برای ساماندهی محیط زندگی و نیز پس انداز سرمایههای خود در کنار تدارک تدریجی زیرساختهای محیط مسکونیشان تشویق میگردند. زمانیکه جامعه حاشیهنشین مقدار مطمئنی از سرمایه مورد نیاز را تهیه و پسانداز نمود، ساخت و ساز اصلی شروع میشود. این طرح در جمهوری متحده تانزانیا، زامبیا، و نیز حیدرآبادپاکستان اجرا گردیده است.
براساس این طرح و به دلیل غیرقانونی بودن مساکن حاشیهنشین هیچ زیرساختی به غیر از آب آشامیدنی برای این مناطق تهیه نمیگردد. مزیت این شیوه، آن است که قیمتها را تا حدی که ممکن است پایین نگه میدارد و در نتیجه دسترسی به زمین را برای چنین اقشار کم درآمدی امکان پذیر میسازد (زمانی، 1379:46).
نمودار شماره 2-2: نمای کلی طرح های خانه سازی دولتی، اراضی و خدمات، ارتقاء کیفیت سکونتگاه وطرح توسعه افزایشی به لحاظ نوع کارکرد (مأخذ: زمانی، 1379:111).
2-5-2-3- مقطع سوم (دهه 1980)
در نیمه دوم دهه 1980 راهبرد توانمندسازی به همراه بهسازی توصیه میشود. روش توانمندسازی راهبردی جهانی برای مسکن محسوب میگردد که در نشست عمومی سازمان ملل در سال 2000 پذیرفته گردید (هادی زاده بزاز،1390:38).
این راهبرد به همراه سیاستهای ارتقاء و بهسازی محیط، به دنبال ایجاد یک تغییرات اصولی در فرایند اسکان گروههای کمدرآمد شهری بود که در این فرایند بر پایه منابع و ظرفیتهای موجود در اجتماعات محلی و در پیوند با سیاستهای کلان توسعه ملی، ساختاری ایجاد گردد که عملاً مردم کمدرآمد نیز توان لازم را جهت همراهی و اجرای پروژههای مورد نیاز خود باز یابند. در اینجا بحث مهندسی ساختمان به مهندسی اجتماع تغییر مییابد و تلاش میشود با ظرفیتسازی و ایجاد نهادهای لازم (غیردولتی) و بالا بردن توانمندیهای گروههای اجتماعی (از طریق برنامههای آموزشی، بهداشتی، اجتماعی، و اقتصادی) زمینه جهت تحقق اهداف لازم جهت برانگیختن انگیزشهای لازم توسعهای در محلات شهری مهیا گردد. به موازات اعمال این راهبرد تلاش میگردد با تفویض و واگذاری امور تصمیمسازی و تصمیمگیری به سطوح محلی جامعه، فرآیند اجرای پروژهها، از طریق راهبرد واگذاری اختیار هر چه ممکن به نیازهای محلی نزدیک شده و استمرار پیدا نماید (رفیعیان،، 1389:271).
این راهبرد بر بسیج تمامی امکانات بالقوه و منابع و تمامی عوامل برای ایجاد مسکن و بهبودی در شرایط زندگی جوامع فقیر تاکید دارد و به مردم این فرصت را میدهد که شرایط خانه و محل زندگی خود را با توجه به اولویتها و نیازهایشان بهبود بخشند. به طور خلاصه در روش توانمندسازی مرکز توجه, ساکنان شهر و مردم هستند و دولت متعهد میگردد که تسهیلات لازم را برای آنان فراهم کند. بهسازی شهری همراه با توانمندسازی اجتماعات محلی، رهیافت نوینی برای حل مساله فقر شهری است که دیگر مهندسی ساختمان و تزریق منابع مالی صرف را رهگشا نمیداند بلکه مهندسی اجتماعی با حمایت و تسهیل بخش عمومی و سازمانهای غیردولتی و محلی و مشارکت فعال ساکنان مورد نظر است (هادی زاده،1390:39).
راهکارهای پیشنهادی در چارچوب طرحهای توانمندسازی محورهای زیر را به عنوان اصول پایه ضروری میداند:
• تامین حق امنیت سکونت (حق اقامت و مالکیت)؛
• مشارکت ساکنین در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری و احداث و ارتقاء برنامههای توسعه محلی؛
• بستر سازی جهت دسترسی اقشار کم درآمد به منابع اعتباری خرد؛
• تاکید بر تشکیل سازمانهای غیر دولتی داوطلبانه جهت حمایت از فرآیند توسعه؛
• توجه خاص به گروههای آسیبپذیر بهویژه زنان و جوانان؛
• بازنگری در طرحهای توسعه شهری با توجه به اقشار کمدرآمد؛
• تاکید بر آموزشهای حرفهای و کاریابی و تقویت نظام اشتغال؛(صرافی، 1386:11).
