آن‌چه از این دو عبارت به خصوص عبارت کتاب رسولان نتیجه گرفته می‌شود این است که:
1ـ نخستین گروندگان به حضرت مسیح در آغاز رسالت مردمی از نژادهای مختلف بودند من‌جمله ایرانیان.
2ـ مسیحیت از آغاز کار خود به درون کشورهای مختلف من‌جمله ایران راه یافته است. که حواریون به زبان آن‌ها سخن گفته‌اند.
هر کدام از این دو توجیه را بپذیریم نتیجه این می‌شود که: ایرانیان [پارت‌ها، مادها و عیلامیان] از نخستین مردمی بودند که دین مسیح را پذیرفته‌اند.
اما این‌که از چه زمانی دین مسیح در ایران رسوخ کرده و شیوع پیدا کرده به طور دقیق مشخص نیست، «تیموته اول» «بطریق نسطوری» در بین‌النهرین در نامه مفصلی که به کشیشان مارونی نوشته است آورده که:
«مسیحیت پانصدسال پیش از نسطور و بیست سال پس ازمعراج حضرت عیسی در میان ما برقرار شده است.»
البته آقای سعید نفیسی معتقد است:
«درباره آغاز مسیحیت در نواحی ایران اسناد گوناگونی در دست است که درباره برخی از آنها نمی‌توان زودباور بود. روی‌هم‌رفته همه کلیساهای عیسوی برای اثبات حقّانیت خود، و برای اینکه خود را به مسیح نزدیکتر نشان بدهند کوشیده‌اند هر چه بیشتر تاریخ تاسیس خود را به زمان مسیح نزدیک کنند.»
آن‌چه مسلم است و دانشمندان تاریخ در آن اختلاف ندارند این است که آزادی ادیان، مذاهب، عقاید و آداب و رسوم ارمغانی است که ایرانیان به جهان آورده‌اند پیش از هخامنشیان پادشاهان «کلده» و «آشور» با ملل مغلوب و زیردستان خود با کمال بی‌دادگری و زورگویی رفتار می‌کردند و مللی را که شکست می‌دادند مجبور می‌‌کردند به آداب و رسوم و اخلاق آن‌ها بگروند و دین و زبان فاتحان را بپذیرند و هیچ‌گونه استقلال فردی و اجتماعی و آزادی شخصی به کسی داده نمی‌شد.
«هخامنشیان» نخستین پادشاهانی بودند که این سد و قانون را شکستند و ملل مغلوب را در دین و آیین و رسم زندگی آزاد و مختار گذاشتند.
شاهنشاهان «اشکانی» نیز که هم زمان باظهور حضرت ‌عیسی حکومت می‌کردند این برنامه هخامنشیان را رعایت کردند بطوری‌که تمدن یونانی در آسیا ریشه گرفته بود و عدّه مهاجران یونانی در ایران زیاد شده بود و برای خود سکه یونانی ضرب می‌کردند و تاج یونانی بر سر می‌گذاشتند.
بنابراین پیشینه هیچ مانعی وجود نداشته که مسیحیت وارد سرزمین ایران شود و به همین دلیل بیش‌تر تاریخ‌نویسان آغاز مسیحیت را در ایران از دوره اشکانیان و در نیمه دوم قرن اول میلادی می‌دانند.
بعضی معتقدند مطابق شواهد تاریخی، مسیحیت در اواخر قرن اول میلادی در سرزمین ایران شیوع یافته بود و سازمانی مرتب و اسقفانی از خود داشت.
روایات آسوری گوید که در قرن اول میلادی یکی از اشخاصی که مسیح را به چشم خود دیده بود به نام «مارعدای» به «ادسا» رفته و مسیحیت را به آن‌جا برد، شاگرد او «ماری» خبر مسیحیت را به ایران برد و حتی به فارس هم رفت و او در آن‌جا خبر «تومای حواری» رسول معروف هندوستان را شنید.
البته در 225 میلادی که سلسله اشکانیان به وسیله ساسانیان منقرض شد ساسانیان دین زرتشت را دین رسمی ایران زمین اعلام کردند.
در سال 260 میلادی شاپور ساسانی بر «والرین» امپراطور روم چیره گشت والرین و چند هزار نفر از سپاهیان رومی اسیر شدند شاپور اسیران رومی را در سه شهر خوزستان اسکان داد یکی از این شهرها ایرانشهر بود او همچنین گروهی از آنان را به ساختن سد شادروان که برروی رودخانه دجیل زیر شوشتر ساخته می‌شد گماشت. اسیران رومی درایرانشهر دو کلیسا داشتند در یکی مراسم دینی به زبان یونانی و در دیگری به زبان سریانی انجام می‌گرفت.
در سال 368میلادی در زمان امپراطوری گراتیان مسیحیت دین رسمی امپراطوری روم شناخته شد. از آن زمان پادشاهان ساسانی نسبت به رعایای مسیحی خود بدگمان شدند وتضییقاتی برای آنان به وجود آوردند. میلر معتقد است گروهی از مسیحیان امپراطوری روم نیز پیش از رسمیت یافتن مسیحیت در این سرزمین در جستجوی آزادی بیشتر به ایران آمدند. اما موقعیت مسیحیان همواره از سوی مغان زرتشتی مورد تهدید قرار می‌گرفت. به گونه‌ای که برخی از آنان به دست مغان به قتل رسیدند.
اما باید گفت که مسیحیت در عصر ساسانی حتی در سخت‌ترین دوره‌های زجر و تعدی، دینی مجاز به شمار می‌آمد. نخستین شورای کلیسایی ایران در زمان ساسانیان بسال 410 بریاست جاثلیق «مار اسحاق» که از اهالی تیسفون بود برگزار گردید. در همین سال شورای اسقفان ایران در مداین تشکیل شد. به گفته برخی منابع مسیحی که البته شاید آمارهای‌شان اغراق‌آمیز هم باشد، در این سال نزدیک به چهل ناحیه اسقفی در ایران وجود داشت و در سال 424 میلادی شمار نواحی اسقفی به شصت وشش رسید.در این دوران رهبانیت در بین مردان و زنان مسیحی رواج یافت و گروهی از مسیحیان نیز برای تثبیت آراء و عقاید خود با یهودیان و زرتشتیان مباحثه و مجادله می‌کردند.
با شکل‌گیری جوامع نو مسیحی بومی در ایران، مبلّغان مسیحی ایرانی بخش عمده کار تبلیغ و تبشیر را بر عهده گرفتند. تا اینکه مقارن نیمه دوم قرن پنجم میلادی فرقه نسطوری در بین مسیحیان ایران رسمیت یافت و از این پس مبلغان نسطوری علاوه بر ایران به گونه‌ای سازمان‌یافته شاخه نسطوری آیین مسیحیت را در عربستان، ترکستان، چین و هندوستان بنا نهادند.