و شوق مردم برای درگیر شدن در امور شهری گشته و روحیه سازندگی شهروندان را افزایش میدهد.
ـ مشارکت در مدیریت امور شهر باعث افزایش نوآوری و ابتکار میگردد چرا که مردم به واسطه قرار گرفتن در بطن فرایند زندگی شهری خوب، میتوانند خواستهها را شناسایی و راه حلهای پیشنهادی را ارائه نمایند.
ـ به واسطه مشارکت مردم در فرایند توسعه شهری، مدیران شهری بهتر میتوانند مسائل و نارساییهای اجتماعی شهر را شناخته و در جهت حل آن و در نهایت، بهسازی و توسعه شهر، اقدام کنند ( سرآوند، مرحله چهارم ” تدوین طرحها و برنامهها “، 1384 : 4-2 ).
در مورد ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی نیز مانند هر طرح و برنامهای باید توجه داشت که در نظر گرفتن مشارکت امری ضروری و غیر قابل اجتناب است و از این رویکرد جدید – یعنی توانمند سازی – بر این امر صحه گذاشته میشود. یعنی بدون مشارکت، رویکرد توانمندسازی معنا نمییابد.
2-8-1- مشارکت توسعهای
در سکونتگاههای غیر رسمی مشارکت شهروندان معمولی مطرح نیست، بلکه با مساله مشارکت کسانی سر و کار داریم که به عنوان ساکنان غیررسمی شهرها شناخته شده و بنا به دلایل در بسیاری از موار حتی از ابتداییترین حقوق شهروندی نیز محروم گشتهاند. مشارکت از نوعی که در این جا مد نظر میباشد مشارکت توسعهای است و آن فرایندی جامع است که افراد و گروههای اجتماعی منطقهای در تمامی مراحل توسعه به گونهای فعال و سهیم، مشارکت میکنند.
در این شیوه از مشارکت، مردم محلی در تفکر، برنامهریزی، تصمیمگیری و اجرای برنامهها و هم چنین نظارت و ارزشیابی کارها سهیم شده و نقش فعالی را ایفا نموده، در منافع برنامهریزی نیز سهیم میشوند. در این الگو که به عنوان توسعه مشارکتی از پایین نامیده میشود بر هویت محلی، هدفهای واقعی تامین نیازهای اساسی عمومی، فنآوری مناسب و تشکلهای مردمی تاکید میشود.
در برنامههای توسعه ملی، مشارکت فعال و واقعی مردم، قادر به رفع محدودیتهای منابع دولتی خواهد بود. اما گاهی این برنامهها در مسیر رشد و توسعه قابلیتهای مردم و کاهش وابستگی آنها به خدمات دولتی قرار نمیگیرد. از این رو، فعالیتهایی که با اندیشه و مشارکت مردم منطقه امکانپذیر است به دولت واگذار شده، برای مردم منطقه، خارج از محل آنها تصمیمگیری میشود و بدین ترتیب نه تنها توانمندی آنها به وابستگی تبدیل میشود، بلکه به نتایج پروژهها نیز بیاعتماد میشوند. در این مطالعه که مشارکتی واقعی مردم در شرایط زیست حاشیهای مورد نظر است، مقصود فعالیتهای داوطلبانه و هدفمندی است که افراد و گروههای اجتماعی منطقهای برای رفع و یا حل مسائل اجتماعی و اقتصادی و توسعه محلی در تفکر، برنامهریزی، تصمیمگیری، اجرا و نظارت و سرانجام ارزشیابی فعالیتها با هماهنگی سازمانهای محلی انجام میدهند تا نه تنها به رفع تنگناها و مسائل عمومی محل بپردازند بلکه رشد فکری و بالندگی و افزایش مهارتهای اجتماعی و اعتماد به نفس مشارکت کنندگان نیز تأمین شود ( آقا بخشی، 1391 : ج 1: 2 ). در این صورت در راستای توانمندسازی کسانی که میخواهیم مشارکت را در میان آنان با زندهسازی و سازماندهی کنیم گامی برداشته شده است.
2-8-2- الگوی مشارکت ساکنین سکونتگاههای غیر رسمی
برای مشارکت و توانمند سازی حاشیه نشینان، استفاده از الگوی مطلوب و سازگار با اجتماع برای قادر سازی افراد محلی، با هدف توانمندسازی مردم حاشیه نشین و مشارکت دادن آنها برگزیده شده است ( آقا بخشی، همان : 6 ). حاشیه نشینان معاصر در قلمرو زندگی اقتصادی – اجتماعی شهرها به سر میبرند، اما در نظام اجتماعی آنها ادغام نشدهاند و از این رو به عنوان شهروندان رسمی جامعه پذیرفته نمی شوند و یا دست کم، خود چنین احساسی دارند. این گسست از جامعه شهری همراه با ویژگیهای زیست – حاشیه ای، همچون شکل و نوع مسکن، مهارتهای شغلی و خصلت روابط اجتماعی، آنها را از شهروندان متمایز میکند.
