– همان طور که در جلسه ی قبل اشاره کردم نحوه ی واکنش به درد یا شیوه ی حل مشکل مربوط به درد ممکن است پیامدهایی را به دنبال داشته باشد، این پیامدها ممکن است مثبت یا منفی باشند یعنی به عبارت دیگر این پیامدها همیشه مثبت نیستند به عنوان مثال من داستان الاغی درچاه را برایت شرح می دهم. داستان به این صورت است که کشاورزی، یک الاغ پیر و بی فایده ای داشت که یک روز در داخل یک چاه تاریک افتاد. وقتی الاغ فهمید که گیر افتاده، ترسید و شروع به فریاد زدن کرد. وقتی کشاورز صدای الاغ را شنید، تصمیم گرفت که به جای در آوردن آن، رویش خاک بریزد و آن را دفن کند. وقتی کشاورز با بیل به داخل چاه خاک می ریخت، الاغ فهمید که در حال زنده به گور شدن است. او مرتب خاک های روی شاخش را تکان می داد تا به پایین پایش ریخته شوند. بعد، از آن تپه ی خاک ها بالا می آمد. آن کشاورز مرتب خاک می ریخت و الاغ همچنان، بالا و بالاتر می آمد تا اینکه سرانجام به بیرون چاه رسید. پس ما فهمیدیم که اولین شیوه ی حل مشکلی که الاغ بعد از آمدن کشاورز انجام داد یعنی فریاد زدن، پیامد مثبتی را به دنبال نداشت (هیز، 2004).
– خوب، حالا من می خواهم از شما بپرسم که با چه شیوه های دیگری مشکلت را حل می کنی. اگر مایل باشی می توانی آن را به صورت پانتومیم به من نشان دهی. (درمانگر یادداشت می کند) (مورل و ویلسون، 2002).
– عزیزم ما به بعضی چیزها نیاز داریم مثل غذا و بعضی چیزها هم هستند که ما واقعا آنها را می خواهیم به دلیل اینکه خیلی از آنها مراقبت می کنیم و هر دو این ها از اهمیت زیادی برخوردارند. خوب، حالا من عکسی از قلب را به تو نشان می دهم و از تو می خواهم که خوب به آن نگاه کنی و در مورد کارهای مهمی که قلب انجام می دهد صحبت کنی(درمانگر مفهوم “حیاتی” را از طریق عملکرد حیاتی قلب توضیح می دهد مثل پمپاژ خون وزنده نگهداشتن فرد). خوب، حالا من یک جعبه ای که مشابه با قلب است روی میز قرار می دهم، این جعبه نوع سمبلیکی از ذهن ما می باشد، این جعبه، جایگاه تجارب، احساسات، خاطرات و رفتارهایی است که برای زنده ماندن شما، لازم است، البته به گونه ای متفاوت، به این صورت که شما را نه از لحاظ زنده نگه داشتن بدنتان بلکه از لحاظ چیزهای مهمی که واقعا آنها را می خواهید (به خاطر اینکه خیلی از آنها مراقبت می کنید) حفظ می کند و چیزهای مخالف با آنهایی که برایتان اهمیت دارد، ممکن است زهر آگین یا حتی کشنده ی آنها باشند. خوب، حالا من جعبه ی دیگری را به تو نشان می دهم. همان طور که می بینی روی این جعبه یک برچسب اسکلت و ضربدر کشیده شده است که این به معنای سمی بودن جعبه می باشد. این جعبه ی سمی مربوط به کارهایی هستند که نه تنها مفید نیستند بلکه سمی هستند. حالا من از تو می خواهم که کارهایی که در مقابل واکنش به درد نشان می دهی(که در جلسه ی قبل، تکلیف خانگی و این جلسه مشخص و یادداشت کردیم)، بر اساس مفید بودن یا نبودنشان در یکی از این دو جعبه قرار دهی(مورل و ویلسون، 2002؛ هیز، 2004).
– حالا از تو می خواهم تا درباره ی کارها، افکار یا احساساتی که در هنگام آن آرزوی سحر آمیز (که قبلا در موردش صحبت شد) داشتند، بنویسی و آنها را در هر یک از دو جعبه ی بالا قرار دهی.
– عزیزم چیزهایی که در قلبمان قرار دارد، ارزش هایمان نامیده می شوند، آنها چیزهایی هستند که ما واقعا مراقب آنها هستیم، حالا به نظرت با این چیزهایی که گفتم، تو چه ارزشمندی هایی داری؟ می توانی آنها را به من بگویی. خوب، حالا از تو می خواهم که تا جلسه ی آینده، روی ارزشمندی هایت بیشتر فکر کنی، به عنوان مثال می توانی راجع به چیزهایی که واقعا دوست داری یا عشق می ورزی، چیزهایی که از نظرت انجام دادنش از اهمیت برخوردار است و غیره، مطالبی را بنویسی (مورل و ویلسون، 2002؛ هیز، 2004).