در نمودار شماره 2-3 رویکردهای مختلف در برخورد با سکونتگاههای غیررسمی و تأمین مسکن آنها بر اساس سود و هزینه دولتها از دههی 1950 تا 1990 نشان داده شده است.
نمودار شماره 2-3: هزینههای دولتی و میزان سود در هریک از رویکردهای برخورد با سکونتگاههای غیررسمی از دهه 1990- 1950
مأخذ: Napier, 2002 : 22
نمودار فوق نشان میدهد که در دهههای 60-1950، سیاستهای تأمین مسکن هزینههای مالی زیادی را بر دوش دولتها تحمیل کرده است. با این وجود هرچه از آن سالها فاصله میگیریم از میزان تصدیگری دولت در تأمین مسکن کاسته شده است؛ در عوض نقش سازمانهای غیردولتی و مشارکتهای مردمی پر رنگتر شده، به طوری که در دهه 1990 با اتخاذ راهبرد توانمندسازی، هزینههای دولتی به کمترین حد خود رسیده است و از سوی دیگر، میزان سوددهی و کارایی این سیاستها افزایش یافته است.
2-6- فرآیند توانمند سازی
فرآیند توانمندسازی در یک مجموعه چهارشناختی که انعکاسدهنده نگرش افراد در مورد نقشهای کاری آنهاست آشکار میشود. شناختهای چهارگانه عبارتند از:
1- معنادار بودن ؛ که به معنای ارزشپذیرکردن اهداف کاری افراد و جوامع محلی است؛
2- احساس شایستگی؛ که رضایت افراد یا جوامع محلی را در انجام موفقیتآمیز وظایف خود نشان میدهد؛
3- حق تعیین سرنوشت ؛ که احساس استقلال افراد یا جوامع محلی را برای شروع و تداوم فرآیند و تداوم فرآیندهای کاری و تصمیمسازی نشان میدهد؛
4- احساس اثرگذاری موثر؛ که افراد و جوامع محلی احساس لازم در خصوص تاثیرگذاری خود بر محیط به جریانات و غیره را در فرآیند زمانی بدست میآورند؛
نمودار شماره 2-4، ساختار فرآیند توانمندسازی افراد در جهت بهبود نظام اجتماعی محلات را نشان میدهد.
قابل ذکر است که ساختار مداخله در بافتهای غیررسمی و نابسامان را میتوان در دو حوزه متفاوت ولی مرتبط شامل حوزه پیشگیری فعال و توسعه جامع و یکپارچه تفکیک کرد که در حوزه پیشگیری فعال، تلاش میشود زمینههای بروز و ایجاد این بافت تا حدممکن کنترل و نظارت شود به عبارتی نه صرفاً در محدودسازی بلکه در ارائه بدیلهای جایگزین نیز تلاش میشود. در حوزه توسعه یکپارچه با محوریتدادن به سه آیتم اساسی شامل مقوله بهبودبخشی و ارتقاء کالبدی مقدماتی محلات، توانمندسازی و ظرفیتسازی گروههای اجتماع محلی و در نهایت نهادسازی گروههای محلی، تلاش میشود جریان سکونتگاههای غیررسمی، با توجه به وجود زمینههای درونی و کشف استعدادها و قابلیتهای خود، کنترل، نظارت و هدایت میشود. همانگونه که در فرآیند توانمندسازی افراد آورده شده است، سه رویکرد انگیزشی، ارتباطی و شناختی میتواند با مکانیسمهای خود، زمینه را جهت ارتقاء توانمندسازی افراد برای ایجاد انگیزشهای توسعهای فراهم آورند.
نمودار شماره 2-4 : ساختار فرایند توانمند سازی
نتیجه اینکه، ارتقاء فرآیندهای توانمندسازی میباید در حوزههای فردی، گروهی، محدودهای و نهایتاً فرامحلی (شهری / منطقهای) دنبال شود. در حوزههای نخست، تمرکز بحث بیشتر به تقویت بینشهای فکری / اجتماعی افراد و در حوزههای احیاء و اصلاح ساختار و تقویت نهادها و اعمال سیاستهای یکپارچهسازی خواهد بود. بدلیل اهمیت راهبرد توانمندسازی در ساختار برنامههای مداخلهای در محلات فقیرنشین، رویکردها و ابعاد توانمند سازی نیز در ادامه به طور مختصر مورد بررسی قرار میگیرند.
2-7- ساختار و ابعاد توانمندسازی
توانمندسازی از سه بعد مورد توجه قرار میگیرد:
? اعتماد متقابل؛ بر این اساس، تا زمانی که بین ساکنین سکونتگاههای غیررسمی و حکومت و سازمانهای غیردولتی اعتماد و باور متقابل وجود نداشته باشد، نمیتوان به توانمندسازی این گونه سکونتگاهها امید داشت.
