هوش عاطفی
تعریف مفهومی: سالووی و مایر، هوش عاطفی را به عنوان «زیر مجموعهای از هوش اجتماعی که شامل توانایی ارزیابی و شناخت عواطف و احساسات خود و دیگران و استفاده از آنها برای هدایت افکار و اعمال دیگران» تعریف میکنند (Zeidner, et al., 2004).
تعریف عملیاتی: هوش عاطفی در چهار بعد احساسات درونی، احساسات بیرونی، استفاده از احساسات و کنترل احساسات مورد سنجش قرار گرفته است.
کارآفرینی سازمانی
تعریف مفهومی: کارآفرینی سازمانی به فرآیند نوسازی سازمانی اشاره داشته و مرتبط با دو پدیده متمایز ولی مرتبط با یکدیگر است؛ 1- فعالیتهای نوآورانه و مخاطرهپذیر سازمانی و 2- فعالیتهای نوسازی سازمان برای ارتقای توانمندیهای سازمان برای رقابت (گاث و گینزبرگ، 1990).
تعریف عملیاتی:کارآفرینی سازمانی در سه بعد ابتکار عمل، نوآوری و ریسکپذیری مورد اندازهگیری قرار گرفته است.
جو سازمانی
تعریف مفهومی:مجموعه نسبتا پایداری از ادراک اعضای سازمان درباره ویژگیهای فرهنگ سازمان که این ادراکات بر احساس، نگرش و رفتار افراد در محل کار تاثیر دارد (اسکات، 1999).
تعریف عملیاتی: برای سنجش جو سازمانی از پرسشهای شماره 17 تا 21 پرسشنامه استفاده شده است.
فصل دوم: مبانی نظری پژوهش
مقدمه
در فصل اول به بیان کلیات پژوهش پرداخته شد، در این فصل پژوهشگر بر آن است با توجه به موضوع پژوهش که مبتنی بر “بررسی تاثیر هوش عاطفی کارمندان بر نگرش کارآفرینی آنها با توجه به نقش میانجی جو سازمانی و خلاقیت فردی” است، به بیان مفاهیم مرتبط، نظریهها و پژوهشهای پیشین انجام شده در زمینه متغیرهای کلیدی پژوهش حاضر، از منظر محققان این حوزه بپردازد. لذا در این فصل مبانی نظری و پیشینه پژوهش در سهبخش کلی به شرح زیر گنجانده شده است:در ابتدا مفهوم کارآفرینی شرح داده شده، سپس مطالبی در رابطه با هوش عاطفی ارائه و در نهایت به مرورپیشینه پژوهش پرداخته شده است.
کارآفرینی
واژهکارآفرینیازکلمهفرانسوی Entreprendreبهمعنای”متعهدشدن” گرفتهشدهاست .طبقتعریفواژهنامهدانشگاهیوبستر،کارآفرینکسیاستکهمتعهدمیشودمخاطراتیکفعالیتاقتصادیراسازماندهیومدیریتکند. کارآفرینیعبارتاستازفرآیندایجادارزشازطریقتشکیلمجموعهمنحصر بهفردیازمنابع،بهمنظوربهرهگیریازفرصتها(ویسی و کریم زاده، 1389).
متخصصانازواژه کارآفرینیبراىتوصیفمجموعهاىمناسبازفعالیتهایافرآیندهاىبههممرتبطاستفادهمیکنند.چنینفرآیندهایىدربرگیرندهطیفگستردهاىازفعالیتهایىهستندکهشاملبرنامهریزی،تجزیهوتحلیل،تصمیمگیرىوابعاددیگرىازفرهنگسازمانى،سیستمارزشىوهدفهستند، گرایشکارآفرینانهرامىتوانبهمثابهیکراهبرددرسطحبنگاهدانستکهبنگاههاازآنبراىتصویباهدافسازمانى،حفظنگرشوایجادمزایاىرقابتىوحفظآناستفادهمىکنند (منوریان و احمدی تنکابنی، 1391).
