۳-و بالاخره یک منبع اجتماعی وجود دارد که بدشکلی بدنی را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن آن درک کرد. چون این اختلال، فقط یک اختلال رابطه خویشتن نیست بلکه نوعی اغتشاش ارتباطی با دیگری محسوب می‌شود.گروه همسالان، عقیده آن‌ها، پذیرش یا طرد از سوی آن‌ها (واقعی یا تخیلی) در مبنای احساس اضطراب و کهتری قراردارند. به وسیله اختلال بدشکلی بدن، نوجوان وابستگی مفرط به گروه همگنانش را به نمایش می‌گذارد (تام کیه ویچ و فیندر، ۱۹۶۷ به نقل از دادستان، ۱۳۸۶).
از دیدگاهی که در چهارچوب آن، محور محیطی و جامعه‌شناختی نسبت به محور روان پویشی جنبه ثانوی دارد (کنس تراری و همکاران،. (1980 دو مقوله بدشکلی بدنی را بر حسب سن نوجوان متمایز کرده‌اند: پاره‌ای از بدشکلی بدنی با تغییرات بدنی دوره بلوغ مانند رشد جسمانی و عضلانی، تغییرات صدا و یا جوشهای صورت، مطابقت تنگاتنگی دارند. بی‌تردید چنین دلمشغولیهایی با مساله تصویر بدنی مرتبطند و به نظر می‌رسد که در پسران فراوان‌تر باشند. پاره‌ای دیگر از بدشکلی بدنی مانند ترس از بدرنگی مو‌ها، سرخی هراسی و یا ترس از ریزش مو‌ها، با تغییرات بدنی شکل به خودی خود مرتبط نیستند ودر نوجوان بزرگ‌تر (۱۵تا۱۶ ساله) مشاهده می‌شوند، و جز در مورد ترس از ریزش مو‌ها، فراوانی آن در دختران بیشتر است. این دلمشغولی‌ها که فاقد مبنای جسمانی هستند به طور عمده به تعارضهای ناشی از جدایی، تفرد و فقدان موضوعهای کودکانه، وابسته‌اند و تعارض بنیادی نوجوان را به صورت رمزی سازی بدنی بیان می‌کنند. بدین ترتیب، در ترسهای وابسته به شکل‌شناسی بدنی، فرد از بدنش به عنوان یک موضوع برونی عشق یا کینه سود می‌جوید، قبل از آنکه بتواند یک موضوع واقعی برونی را برای سرمایه گذاری‌های خود بیابد. بنابراین، وقتی با پدیده قطع تعادل بین سرمایه گذاریهای موضوعی و سرمایه گذاری‌های خود دوستدارانه مواجه می‌شود (پدیده‌ای که در خلال نوجوانی کاملا بهنجار است) بدشکلی بدنی به صورت موضوعهای گذاری که کشاننده‌های لیبیدویی یا پرخاشگرانه بر آن‌ها متمرکز می‌شوند، آشکار می‌گردند. (کنس تراری و همکاران، ۱۹۸۰، به نقل از دادستان، ۱۳۸۶)