در این حین، تکیه بر نوع روابط اجتماعی و متمایز بودن آنها از این نظر، دارای اهمیت فراوانی است زیرا بسته بودن روابط اجتماعی و شیوه کنشهای متقابل مردم حاشیهنشین معمولاً آنها را از مراودات و موازین سلوک شهری متمایز و در برابر آن فشارها آسیبپذیر میکند. علاوه براین، کم سوادی و مجهز نبودن به مهارتهای حرفهای و ناتوانی از حضور و پیوستن به روابط اقتصادی شهر و در نتیجه، بیکاریهای مداوم، زمینههای انحراف را برای آنان بیش از شهروندان رسمی فراهم میکند.
از این رو مناسبترین الگو برای مشارکت مردم در مناطق حاشیهنشین”توانمندسازی ساکنان” است. چنین الگویی فرآیند برنامهریزی و تصمیمگیری از پایین را فراهم میکند که صرفاً بر متغیرهای محدودهای و منطقهای تأکید دارد.
مطالعات و پژوهشهای گوناگون در بررسی علل شکست پروژههای محلی گویای این واقعیت است که برنامهریزی از بالا، چه به وسیله شهرداریها یا حتی سازمانهای محلی با هدفی که در جهت بهزیستن دارند با مقاومت اهالی رو به رو شده، به جدال بین ساکنان و برنامه ریزان تبدیل، و سرانجام منجر به شکست برنامهها شده است. در الگوی مذکور برای مشارکت حاشیهنشینان، نخستین گام و پرسشی که باید بدان پرداخته شود این است که؛
– تاریخچه و نحوه شکلگیری این سکونتگاهها چگونه بوده است:
– جامعه مورد نظر دارای چه ماهیت و ذاتی است؟
– امکانات و منابع موجود در منطقه کدامند؟
– ترکیب جمعیتی آن چگونه است؟
– چه تشکلهای رسمی و غیر رسمی در منطقه فعالیت دارند؟
– افراد با نفوذ و معتمد محلی کدامند؟
– درباره مسائل عمومی منطقه خود چگونه میاندیشند؟
– اولویت مسائل عام منطقه از دید آنها کدام است؟
– تا کنون چه اقداماتی برای مهار و کنترل مسائل عمومی منطقه انجام دادهاند؟
– در برخورد با جامعه بزرگتر خود، چه تجربیاتی دارند ؟
– و پرسشهای دیگری از این قبیل که برای درک و تشخیص جامعه مورد در خواست برای جلب مشارکت واقعی مردم باید مطرح و بدانها پاسخ داده شود.
بدیهی است که در چنین مناطقی، گروهی به عنوان بازدارنده برنامه و گروهی نیز به عنوان عناصر سوقدهنده، قابل شناساییاند. در این الگو از طریق تکنیکهای فردی و گروهی و هم چنین بهرهگیری از افراد معتمد محلی سعی در کاهش عوامل باز دارنده و رشد عناصر سوق دهنده میشود
در الگوی پیشنهادی، نخستین گام برای جلب مشارکت مردم، حفظ منزلت ساکنان محلی و اعتقاد به این نکته است که انسانها بالقوه دارای توانایی هستند هر چند که در شرایط زیست حاشیهای به سر میبرند. بنابراین حساس سازی آنها نسبت به مسائل عام محلی و امکان ارتقای کیفیت زندگی جمعی و سپس آگاهسازی آنها از برنامههای رشد و توسعه محلی، هم حق این ساکنان است و هم بر میزان اعتماد به نفس مسالهای را به درستی احساس و درک نکنند، عملاً در فعالیتهای مربوط به آن، شرکت و دخالتی نخواهند کرد و یا حتی در صورت مشارکت و حضور فیزیکی در عرصه اجتماعی، به تدریج مشارکت از محتوا و مفهوم اصلی خود، خارج و منحرف خواهد شد. اما گذار از دو مرحله ” حساس سازی ” و ” آگاه سازی “، ساکنان منطقه را برای مشارکت در بحثهای گروهی به منظور شناسایی و درک مناسبتر مسائل عام محلی و هم چنین تحلیل آنها و راه برون رفت را از طریق ساکنان منطقه آماده میسازد، چرا که تا مردم منطقه و محل، خود، متحول نشوند توسعه و تحولی میسر نمیگردد ( آقا بخشی، 1391 : 6-13).
2-9- جمعبندی و ارائه رویکرد نظری تحقیق
بررسی ادبیات تحقیق نشان میدهد که توجه به محدودههای اسکان غیر رسمی به سال 1976 و تأسیس کمیسیون اسکان بشر با هدف پاسخگویی و یافتن راهحلهایی برای معضلات حل نشده توسعه شهری بر میگردد. از آن زمان تا کنون این مسئله بارها توسط مجامع بینالمللی مورد توجه قرار گرفته است.
