گربنر و همکارانش معتقدند که یادگیری از تلویزیون ناخودآگاه است. تماشای منظم تلویزیون، بخصوص برنامه های خشن اثر تدریجی و فراینده ای بر ادراک مخاطبین و رفتار آنان دارد. آنها به این  نظر” ترویج نفوذ تلویزیون” نام نهاده اند. به عقیده آنان تلویزیون در نظام های اجتماعی، فرهنگی و صنعتی ابزاری بود که می توانست گرایش به باورهای موجود سیاسی ، اجتماعی را تشدید و در مقابل هنجارهای اجتماعی را تضیف کند. ترویج این افکار شکلی تدریجی در ضمن فرآیند دارد Gerbner,1976 :174)) .

 

گربنر در این مورد چنین می نویسد : فقط در ظرف 2 دهه ، تلویزیون  با گسترش عظیم خود در سطح ملی، حیات سیاسی توده مردم را دگرگون ساخته ، عادات روزانه زندگی آنان را تغییر داده و شیوه زندگی این نسل را شکل ، دیگری را بخشیده است. هر حادثه ای را یک شبه به پدیده جهانی مبدل ساخته و سیل اطلاعات و ارزش ها را از کانال های مرسوم به شبکه های مرکزی ، پخش و از آنجا به تمام منازل انتقال داده است. به عبارتی  بر روی آنچه که ما آن را مراحل اجتماعی شدن     می نامیم، اثر گذاشته است (همان :176).

گربنر در جای دیگر می نویسد : برون داد [1] تلویزیون، پیام های سیستماتیک  که از طریق آن پیام ها کل جوامع را تحت تأثیر خود قرار می دهد ( همان :178) . دنیای تلویزیون نظامی از داستان ها و تصاویر است که تنها با تجزیه وتحلیل وسیع این نظام پیام است که دنیای نمادین آن را می توان آشکار کرد. تلویزیون زمینه های اساسی برای کنش متقابل اجتماعات بزرگ و همگن فراهم          می سازد، به هنجارها شکل داده  و آنرا در سطح  جامعه رواج می دهد‌ (.(Gerbner.1976: 18

یکی دیگر از مطالب سایت :
در خرید خانه ویلایی به چه نکاتی باید دقت کنیم؟

کازنو[2] تأثیرات تلویزیون را به 3 بخش عمده تقسیم می نماید که این بخش ها عبارتند از:

  • همرنگ گرایی
  • فعل پذیری[3].
  • اشاعه مصرف (کازنو ، 1364 : 172-156).

به نظر کمستاک تلویزیون بر روی برخی از نهادها تأثیر می گذارد . این نهادها عبارتند از :

زندگی خانوادگی ، جامعه پذیری اطفال ، دین ، تقویت قوانین و هنجارها ، اوقات فراغت ، امنیت عمومی ، سیاست .

از نظر او تلویزیون عقاید ارزش ها و انتظارات افراد را تحت تأثیر قرار می دهد وی می نویسد: چیری که نامطمئن است درجه تأثیرات تلویزیون است و این که آیا این تأثیر تلویزیون در تعادل منفی است یا مثبت .

درخصوص تاثیر تلویزیون برروی جامعه پذیری کودکان مورای[4] نیز معتقد است که تلویزیون        می تواند یک نقش اساسی در فرآیند جامعه پذیری کودکان ایفا  نمایند. به نظر مواری نتایج  مطالعات حاکی  از آن  است که در  دسترس  بودن  تلویزیون با تغییرات متنوعی در رفتار روزمره  اطفال همراه است. در اوقاتی که بچه ها به بازی با دوستان، خواب ، انجام تکالیف درسی و زمانی که برای استفاده از سایر وسایل ارتباط جمعی اختصاص می دهند کاهش نشان می دهد. آنچه که از این گفتارها       می توان استنباط نمود این است که این نظریات با هم  وجوه اشتراکی دارند. این وجوه اشتراک را   می توان در هم رنگ گرایی (هم شکلی) ایجاد هنجارها و جامعه پذیری خلاصه نمود. بدین معنا که تلویزیون باعث هم شکلی ارزش های مخاطب می شود، همچنان که کمستاک می گوید: ارزش های مردم از طریق تلویزیون همگن می گردد و تلویریون یک اثر شبیه کننده دارد. تلویزیون با ایجاد هنجارها و جامعه پذیر کردن مردم در انتقال و انتشار ارزش ها موثر می باشد ( همان :20 ) .

یکی دیگر از مطالب سایت :
اندازه گیری عینی، نیازهای اجتماعی

 

2-3-7- تلویزیون و ساخت افکار عمومی

سال 1951 اساسا در آسیا ، آفریقا و امریکای لاتین فرستنده و گیرنده تلویزیونی وجود نداشت. در حالی که در حال حاضر اغلب نقاط این مناطق به فرستنده های تلویزیونی مجهز شده اند. گیدو ماریو[5] نویسنده ای ایتالیایی در کتابی به نام “نقش تلویزیون” می گوید: تاثیر تلویزیون روی تماشاگران و در نتیجه روی آزادی بشر به سرعت رو به افزایش است و با پیشرفت های سریع تکنیکی می توان امیدوار بود که قدرت “چهارمین قوه جدید” در سال های آینده باز هم توسعه خواهد یافت. آدورنو[6] نیز معتقد است که تلویزیون خود به عنوان یک وسیله نفوذ و  یک دستگاه ارتباط عمومی و در قالب وسیع ” منابع فرهنگ ساز” جا می گیرد. تلویزیون در جامعه را به روی خانواده باز کرده و افراد را به سوی زندگی اجتماعی سوق می دهد (شفایی، 1359: 5-93).

[1] out put

[2] Gazeneuve

[3]  passivism

[4] Murray

[5] – Mario

[6] استاد فلسفه و جامعه شناس دانشگاه فرانکفورت