ویژگی‌های بالینی و آسیب‌ها در نوجوانان مانند ویژگی‌های بالینی در بزرگسالان است اما ممکن است که نوجوانان نسبت به نشانه‌هایشان، پریشانی بیشتری از خود نشان دهند و به طور معنی داری بیشتر دچار توهم‌های اختلال بدشکلی بدن باشند. به علاوه اقدام به خودکشی همچنین خطر مزمن شدن شدت دوره اختلال بدشکلی بدن و رشد اختلال‌های همزمان دیگر مثل افسردگی، اضطراب، سوء مصرف مواد در آن‌ها بیشتر از بزرگسالان است (آلبرتینی و فیلیپس، ۱۹۹۹؛ هادلی و همکاران، ۲۰۰۲؛ فیلیپس و همکاران، ۲۰۰۶؛ سابنسکی و اسمیت، ۲۰۰۰). با وجود این، بر اساس تحقیقات انجام شده شباهت زیادی بین اختلال بدشکلی بدن در کودکی و نوجوانی با اختلال بدشکلی بدن بزرگسالان وجود دارد. شبیه بزرگسالان، کودکان و نوجوانان اشتغال ذهنی ناراحت کننده‌ای دارند، که می‌تواند بر هر قسمت بدن تمرکز داشته باشد و اغلب بینش خیلی کمی نسبت به آن دارند. اکثر آن‌ها فکر می‌کنند دیگران با یک دید منفی توجه خاصی نسبت به ظاهر آن‌ها دارند. تقریبا همه آن‌ها رفتاری وسواسی مانند، وارسی خود در آینه را انجام می‌دهند. برای اکثر آن‌ها علائم اختلال بدشکلی بدن باعث مشکلات اساسی می‌شود (فیلیپس، ۲۰۰۹). کودکان و نوجوانان در خیلی از خصوصیات مانند نواحی بدنی مورد نگرانی، رفتارهای وسواسی، شدت اختلال بدشکلی بدن یا علائم افسردگی، با افراد بزرگسال مبتلا به اختلال بدشکلی بدن تفاوتی ندارند. ولی آن‌ها نسبت به بزرگسالان به طور معناداری اقدام به خودکشی بالاتری دارند (۳۳% در برابر ۲۴%). آن‌ها همچنین نسبت به بزرگسالان از باور هذیانی مربوط به اختلال بدشکلی بدن بالاتری برخوردارند. علاوه بر این، اختلال کودکان و نوجوانان در مدت کوتاهی رشد می‌کند. این تفاوت‌ها ممکن است کودکان و نوجوانان را تا حدی بیشتر از بزرگسالان آسیب پذیر‌تر کند (فیلیپس، ۲۰۰۹).
اگر اختلال بدشکلی بدن در سنین پایین‌تر درمان نشود ممکن است تا سنین بالا‌تر دوام پیدا کند. چندین تحقیق نشان داده است که اختلال بدشکلی بدن حتی در سنین خیلی بالا‌تر هم دیده می‌شود. با توجه به اینکه بیماری در این افراد برای سال‌های طولانی دوام داشته است احتمالا پریشانی و آسیب در عملکرد در این افراد حتی بیشتر از سنین پایین‌تر است که نیاز به تحقیق بیشتری در این سنین می‌باشد (فیلیپس، ۲۰۰۹).
اختلال در کودکان مانند بزرگسالان است و کودکان درباره‌‌ همان اجزاء بدنی که بزرگسالان اشتغال ذهنی دارند، نگران هستند و رفتارهای اجتنابی بزرگسالان و نوجوانان مانند وارسی در آینه، آرایش شدید و اطمینان طلبی را نشان می‌دهند (آلبرتینی و همکاران، ۱۹۹۶).