? پرورش قابلیتها؛ که بر پایه توانایی، مهارت و دانش افراد صورت میگیرد. هر چه میزان قابلیتهای مذکور بیشتر باشد، راهبرد توانمندسازی از درصد موفقیت بالاتری برخوردار خواهد بود و برعکس.
? همسو سازی؛ بدین معنی که، امر توانمندسازی بایستی با سیاستها برنامهها، ارزشها و چشم انداز جامعه مورد نظر همسو و همجهت بوده و از آن پیروی کند. در نمودار شماره 2-5 ابعاد توانمند سازی نشان داده شده است.
نمودار شماره 2-5: ابعاد توانمندسازی
در نمودارهای فوق تأکید بر توانمندسازی افراد بعنوان محور حرکت توسعهای است تا مقولات بعدی نظیر؛ توانمندسازی گروههای محلی و محلات نیز حاصل آید.
عواملی که به توانمندسازی افراد و فرآیند آن کمک میکنند در قالب نمودارهای زیر بیان شده است:
* تقویض اختیارات به مردم ساکن در مراکز غیررسمی موجبات توانمندسازی آنها را فراهم میکند.
نمودار شماره 2-6: تأثیر تفویض اختیارات بر توانمندسازی
* رضایت مبتنی بر عملکرد به تقویت فرآیند توانمندسازی کمک مینماید.
نمودار شماره 2-7: تأثیر رضایت مبتنی بر عملکرد بر توانمندسازی
* غنیسازی کارکرد اجتماعی گروهها به تقویت فرآیند توانمندسازی کمک میکند.
نمودار شماره 2-8: تأثیر غنی سازی کارکرد اجتماعی بر توانمندسازی
* مدیریت مشارکتی فرآیند توانمندسازی را تسهیل میکند.
نمودار شماره 2-9: تأثیر مدیریت مشارکتی بر توانمندسازی
* تشکیل گروههای اجتماعی میتواند نقش موثری بر فرآیند توانمندسازی مردم ساکن در مساکن غیررسمی داشته باشد.
نمودار شماره 2-10:تأثیر تیم سازی (گروه سازی) بر توانمندسازی
* مشارکت مردم در فرآیند هدفگذاری تصمیمگیریهای، مربوط به شهر به نهادینه شدن فرآیند توانمندسازی کمک میکند.
نمودار شماره 2-11: تأثیر مشارکت بر توانمندسازی
با توجه به فرآیند ساختاری ذکر شده در جریان توانمندسازی 3 حوزه اساسی باید در نظر گرفته شود.
1- توانمند سازی حوزه مدیریت سازمانی نظارت کننده و قوانین و مقررات
2- توانمندسازی افراد محلات نابسامان شهری در ابعاد مختلف
3- توانمندسازی محلات مسکونی و نابسامان شهری از طریق ارتقاء و بهبود وضعیت.
الگوی کلی راهبرد توانمندسازی بر محور انسان و مشارکت گروههای اجتماعی میتواند در قالب نمودار شماره 2-8ارائه گردد. در این نمودار سه محور افراد ساکن، ساختار مدیریتی و ارتقاء محلات رئوس اساسی حرکت را تشکیل میدهند (رفیعیان، 1382:315-310).
نمودار شماره 2-12: الگوی کلی راهبرد توانمند سازی
2-8- اهمیت مشارکت در برنامهریزی شهری در راستای توانمندسازی سکونتگاههای غیررسمی
مفهوم مشارکت به عنوان مفهوم پایهای در ادبیات شهرسازی مطرح است. هدف اصلی در طرحهای مشارکتی شرکت دادن مردم در فرایندی است که اثرات و نتایج آن متوجه خود مردم، مکان سکونت و محدوده فعالیت اجتماعی آنها خواهد شد. دلایل متعددی برای مشارکت دادن شهروندان در اداره امور شهرها وجود دارد که برخی از آنها را میتوان بدین شرح بر شمرد؛
الف – گسترش ارزشهای فرهنگی که هنجارهای برابری و مردم سالاری را تقویت میکند و به افزایش تقاضای شهروندان برای دخالت در تصمیم گیری میانجامد.
ب – مشارکت مردم در امور موجب افزایش کار آمدی میشود.
پ – افزایش پیچیدگی روابط در شهرها امکان اداره انفرادی و آمرانه امور از را از میان برده است.
به همین خاطر است که صاحب نظران مدیریت شهری گاهی اعتقاد پیدا میکننند که میبایست بخشی از مدیریت شهری و جنبههای آن به نهادهای مردمی واگذار شود که ضرورت این امر را میتوان در چند مورد خلاصه کرد:
ـ مشارکت منجر به کار گیری و استفاده از ظرفیتهای موجود شهر و نیروهای توانمند شهر میگردد.
ـ باعث افزایش شور