است. استرنبرگ(2004) اظهار داشت که یک عاقل نیک خواه می‌تواند یک قضاوت اخلاقی داشته باشد و بر منافع شخصی یا با قرار دادن نیازهای مردم قبل از خود غلبه کند.

براساس گفته شوارتز[4](1994)، خصیصه‌های نیک خواهی شامل: مفید بودن، بخشنده بودن، وفاداری، مسئولیت پذیری و معنوی و غیر مادی بودن افراد است(گوایچارد،2011).

در مورد تقلیل یافتگی فردی، مایس 2اظهار داشت که یک فرد عاقل با خصایص اخلاقی به دنبال تقلیل و کاهش بخشی از وجود فردی است که مشتاق توجه، به رسمیت شناخته شدن و بازرسی و کنترل است( همان).

2.Dasborough & Ashkanasy

  1. Lyle Spencer
  2. Gut sense
  3. Schwartz
  4. Muesse