2-1-12- رابطه تصویر بدنی با اختلال بدشکلی بدن
آدمی در طول زندگی، تصویری از بدن خود را درونی می‌کند و تصور و دیدگاه خاصی نسبت به ظاهر بیرونی خود دارد. این تصویر در روان‌شناسی «تصویر بدنی» نامیده می‌شود عامل مهمی است که در بسیاری از تعاملات روزمره و حتی سلامت روان ما نقش دارد. تصویر بدنی، تصویر ذهنی است که فرد از اندازه، شکل و فرم بدن و به طور کلی ظاهر فیزیکی خود دارد به عبارت دیگر احساسات منفی و مثبتی است که فرد درباره ویژگی‌ها و ساختار‌ها اجزای بدن خود دارد (گرومل و همکاران، ۲۰۰۰).تصویر بدنی بدان چه فرد
واقعا شبیه آن است، یعنی به شکل ظاهری فرد مربوط نمی‌شود، بلکه به ارتباط ویژه فرد با بدنش مربوط است، بخصوص به باور‌ها، ادراکات، افکار، احساسات، و فعالیتهای فرد که با ظاهر فیزیکی او ارتباط دارد.تامپسون اشاره می‌کند سازه ظاهر فیزیکی دربرگیرنده سه مولفه است: مولف ادراکی که به ادراک دقیق اندازه بر می‌گردد، مولفه ذهنی که به جنبه‌های نظیر رضایتمندی، توجه و نگرانی، ارزیابی‌ شناختی و اضطراب مربوط می‌شود. مولفه رفتاری که به اجتناب از موقعیت‌ها بر می‌گردد، موقعیت‌های که سبب می‌شود فرد ظاهر فیزکی خود را به عنوان عاملی که مایه شرمندگی است، تجربه کند (ربیعی و همکاران، ۱۳۸۸). بنابراین تصویر بدن سازه‌ای چند بعدی است که نمایانگر فکر، احساس و رفتار فرد با توجه به ویژگیهای جسمی می‌باشد (موت، کش، ۱۹۹۷).و عوامل مختلف زیستی، محیطی و روان‌شناختی در شکل گیری تصویر بدنی نقش دارند (باقری‌نژاد و همکاران، ۲۰۱۰). تصویر تن و نگرش نسبت به ظاهر تحت تأثیر ظاهر جسمانی و عوامل روان‌شناختی (ادراکی، رشدی )و فرهنگی- اجتماعی قرار می‌گیرد (سارور و همکاران، ۱۹۹۸) و آن را با توجه به تجربیات بیرونی و درونی از جمله واکنش والدین، بزرگتر‌ها، همسالان و به خصوص جنس مخالف کسب و تعدیل می‌کند. تصویر ذهنی در برگیرنده عقاید، احساسات آگاهانه و غیرآگاهانه در مورد بدن است (عمیدی و همکاران، ۲۰۰۶). نگرشی است که افراد نسبت به اندام خود دارند و متناسب با آن نگرش به آن واکنش می‌دهند زیرا براساس این تصور که بخشی از خودانگاره ما را تشکیل می‌دهد محبوبیت و میزان اهمیت خود را برای دیگران تخمین می‌زنیم. برای رسیدن به یک زندگی سالم و رضایت بخش و ایجاد سازگاری با خود و دیگران، داشتن یک تصویر ذهنی واقع بینانه و شایسته ضروری است و چنانچه فرد از لحاظ فیزیکی احساس خوبی نسبت به خودش داشته باشد شانس بیشتری دارد که تصویر بدنی مثبتی نیز داشته باشد اما گاهی استرس و اضطراب، دیدگاه‌های خود انتقادی یا پایین بودن میزان ارزشمندی فرد بر اینکه چه حسی نسبت به بدن خویش داشته باشد تاثیر می‌گذارد (استوارت۲۰۰۶ به نقل از حسینی و همکاران، ۱۳۸۹).جنس مخالف نقش بسیار مهمی در شکل گیری و تحول تصویر بدنی فرد دارد. در این میان جوانان و نوجوانان که به تازگی گرایشی به برقراری ارتباط با جنس مخالف پیدا کرده‌اند بیش از هر گروه دیگری در معرض این خطر هستند که در حین روابط دوستی خود عزت نفس و تصویر بدنی شان دستخوش تغییر و تحول شود.
پژوهشی که توسط وادا و مارکه در سال ۲۰۰۶ انجام شد نشان داده است که زنان نسبت به تحسین و تمجید حساس بوده و پاسخ مثبتی به آن نشان می‌دهند. ناولی و ایکاردلی در پژوهشی بر روی مردان جوان دریافتند که اظهارنظرهای مربوط به ظاهر حتی برای مردان جوان نیز بسیار مهم است و با نارضایتی از بدن و میزان اعتماد به نفس آنان در ارتباط است. پسرانی که اظهارنظرهای منفی نسبت به ظاهر خود دریافت کرده بودند عزت نفس و رضایت کمتری از بدن خود داشتند. با توجه به پژوهشی که توسط فارز و همکاران (۲۰۰۴) انجام گرفت مشخص شد که دختران در مقایسه با پسران نگرانی بیشتری در مورد تصویربدنی دارند.