رویکردهای مختلف ارائه شده در این مبحث هر کدام با تاکید بر جنبه خاصی از شهر، تنها بیان کننده منظری محدود از شهر و شهرنشینی و مشکلات موجود در آن میباشد. به عنوان نمونه دیدگاه لیبرال با قبول و قهری خواندن شرایط موجود این سکونتگاهها و برخورد محافظه کارانه و سایر دیدگاهها با تکیهگاههای مختلف که در بالا به آنها اشاره گردید تنها جنبههای محدودی از این پدیده را میتوانند مورد مداقه قرار دهند. اما در این بین، دیدگاه توانمندسازی، با توجه به تجارب موفق آن در بهبود وضعیت سکونتگاههای غیررسمی و اتفاق نظر جهانی در خصوص آن، از اهمیت بهسزایی برخوردار است.
با توجه به مطالب فوق، در این پژوهش؛ همانگونه که از عنوان آن برمیآید دیدگاه یا به عبارت بهتر “رهیافت توانمندسازی” برای بررسی و حل معضل اسکانهای غیررسمی مورد تاکید قرار گرفته است.
فصل سوم
روش شناسی تحقیق
مقدمه
پایه هر علمی روش شناخت آن است واعتبار وارزش قوانین هرعلمی به روش شناختی مبتنی است که درآن علم بکار میرود. درواقع روش تحقیق مجموعهای از قواعد، ابزارها و راههای معتبر(قابل اطمینان ) ونظام یافتهای برای بررسی واقعیت ها، کشف مجهولات ودست یابی به را ه حل مشکلات است (عزتی، 1376 به نقل از خاکی، 1382: 201). در این فصل به انتخاب و بهکارگیری روش هایی که محقق جهت جمعآوری دادهها وتجزیه تحلیل آنها به کار گرفته است پرداخته میشود. لذا نوع روش جمعآوری اطلاعات، ابزار گردآوری اطلاعات، جامعه آماری، روش نمونهگیری وروش تجزیه وتحلیل اطلاعات مهمترین عناوینی که دراین فصل مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
3-1- روش تحقیق
تحقیق حاضر از نوع تحقیقات توصیفی و تبیینی میباشد بدین معنا که در گام اول به توصیف متغیرها و در گام دوم به بررسی فرایند شکلگیری سکونتگاههای غیررسمی و برنامه توانمندسازی اجتماعات آنها پرداخته میشود. در ضمن به لحاظ روش شناختی این تحقیق درصدد بررسی مسئله و موضوع مشخصی میباشد. پژوهشی که در جهت ایجاد تغییر مثبت انجام شود، تحقیق توسعهای محسوب میگردد و از آن جهت که میتواند برای برخی سازمانها و ارگانهای شهری همچون شهرداری مفید و به کار آیدکاربردی است.
3-2- نوع تحقیق
تحقیق حاضر از نوع کاربردی است که نتایج آن میتواند در دستگاههای اجرایی به کار گرفته شود.
3-3- جامعه آماری و نمونه آماری
جامعه عبارت است از همه اعضای واقعی یا فرضی که علاقهمند هستیم یافته های پژوهش را به آنها تعمیم دهیم. یا به عبارت دیگر جامعه عبارت است از گروهی از افراد، اشیاء یا حوادث که حداقل دارای یک صفت یا ویژگی مشترک هستند (دلاور، 4:1374)، جامعه آماری همان جامعه اصلی است که از آن نمونه یا نما یا معرف بدست میآید (ساروخانی، 158:1372).
جامعه آماری این تحقیق از کل خانوارهای اسکان یافته محلههای اسماعیل آباد و دولتخواه (در ناحیه3 منطقه 19 تهران) که در 17 سکونتگاه غیررسمی در خانههای کارگری اطراف کورههای آجرپزی قرار دارند، تشکیل یافته است. این جامعه بر اساس سرشماری سال 1385 برابر معادل با 15010 نفر میباشد.
3-4- تعیین حجم نمونه و روش نمونه گیری
نمونهگیری یعنی انتخاب تعدادی از افراد، حوادث و اشیاء از یک جامعه تعریف شده به عنوان نماینده آن جامعه به عبارت دیگر نمونه گیری عبارت از انتخاب درصدی از یک جامعه به عنوان نماینده ان جامعه است.نمونه گیری تصادفی عبارت است از انتخاب نمونه و جمع آوری دادهها به گونهای که بتوان نتایج حاصل را با احتساب اندازههای خطا (که با استفاده از روشهای آماری تعیین میشوند) به یک جامعه بزرگ تعمیم داد. نمونه گیری تصادفی به این علت که اساس آن استفاده از روشهای آمار