همچنین کارآفرینییک روش تفکر و اقدام است که فرصت ذهن افراد را به خود مشغول کرده و براساس آن، گرایش در نگرش و رهبری متعادل به منظور خلق ارزش به وجود میآورد. به عبارت دیگر کارآفرینییعنی تمایل به ا عمال ریسکهای حساب شده هم در زمینه شغلی و هم مالی و سپس انجام هر کاری که برای ایجاد مزیت و امتیاز ممکن است. همچنین کارآفرینی فرآیند ایجاد کسب سود از محصولات جدید و منحصر به فرد است (ربیعیو نظریان، 1392).
کارآفرینیواژهایاستکهازدروندنیایکسبوکاربرخاستهوبهعنوانتواناییاستفادهازمنابعباروشهایجدیداستکهمنجربهخلقمحصولاتوخدماتجدیدیاایجادواحدهایجدیددرمحیطسازمانیمیشود(صمدآقایی, 1382).
کارآفرینی فرآیندی است که فرد کارآفرین به خلق ایدههای نو و خلاق و شناسایی فرصتهای تازه میپردازد و با بسیج منابع، مبادرت به ایجاد پیشه و کار و شرکتهای نو با محصولات جدید، و سازمانهای جدید و نوآور و رشد یابنده میکند. این فرآیند که مستلزم پذیرش خطر و ریسک است، منجر به عرضه محصول یا خدمت تازه به جامعه میشود و سبب میشود تا بهرهبرداری از منابع و فعال شدن آنها در جهت بهرهوری و تأمین منافع ملی میسر شود و مؤسسههای بهرهور و خلاق ایجاد شوند که موجب رشد و توسعه همه جانبه باشند. همچنین میتوان عنوان کرد که کارآفرینی، فرآیند خلق محصول جدید و با ارزش با اختصاص زمان و تلاش لازم، با در نظر گرفتن خطرهای مالی، روانی و اجتماعی و در نهایت رسیدن به رضایت فردی، مالی و استقلال است (ربیعیو نظریان، 1392).
وان (2007) معتقد است که در میان همه مهارتهای مورد نیاز فارغالتحصیلان، مهارت کارآفرینی ارزشمندترین مهارتی است که اشخاص هوشمند برای مقابله با چالشهای اساسی قرن بیست و یکم به ویژه معضل بیکاری باید به آن مجهز باشند (Van Praag & Versloot, 2007).
فردکارآفرینکسیاستکهتواناییتشخیصوارزیابیفرصتکسبوکارراداردومیتواندمنابعلازمراجمعآوریکندوازآنهابهرهبردارینمودهوعملیاتمناسبیرابرایرسیدنبهموفقیتپیریزیکند.درنتیجهاینفردبااینرفتارکارآفرینانهمیتواندفعالیتهایسازمانیرابهسمتخلاقیت،نوآوری،مخاطرهپذیریوپیشتازیسوقدهد (پورکیانی و همکاران، 1392).
کارآفرینان کسانی هستند که همراه با خطرپذیری، فرصتها را غنیمت میشمرند و با تکیه بر اندیشهها و تجربههای خویش راهکارهای تازه برای سودآوری جست و جو میکنند. در واقع کارآفرین کسی است که یک فرصت را درمییابد و برای پیگیری آن فرصت، سازمانی را راه اندازی میکند. فرآیند کا
رآفرینی نیز تمام وظایف، فعالیتها و عملیاتی را که با درک فرصت و ایجادیک سازمان به منظور پیگیری آن فرصتها ارتباط مییابد، در بر میگیرد و نیز کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع میکند (سعیدی کیا، 1384).
لازم به ذکر است که برخلاف صورت ظاهریمفهوم کارآفرینی، این مفهوم به معنای ایجاد کار نیست و به صورت غلط متداول شده است. ایجاد کار ممکن است یکی از نتیجههای کارآفرینی باشد(صباغیان و همکاران، 1384). سه دلیل اصلی کشورها برای توجه به مقوله کارآفرینی، تولید ثروت، توسعه تکنولوژی و اشتغال مولد است، در حالی که در کشور ما، این مفهوم به اشتباه با اشتغالزایی مترادف شده است(قاسمنژاد و سیدی، 1389).جدول شماره 2-1 به شرح سیر تکاملی مفهوم کارآفرینی پرداخته شده است.