محققان دریافته‌اند که بین تصویر بدنی منفی با نارضایتی عمومی از بدن و احساس جذاب نبودن، ترس از ارزیابی منفی، مشکلات بین فردی، عملکرد ضعیف جنسی، مشغولیت ذهنی نسبت به ظاهر، و اعتماد به نفس پایین همبستگی وجود دارد (بنت کورتن، ۱۹۸۲ ؛ هار‌تر و همکاران، ۱۹۹۲ ؛ ریکاردسون و همکاران، ۲۰۰۰؛ بوید، ۲۰۰۲؛ لوین و پیران، ۲۰۰۴؛ اسملک، ۲۰۰۴؛ یداللهی باستانی، ۱۳۹۱).
نارضایتی از تصویر بدنی می‌تواند به صورت اختلالاتی چون افسردگی، اضطراب، فوبی اجتماعی، اختلالات خوردن و اختلال بدشکلی بدن مورد شناسایی قرار گیرد (آتی و بروکزگان، ۱۹۸۹؛ لئون و همکاران، ۱۹۹۳؛ اسلد، ۱۹۹۴؛ تامپسون و همکاران، ۱۹۹۵؛ هنس، ۱۹۹۶؛ بیریک و درامند، ۲۰۰۳؛ مکیان و همکاران، ۱۳۸۹).افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن در تصویر بدنی( تن انگاره) خود مشکل دارند یعنی آن‌ها به چگونگی ظاهر فیزیکیشان نگاه می‌کنند و به اینکه واقعا چطور هستند توجهی نمی‌کنند. و این عدم مطابقت در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن خیلی بارز است.در این اختلال شخص از نظر رضایت از خود و تصویر بدن تفاوت‌های کمی و کیفی با دیگران دارد. در واقع در کسی که دچار این اختلال است، تصویر خویشتن بشدت مخدوش است و او با نازیبایی‌ها یا اشکالات جزیی در شکل ظاهری خود، بسیار شدید و وسواس گونه برخورد می‌کند (بوردنر،2007).
2-1-13- ارتباط جراحی ترمیمی با اختلال بدشکلی بدن
نگاهی به تاریخ زندگی بشر نشان می‌دهد که انسان‌ها از زمان‌های بسیار کهن به مقوله زیبایی و آرایش البته نه لزوما به معنای امروزی آن توجه داشته‌اند و همواره به دنبال جذاب کردن چهره و بدن خود بوده‌اند و بدین منظور از ابزارهای مختلفی استفاده کرده‌اند که حداقل دو نوع شناخته شده این ابزار‌ها آرایش وجراحی می‌باشد (رجرس، ۱۹۷۱).تحول صورت و بدن با جراحی رویه‌ای است که در بسیاری از فرهنگ‌ها بکار می‌رود تا افراد بدن خود را مطابق نیازهای فرهنگی در مورد جوانی تغییر دهند (سپانس و پاین، ۲۰۰۰).
