68
تفسیر پیامهای غیرکلامی که جایگزین پیامهای کلامی می شوند ساده است مانند حرکت سر به معنی سلام و یا پاسخ مثبت یا منفی و یا بیان احساسات معنی پیامهای تقویت کننده غیرکلامی نیز به سادگی قابل دریافت و تفسیر است .
اما پیامهای غیرکلامی که ناقض پیامهای کلامی هستند غالباً منجر به وضعیتی می شوند که اصطلاحاً به آن بن بست دو سویه گفته می شود که توسط مردم شناس معروف گریگوری باتسون برای اولین بار مطرح شد . ارسال پیامهای کلامی و غیرکلامی متناقض به شکست های ارتباطی وسیع می انجامد . (همان : 326)
2-26-1 . نشانه ها و راهنمای دیداری
الف) حالت چهره : مطالعات صورت گرفته در مورد بیان های چهره ای نشان می دهد که نوعی حالت چهره‌ای وجود دارد که مربوط به حالات احساسی و عاطفی فرد بوده و برخی از آنها در فرهنگهای مختلف و حتی در گونه های مختلف انسان یکسان می باشند.
اهمیت حالات چهره و تأثیر آن در انتقال احساسات به حدی است که در بسیاری از موارد امکان برقراری ارتباط میان انسان و حیوان را بوجود آورده و تفسیر حالات چهره انسانی را برای حیوانات میسر می سازد و این البته به دلیل ذاتی و غریزی بودن این نشانه ها است. حرکات چهره کاملاً مبتنی بر غریزه و بیشتر غیرارادی می باشند و علی رغم آنکه تحت تأثیرآموزش در فرهنگهای مختلف قرار می گیرند نهایتاً به یک شیوه رمزخوانی می شوند. عضلات چهره می تواند گاه بیش از هزار حالت را در یک ساعت به نمایش بگذراند . (محسنیان راد، 1380: 259)
65
ب )تماس چشمی : تماس چشمی در ارتباطات میان فردی از اهمیت ویژه ای برخوردار است . تماس چشمی مناسب در فرهنگهای مختلف نشان دهنده اعتماد به نفس، صداقت، علاقه مندی و غیره است . در ارتباطات میان فردی غیرکلامی، تماس چشمی کمترین دروغ را می تواند بگوید، زیرا انسانها اکثراً کنترل بیشتری بر عضلات پائینی چهره خود دارند. تماس چشمی یکی از بخشهای مهم رمزهای مستقر در چهره است که مطالعه درمورد آن را «ارتباط بصری» یا «ارتباط چشمها » نامیده اند. ( همان : 295-291 )
2-27. سازگاری با دیگران
در واقع زندگی از نحوه ارتباط انسانها نشأت می گیرد و بدون ارتباطات زندگی معنی ندارد. ما به ارتباطات نه به عنوان « فراگرد زبان » بلکه به عنوان « فراگرد مردم » توجه می کنیم بدین معنی، که انسانها فقط با هم گفتگو نمی کنند بلکه آنها با یکدیگر زندگی می کنند. از این رو، فراگرد « مردم بودن » به ارتباطات پیوسته است.
باید به تفاوتهای فردی توجه کرده با وجود همه ی تفاوتها نقطه نظرهای خود را بیان کرده و به صحبتهای طرف مقابل هم گوش دهیم. مسائل خود را حل کنیم تا با دیگران به تفاهم برسیم و با رعایت صداقت، ادب و تواضع درارتباط خود با دیگران سازگاری برقرار کنیم.
مهارت های ارتباطی، به ایجاد روابط بین فردی مثبت با دیگران کمک می کند. یکی از این موارد، توانایی ایجاد و ابقای روابط دوستانه است که در سلامت روانی و اجتماعی، روابط گرم خانوادگی به عنوان یک منبع حمایت اجتماعی و قطع روابط اجتماعی ناسالم نقش بسیار مهمی دارد.
مهارتهای ارتباطی صحیح میان انسانها به درستی انجام نمی پذیرد مگر آنکه آنان با نوعی تفهیم و تفاهم و عرضه و درک یکدیگر این مهم را مورد توجه قرار دهند.
