پشتوانه رابطه قوی میان کیفیت و بهره وری مطالعات انبوهی است که از گذشته تا کنون صورت گرفته است. در یک مطالعه موردی ولوسی نشان داد که فرهنگ کیفیت و توجه فراوان به مشتری در کارخانه موجب 75 درصد کاهش دوباره کاری ها، 40 درصد کاهش ضایعات، 50 درصد کاهش زمان انجام سفارش مشتری، و دوبرابر شدن بهره وری می شود (ولوسی، 2002).
لی و همکاران نیز بر اساس داده های پیمایشی 373 شرکت چینی بیان داشتند که بین کیفیت و بهره وری رابطه قوی وجود دارد. موردی دیگری توسط گوجل و فیتلر نشان داد که اجرای دقیق مدیریت کیفیت در یک کارخانه تولیدی منجر به 57 درصد بهبود کیفیت و 81 درصد بهبود بهره وری گردید (گوجل و فیتلر، 2000).
2-3- استراتژی های بهبود بهره وری
در این بخش به برخی از استراتژی های بهبود بهره وری اشاره شده است.
2-3-1- استراتژی پیکورث
استراتژی های متعددی جهت بهبود بهره وری در متون مرتبط با بهره وری مشاهده می شود. به عنوان مثال پیک ورث در سال 1987 سه رویکرد برای مدیریت بهره وری ارائه نمود که عبارتند از:
1- رویکرد مسئله گرا
2- رویکرد سیستم گرا
3- رویکرد ظرفیت گرا
هدف از رویکرد اول بهبود بهره وری از طریق حل و فصل مشکلات عملیاتی می باشد. این در حالی است که رویکرد دوم، در صد بهبود بهره وری از طریق ایجاد و بهبود سیستم ها و رویه ها است. هدف از رویکرد سوم نیز بهبود بهره وری از بالابردن ظرفیت خدمات و محصولات سازمان است (کلیک و اولکاموز، 2005).
2-3-2- استراتژی های مدیریت بهره وری انبساطی و انقباضی
در یک مطالعه دیگر جونز و ویلر استراتژی های مدیریت بهره وری انبساطی و انقباضی را مطرح نمودند. هدف از استراتژی انقباضی کاهش ورودی، همزمان با افزایش یا حفظ مقداری ثابت از خروجی است. و این در حالی است که هدف از استراتژی انبساطی، افزایش خروجی و تلاش جهت قابت نگه داشتن ورودی ها می باشد (جونز و ویلر، 1991).
2-3-3- استراتژی تحول و نوآوری
این استراتژی بهبود های کلان، ناگهانی، منقطع و سرمایه محور را مورد توجه قرار می دهد. با استفاده از این استراتژی، سازمان هایی که دارای قدرت رقابتی بالاتری هستند، فرایند های خود را مهندسی مجدد می کنند. این سازمان ها از طریق یک فرایند چهار مرحله ای به ارتقای بهره وری خود اقدام می کنند که عبارتند از:
1- تعیین مکانیزم های مطلوب انجام کار و اهداف بهره وری.
2- استفاده از نظرات کارشناسان و متخصصان جهت حل مشکلات.
3- تطبیق، اصلاح و ایجاد ایده های کارشناسی جهت افزایش بهره وری.
4- تعهد و حمایت مدیران عالی در سازمان (رضائیان، 1386).
2-3-4- استراتژی بهبود مستمر (کایزن)
این استراتژی بهبود های خرد، تدریجی، پیوسته و انسان محور را مورد توجه قرار می دهد. این استراتژی نیاز به سرمایه گذاری کلان و تغییرات عمده ندارد. شیوه مدیریتی ژاپنی بر خلاف مدیریت غربی، تمایل به این نوع استراتژی دارد. مدیریت مشارکتی و مفهوم دوایر کیفیت نیز دو عامل مهمی هستند که در ژاپن مورد توجه قرار می گیرند، در واقع دو رکن اساسی در استراتژی مستمر می باشند. (رضائیان، 1386).