جراحی زیبایی که جهت بهبود بخشیدن به ظاهر به کار گرفته می‌شود، تخصصی است که به ترمیم، نگهداری و یا بهبود ظاهر فیزیکی فرد از طریق تکنیکهای پزشکی می‌پردازد (سوامی و همکاران، ۲۰۰۹). در میان جراحیهای زیبایی، رینوپلاستی شایع‌تر است و بیماران متق
اضی رینوپلاستی در مقایسه با متقاضیان مداخلات زیبایی دیگر، نارضایتی بیشتری از ظاهر خود را ابراز می‌کنند (قدک‌زاده و همکاران، ۲۰۱۱). پیشرفت‌های چشم گیر، در جراحی ترمیمی و زیبائی، که به طور شگفت آوری ساختار بدن را تغییر می‌دهد و افزایش در تعداد روشهای طبی زیبایی و محصولات و تکنیک‌های جدید توسعه یافته و روندهای با حداقل آسیب و تاکید روزافزون بر شکل و ظاهر بدن در دنیای امروز، درخواست برای جراحی‌های ترمیمی را افزایش داده است.در بررسی که در سال ۱۹۹۷ در آمریکا صورت گرفت نشان داده شد که ۵۶ درصد زنان و ۴۳ درصد مردان از ظاهر خود ناخشنود بوده‌اند (کستل، هنیگمن، ۲۰۰۲). در سال ۲۰۰۶ جامعه جراحان پلاستیک آمریکا تایید نمودند که ۱۰ میلیون جراحی زیبایی در ایالات متحده انجام شده است و ۸۰% آن‌ها جراحی‌های کوچک با حداقل آسیب بودند. و همچنین در سال۲۰۰۷، 11میلیون و ۷۰۰ هزار عمل زیبایی انجام گرفته است. که البته این آمار برآورد کمی از تعداد واقعی اعمال انجام شده است، چرا که مداخلات انجام شده به وسیله پزشکان غیر جراح پلاستیک را پوشش نمی‌دهد (سارور وکریرند، ۲۰۰۴). در مقایسه با سال ۱۹۹۷ رشدی به اندازه۱۴۲% داشته است. در سالهای اخیر درخواست برای انجام انواع جراحی‌های زیبایی، بخصوص جراحی زیبایی بینی در کشور ما رو به افزایش بوده است (نیکنام و همکاران، ۱۳۹۱).آمار رو به افزایش جراحی‌های زیبایی در ایران بخصوص در قشر جوان زنگ خطری است و چگونه است که افراد ریسک عمل‌های سنگین‌تر را در گرو زیبا‌تر شدن به جان می‌خرند. تحقیقات نشان می‌دهد که گسترش نامطلوب جراحی‌های زیبایی در یک جامعه متأثر از عوامل روان‌شناختی است. (داولینگ و همکاران، ۲۰۱۱؛ سانسن، ۲۰۰۷). به نظر می‌رسد استفاده از روش‌های زیبایی، با ارزیابی نارضایتمندانه از تصویر بدنی همبستگی مثبت دارد. سرمایه گذاری بر تصویر تن و میزان اهمیت تصویر تن برای عزت نفس و ارزیابی تصویر تن و میزان رضایت فرد از ظاهرش نقش مهمی را در تمایل و تقاضای مداخلات زیبایی دارد (سارور و همکاران، ۲۰۰۲). افرادی که سرمایه گذاری بیشتری بر تصویر تن خود می‌کنند و تصویر تن برای عزت نفسشان اهمیت بیشتری دارد و از طرفی نارضایتی زیادی از تصویر تن خود دارند، نسبت به افرادی که سرمایه گذاریشان بر تصویر تن کمتر است و نارضایتی کمتری از ظاهر جسمانی خود دارند، با احتمال بیشتری برای جراحی زیبایی اقدام می‌کنند. بنابراین نارضایتی از تصویر تن ممکن است، برانگیزنده جستجوی درمان‌های زیبایی باشد (سارور و همکاران، ۱۹۹۸).