2-1-5-1- رابطه اختلال با اختلال اضطراب اجتماعی
در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، در (69-12) درصد آنها اختلال فوبی اجتماعی یافت شده و در افراد مبتلا به فوبی اجتماعی در 13-12 درصد آنها، اختلال بدشکلی بدن دیده شده است. بر اساس مطالعات الی (۱۹۷۴)، بارادوک (۱۹۸۲) و استارمی و اسلد (۱۹۸۶)، اختلال فوبیای اجتماعی نیز در مبتلایان اختلال بدشکلی بدن دیده میشود. مارکز (۱۹۸۹) اختلال بدشکلی بدن را به دلیل اضطراب بالا و اجتناب از موقعیتهای اجتماعی، ترس از انتقاد و نگرانی درباره ظاهر جسمانی به عنوان شکلی از فوبی اجتماعی توصیف کرد (هلندر و همکاران، ۱۹۹۳). در ژاپن، اختلال بدشکلی بدن جزئی از گروه بزرگتری از اختلالات است که با فوبیای اجتماعی شباهت دارند.
نسبت جنسی، سن شروع و سیر بیماری در هر دو اختلال شبیه است (فیلیپس، ۱۹۹۶).اختلال بدشکلی بدن به دلیل سن شروع پایینتر به فوبیای اجتماعی شباهت دارد (هلندر و همکاران، ۱۹۹۳).
افرادی که به هر دو اختلال مبتلا هستند، جرات ورزی اندکی دارند. زمانی که دو اختلال با هم وجود دارد فرد درونگراتر است و احتمال کمی دارد که ازدواج کند و اختلال در او شدیدتر است (فیلیپس، ۱۹۹۶).
در هر دو اختلال، اضطراب اجتماعی، اجتناب، ترس از تحت نظر بودن، احساس شرمندگی، اشتغال ذهنی درباره دیدگاه دیگران درباره فرد، ترس از ارزیابی منفی، ترس از خجالت و شرمندگی و مسخره شدن و طرد شدن وجود دارد.
یک نشانه در میان افراد مبتلا به هر دو اختلال، ترس از ارزیابی دیگران نسبت به خودشان است (هلندر و همکاران، ۱۹۹۳). در چندین مطالعه بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی، دو ویژگی احساس شدید شرمندگی یا اجتناب را که ویژگی اصلی فوبی اجتماعی است، گزارش کردند (هلندر و همکاران، ۱۹۹۲).
تمرکز بر ناراحتی در میان افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن و افراد مبتلا به فوبی اجتماعی متفاوت است. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن معمولا بر عیب یا نقص در ظاهرشان توجه دارند در حالی که افراد مبتلا به فوبی اجتماعی معمولا بر رفتارهایشان توجه دارند که ممکن است از نظر دیگران تحقیرآمیز یا شرم آور باشد.
گاهی هر دو اختلال، بدشکلی بدن و فوبیای اجتماعی در فرد وجود دارد اما مطالعات نشان میدهد که در بیشتر موارد، شروع فوبیای اجتماعی مقدم بر نشانه اختلال بد شکلی بدن است (ویلهلم و همکاران،۱۹۹۷).
میزان سوء مصرف یا وابستگی به الکل در اختلال بدشکلی بدن نسبت به فوبی اجتماعی (۵۱ % در مقابل ۲۱ %) و سوء مصرف و وابستگی به سایر موارد (۳۶ % در برابر ۲۰ %) در طول عمر است.
تفاوتی که بین دو اختلال وجود دارد، در پاسخ درمانی به داروها است. داروهای بازدارنده MAO بیشترین کارآیی را در درمان فوبیای اجتماعی تعمیم یافته و بتا بلوکرها در فوبیای اجتماعی عملکردی دارند. گرچه مطالعات کافی درباره تاثیر این داروها در اختلال بدشکلی بدن وجود ندارد، اما برخی گزارشات نشان دادهاند که بتا بلوکرها در درمان این اختلال بیتاثیرند و بازدارندههای MAO تاثیر متوسطی دارند (فیلیپس، ۱۹۹۶).
2-1-5-2- رابطه اختلال با اختلال افسردگی اساسی
افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن معمولا” تشخیص افسردگی هم دارند به طوری که بیش از 50% برآورد شده است (آلن و هلندر2004، به نقل از باچر1388). و اغلب به تلاش های خودکشی منجر می شود(نظیر اغلو و همکاران،2004 ؛ فیلیپس، 2001 به نقل از باچر 1388).اختلالات خلقی بسیار متداول در اختلال بد شکلی بدن، اختلال افسردگی اساسی است. مطالعات مختلف، نشان دادهاند که مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن، میزان بالایی از افسردگی اساسی با دامنه ۶۸ % (هلندر و همکاران، ۱۹۹۳) تا ۸۰ % (فیلیپس و همکاران، ۱۹۹۴) در طول عمر خود تجربه میکنند. در مطالعات دیگر نتایج نشان داد که افسردگی جزء شایعترین اختلال همراه با اختلال بدشکلی بدن بود (فیلیپس و همکاران، 1995 ؛ هلندر و همکاران،1993).