برای فهم بیشتر فرد یا افراد مقابل خویش به عنوان مخاطب چنین به نظر می رسد که دو مهارت عمده می باید در انسان شکل گرفته و آنها را در فراگرد ارتباطی به کار گرفت. این دو مهارت یکی گوش دادن و دیگری همدلی است .
2-27-1 .گوش دادن
به هنگام اندیشیدن و گفتگو درباره ارتباطات، بیشتر مردم معمولاً به گفتن و سخنوری توجه دارند و تصور می کنند که نقش اصلی را در فراگرد ارتباطی فرستنده پیام بازی می کند .
66
در بیشتر جوامع ، از جمله در جامعه ما تصورات غلطی در مورد گوش دادن وجود دارد که می توان گفت اغلب بین بیشتر مردم مرسوم و متداول است. بیشتر مردم چنین فکر می کنند که آنان گوش دهندگان خوبی هستند، نمی توان به آنها آموخت که گوش دهندگان بهتری شوند و گوش دادن موثر و شنیدن ساده یکی هستند. از افراد پیرامون خود بپرسید که خوب گوش می دهند؟ اکثر قریب به اتفاق خواهند گفت، بلی من در گوش دادن بسیار موفقم. همه آن چیزی را که طرف مقابل می گوید من می گیرم. متأسفانه، پژوهش های متعددی عکس این را نشان می دهند. این پژوهش ها براین استواراند که اکثر ما گوش دهندگان خوبی نیستیم. اصلاً بیشتر ما گوش شنوایی نداریم. استنباط غلط دیگری که وجود دارد این است که انسانها با فراگیری و آموزش گوش دهندگان بهتری نمی شوند.
به عبارت دیگر نقش آموزش را در این پدیده بی تأثیر می دانند. «رانکین » یکی از پژوهشگران پیشگام علم ارتباطات در مطالعه ای به این نتیجه رسیده است که در حدود 70 درصد از زمان بیداری نمونه های آماری او در ارتباطات می گذرد که این زمان شامل: 42 % گوش دادن، 32 % سخن گفتن، 15 % خواندن و 11 % نوشتن است و با توجه به ارقام فوق به سادگی می توان دریافت که بخش عمده ای از زمان ارتباطی انسانها ، آن هم در جامعه ای که بخش عمده ای از جمعیت آن در جرگه باسوادان هستند (بیش از90 % ) به گوش دادن می گذرد. بدیهی است که این رقم در کشورهای کمتر توسعه یافته که میزان باسوادان آن کمتر است، رقم بالاتری خواهد بود. ( فرهنگی ،1374 :210-207 )
2-27-2. همدلی
همدلی دومین مهارتی است که از طریق آن می توان به شناخت بیشتری از دیگری دست یافت و از این طریق به تفاهم بیشتری با دیگری رسید. برخی از محققان ارتباطات انسانی بر این اعتقاد
ند که همدلی توانایی ویژه ای است که از طریق آن می توان به نگرش فرد مقابل خویش یا به عبارت دیگر مخاطب خویش پی برد و دنیا را از دریچه چشم او نگریست. بسیاری از افراد چنین تصور می کنند که همه و یا اکثر مردم پدیده ها و مسایل را به همان گونه که آنها می بینند و در نظر دارند، می بیند و در نظر دارند.
اما بین ادراک افراد با یکدیگر تفاوت چشمگیری وجود دارد.افراد پدیده ها را همانند هم نمی بینند و درک نمی کنند، هریک به فراخور حال خویشتن و عوامل حاکم برخود آنها را درمی یابند. ( همان :211 )
67
شاید یکی از دشوارترین جنبه های کیفی ارتباطات، توانایی به کار گیری همدلی در یک رابطه متقابل باشد. همدلی یعنی احساس دیگری را درک کردن ( بک رچ ) می گوید: که همدلی توانایی یک فرد است که به گونه ای تجربی دریابد که فرد دیگر چه تجربه ای در یک لحظه موعود و در یک چارچوب مشخص و با توجه به نظرخویشتن دارد. شافر معتقد است که همدلی تجربه درونی قابل درک و در میان نهادنی با دیگری برای مقطعی از وضعیت روانی او می باشد . (محسنیان راد ،1380: 117)
بوچر و کِلی همدلی را جوهر تمامی فراگرد ارتباط نامیده اند و تراکس مهارت ارتباطی هرکس را به تعریف او از همدلی مرتبط می کند .