تحقیقات زیادی نشان دادند که بین نگرانی از تصویر بدن و درخواست و تمایل به سمت رینوپلاستی ارتباط وجود دارد(کش و همکاران، ۲۰۰۵؛ هندرسون _کینگ ،۲۰۰۵؛ ون سوئیت و همکاران ،۲۰۰۶؛ براون و همکاران ،۲۰۰۷؛ سوامی و همکاران ،۲۰۰۸). یافته‌های آن‌ها نشان داد که تصویر بدنی منفی با نگرش مثبت‌تر نسبت به جراحی زیبایی همراه است. دیدی و سارور (۲۰۰۲) و ون سوئیست و همکاران (۲۰۰۶) نیز گزارش دادند که نارضایتی از تصویر بدن در میان افرادی که جهت اعمال زیبایی مراجعه می‌کنند، زیاد است.سوامی (۲۰۰۹) طی مطالعه‌ای که بر روی ۳۲۲ دانشجوی دختر انجام داد، دریافت که تمایل به جراحی زییایی به طور مثبت و معناداری با نگرش فرهنگی- اجتماعی نسبت به ظاهر و به طور منفی با رضایت از ظاهر، سن و شاخص توده بدنی رابطه دارد و تأثیر رسانه‌ها، فقدان رضایت از ظاهر و شاخص توده بدنی به طور معناداری تمایل به جراحی زیبایی را پیش بینی می‌کنند و افرادی که جذابیت جسمانی خود را پایین‌تر درجه بندی می‌کنند با احتمال بیشتری، جراحی زیبایی را جستجو می‌کنند. مطالعات مختلف نشان دادند که اختلالات روانپزشکی هم در زنان (80-۵۳ درصد) درخواست کننده جراحی‌های زیبایی و هم مردان( ۱۰۰ درصد)درخواست کننده جراحی‌های زیبایی شایع است (ادگرتون و همکاران، ۱۹۶۱). همچنین میزان عزت نفس افراد با احتمال پذیرش جراحی زیبایی رابطه منفی دارد، به این معنی که افراد با عزت نفس پایین از جراحی زیبایی به عنوان وسیله‌ای برای بهبود خودانگاره کلی استفاده می‌کنند (سوامی و همکاران، ۲۰۰۹). این جراحی‌ها بیشتر بر‌ای از میان بردن ناخشنودی افراد از ظاهر خود و گاهی افزایش عزت نفس انجام می‌شود (علمدار و قالبندی، ۲۰۰۲). زیرا عزت نفس پایین و احساس نداشتن جذابیت فیزیکی و جنسی در افراد، احتمال گرایش آن‌ها به انجام جراحیهای پلاستیک افزایش می‌دهد (بشارت، ۲۰۰۷).
از سویی دیگر، اختلال بدشکلی بدن از عوامل پیشگویی کننده تصمیم گیری برای جراحی زیبایی محسوب می‌گردد (ذاکرمند و ابراهام، ۲۰۰۸). در برخی مشاهدات نشان داده شده است که بیش از ۵۰% افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن اقدام به عمل جراحی می‌کنند، معمولا این بیماران اعمال جراحی مختلفی را درخواست می‌کنند و این شیوه‌های ترمیم ممکن است بار‌ها و بار‌ها استفاده شوند و فرد را دچار بدشکلی شدید نمایند (هلندر و همکاران، ۱۹۹۳؛ تیگنل و همکاران، ۲۰۰۷). با توجه به ماهیت بدشکلی که بیماران با آن اشتغال ذهنی دارند، شگفت انگیز نیست که آن‌ها در میان مراجعین کلینیک‌های جراحی زیبایی باشند. اشتغال ذهنی با وجود اطمینان بخشی درباره نبودن بدشکلی و نیاز نداشتن به جراحی، مقاوم است (تسما و همکاران، ۱۹۹۷). مبتلایان تنها روش بهبود در اعتماد به نفس خود را بهبود ظاهر می‌دانند و با جراحی زیبایی می‌کوشند بدشکلی خود را بهبود بخشند (فیلیپس و همکاران، ۱۹۹۳). بیماران مبتل
ا به اختلال بدشکلی بدن معمولا از آن گروه بیمارانی هستند که معمولا انتظارات واقع گرایانه‌ای از نتایج درمان ندارند (هنس، ۱۹۹۶).