برخی دادههای موجود نشان میدهد که اختلال بدشکلی بدن را میتوان جزئی از طیف اختلالات عاطفی دانست، طیف اختلالات عاطفی شامل گروهی از اختلالات است که میتوان فرض کرد از نظر نابهنجاری یا نوفیزیولوژیک (فیلیپس و همکاران، ۱۹۹۴) و پاسخ درمانی به افسردگیها شبیهاند و شواهدی از تاریخچه خانوادگی و همبودی بین این اختلالات وجود دارد (فیلیپس، ۱۹۹۶). شیوع و ویژگیهای اختلال بدشکلی بدن در بیماران افسرده مورد توجه است، زیرا مهمترین ویژگی اختلال بدشکلی بدن افسردگی است (هلندر و همکاران، ۱۹۹۳).
شواهدی دیگر از همبودی دو اختلال و بالا بودن میزان افسردگی اساسی در بستگان درجه اول مبتلایان به اختلال بدشکلی خبر میدهد. ۱۷ % از خویشاوندان درجه اول مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن افسرده بودند که نسبت به سایر اختلالات میزان این اختلال بالاتر بود (فیلیپس، ۱۹۹۶). به شکل همراهی اختلال بدشکلی بدن با افسردگی، مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن اساسیترین ویژگی افسردگی آتیپیک یعنی حساسیت زیاد نسبت به طرد را تجربه میکنند. بیمارانی که در آنها افسردگی و اختلال بدشکلی همبودی دارد، ارتباطات صمیمانهشان کوتاه است، و زودتر گسیخته میشود. کار یا تحصیل به دلیل شدیدتر به انتقاد یا طرد. بیشتر آسیب میبینند (فیلیپس و همکاران، ۱۹۹۶).
افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن مشابه مبتلایان به افسردگی، عزت نفس پایین، احساس شرمندگی و احساس گناه میکنند زیرا خودشان را به خاطر زشتی و خرابی ظاهرشان سرزنش میکنند و از طرفی غمگی
نی و افسردگی در افراد مبتلا شایع است و اغلب خودشان را از دیگران منزوی میکنند. این افراد احساس بیارزشی میکنند و به جایی میرسند که دیگر تحمل رنج ناشی از بدشکلی را ندارند و احساس ناامیدی شدید باعث میشود افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی کنند.
شروع افسردگی در سن پایین و دوام طولانی علائم افسردگی نشان از این میباشد که ممکن است شخصی که افسرده است علاوه بر افسردگی اختلال بدشکلی بدن نیز داشته باشد (فیلیپس، ۲۰۰۹). ولی اگر افسردگی به خاطر وجود اختلال بدشکلی بدن باشد و با درمان اختلال بدشکلی بدن بهبود یابد، تشخیص اول را اختلال بدشکلی بدن باید در نظر گرفت.
تفاوت بین دو اختلال در شیوع بیشتر افسردگی در زنان، سن شروع دیرتر، سیر کمتر مزمن آن است. در یک مطالعه، بیماران مبتلا به افسردگی اساسی آتیپیک که دچار اختلال بدشکلی بدن بودند، بررسی شدند. ویژگی این مبتلایان، سن شروع افسردگی در آنان زود هنگامتر است (تقریبا ۱۱ سال) و مدت طولانی تری عود دورههای افسردگی طول میکشد (۵ برابر بیشتر) و بیماری آنها نیز شدیدتر است و رفتارهای وسواسی مانند وارسی در آیینه و اطمینان طلبی در این مبتلایان مشاهده نمیشود. (فیلیپس و همکاران، ۱۹۹۶).
اطلاعات موجود نشان میدهند که اختلال بدشکلی بدن ممکن است به تمام درمانهای افسردگی جواب ندهد و ممکن است به مدت درمان طولانی تری نسبت به آنچه برای افسردگی لازم است، نیاز باشد. تشخیص بیماری اختلال بدشکلی بدن در افراد افسرده مشکل است. چون علائم، معمولا به علت شرم و حیای بیمار، پنهان میمانند.
2-1-5-3- رابطه اختلال با اختلال وسواس فکری – عملی