معمولا باور این بیماران درباره وضع ظاهری و چهره با انتظارات غیر واقع بینانه‌ای از میزان تصحیح نقایص آن‌ها به وسیله جراحی همراه است (سادوک و همکاران، ۲۰۰۹؛ تیگنل و همکاران، ۲۰۰۷). جراحی و دیگر شیوه‌های ترمیمی بندرت رضایت بخش‌اند و حتی منجر به ناراحتی شدید درباره بدشکلی ناشی از جراحی می‌شوند (تسما و همکاران، ۱۹۹۷). گزارش‌های اولیه بالینی نشان داده‌اند که تعداد بسیار زیادی از بیماران اختلال بدشکلی بدنی از جراحی زیبایی سود نمی‌برند مگر اینکه موضوعات هیجانی زیربنایی آن مطرح گردد. بعد از جراحی آن‌ها اغلب بر روی‌‌ همان ویژگی متمرکز می‌مانند یا بر ویژگی‌های دیگری متمرکز می‌شوند. هم چنین این نگرانی وجود دارد که این افراد نسبت به خود یا جراح خشونت نشان دهند. (گروسبارت و سارور، ۲۰۰۳). و اقامه دعوی به خاطر سوء طبابت را نسبت به جراح مطرح نمایند.
وقتی این بیماران از دیدگاه واقع بینانه به مشکل خود می‌نگرند، در می‌یابند که تغییر نقص خیالی در وضعیت ظاهری، چیزی از مشکلات زندگی آن‌ها نمی‌کاهد. در شرایط مطلوب این بیماران درصدد روان درمانی بر می‌آیند تا ماهیت حقیقی احساسات نوروتیک مبتنی بر بی‌کفایتی خود را دریابند (سادوک و همکاران، ۲۰۰۹؛ تیگنل و همکاران، ۲۰۰۷). بعضی از مطالعه‌ها دریافته‌اند که به کارگیری مداخلات روان‌شناختی به بهبود تصویر بدن کمک می‌کند. پیشنهاد می‌شود که بیماران قبل از جراحی زیبایی به خصوص رینوپلاستی، ارزیابی‌های روان‌شناختی شده و غربالگری شوند و در مواردی به جای مداخلات زیبایی و تحمیل هزینه و تبعات برگشت ناپذیر به مداخلات و درمانهای روان‌شناسی و روانپزشکی پرداخته شود (حسنی ۱۳۸۸، روزن و همکاران ۱۹۹۵، باترز و کش ۱۹۸۷، داکوستا و همکاران ۲۰۰۷). تشویق رضایت از بدن مثبت‌تر و واکسینه کردن بیماران در برابر پیام‌های مربوط به ایده آل‌های زیبایی نیز، بیماران را به طور بالقوه برای گرفتن تصمیمات سنجیده تری درباره جراحی زیبایی و تأثیر آن بر ادراک خویشتن یاری می‌کند. (سارور و کریرند، ۲۰۰۴).
البته معمولا فرض می‌شود که جراحی پلاستیک برای مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن مطلقا موارد منع دارد. اما در برخی بیماران با شکل خفیف اختلال، که انتظارات آنان درباره پیامد درمان از نظر روان‌شناختی واقعگرایانه است (تسما و همکاران، ۱۹۹۷).چنین درمانهایی نتایج خوبی خواهد داشت در صورتی که بیمار نقص ادراکی‌اش را به طور مشخص توصیف کند و تمایل داشته باشد این نقص اصلاح شود و جراحی زیبائی توانایی ترمیم آنرا داشته باشد و این مهم‌ترین عامل در تعیین نتیجه است (هریس، ۱۹۸۹).
این جراحی‌ها بیشتر بر‌ای از میان بردن ناخشنودی افراد از ظاهر خود و گاهی افزایش عزت نفس انجام می‌شود. زیرا عزت نفس پایین و احساس نداشتن جذابیت فیزیکی و جنسی در افراد، احتمال گرایش آن‌ها به انجام جراحیهای پلاستیک را افزایش می‌دهد. چون مبتلایان از ظاهرشان ناراضی، شرمنده و خجلت زده هستند و تصور می‌کنند که عیوب ظاهری آن‌ها با عمل جراحی پایان می‌پذیرد ولی ریشه مشکلات در ناخود آگاه باقی می‌ماند ( فیلیپس 1996، به نقل از زرگر و همکاران، ۱۳۹۰)
2-2- سبب شناسی