خلاصه ی جلسه دوم :
در این جلسه ما یاد گرفتیم که ممکن است راه های حل مشکلمان (یا نحوه ی واکنش به درد) مفید نباشد یا پیامد مثبتی به دنبال نداشته باشد و برای این کار هم از مثال قاطر استفاده کردیم. موضوع مهم دیگری که در این جلسه یاد گرفتیم این بود که ارزش مندی های ما، همان کارهای مهمی هستند که ما خیلی به آنها توجه می کنیم. این ارزش مندی ها را قبلا با مثال جادوگر یاد گرفتیم. در این جلسه یاد گرفتیم که ارزش مندی هایمان در داخل جعبه ی قلبی شکل قرار می گیرند و نحوه ی واکنش به درد در داخل جعبه ی سمی شکل قرار می گیرند. در پایان ما برخی از ارزش مندی های شما را مشخص کردیم.
خوب، حالا ما خلاصه ی این جلسه را با هم مرور می کنیم .

یکی دیگر از مطالب سایت :
دیدگاه پیاژه در رابطه با تجربه ی درد کودکان، دیدگاه پیاژه در رابطه با تجربه ی درد کودکان

(درمانگر پس از اتمام خلاصه ی جلسات به کتاب کار کودک مراجعه می کند و تکالیف مربوط به جلسه ی دوم را به کودک ارائه می کند).
جلسه سوم
هدف : عینی تر کردن ارزش گذاری
– ما در جلسه ی قبل یاد گرفتیم که ممکن است راه های حل مشکلمان (یا نحوه ی واکنش به درد) مفید نباشد یا پیامد مثبتی به دنبال نداشته باشد و برای این کار هم از مثال قاطر استفاده کردیم. موضوع مهم دیگری که در آن جلسه یاد گرفتیم این بود که ارزش مندی های ما، همان کارهای مهمی هستند که ما خیلی به آنها توجه می کنیم. این ارزش مندی ها را قبلا با مثال جادوگر یاد گرفتیم. در آن جلسه یاد گرفتیم که ارزش مندی هایمان در داخل جعبه ی قلبی شکل قرار می گیرند و نحوه ی واکنش به درد در داخل جعبه ی سمی شکل قرار می گیرند. در پایان ما برخی از ارزش مندی های شما را مشخص کردیم.
– خوب، حالا ما تکلیف جلسه ی قبل را مرور می کنیم و می بینیم که چه چیزهایی برای شما ارزشمند است و این ارزش مندی
تا چه حد است.
– در این جلسه ما روی ارزش مندی های شما بیشتر کار می کنیم. خوب، حالا می خواهیم از تمرین Valcro (توپ و تخته)، استفاده کنم. همان طور که می بینی من یک تخته ای را بر روی دیوار نسب کرده ام. در مرکز این تخته من ارزش مندی هایت را که به طور جزیی نوشته شده، نصب می کنم. حالا از تو می خواهم که با توپی که در دست داری به مرکز این تخته بزنی . برخورد توپ بر مرکز تخته به معنای گام برداشتن در راستای ارزشمندی ها می باشد. حالا به نظرت چه گام ها و چه کارهایی را باید برای رسیدن به ارزشمندی ها برداشت. عدم برخورد به مرکز تخته به معنای دور شدن از ارزشمندی ها می باشد. حالا به نظرت چه کارهایی باعث می شوند که شما از ارزشمندی هایت دور شوی؟ (درمانگر تمامی این موارد را به طور جزیی یادداشت می کند) (مورل و ویلسون، 2002؛ هیز، 2003)
– نکته ی مهمی که ما در این جلسه یادآوری می کنیم این است که ما فورا به ارزشمندی هایمان دسترسی پیدا نمی کنیم. به طور کلی ما برای دستیابی به ارزش مندی هایمان نیاز به گذشت زمان داریم و این چیزی نیست که یک شب به دست آید. آنچه که الان از اهمیت زیاد برخوردار است، حرکت در جهت ارزش مندی ها می باشد نه دستیابی فوری به ارزشمندی ها.
– ممکن است که در مسیر حرکت در جهت ارزشمندی ها موانعی وجودداشته باشند. مثلا فرض کن که ماشینی روی یک جاده به خوبی حرکت می کند و ناخود آگاه مانعی (مثل یک حیوان) در جلوی ماشین ظاهر می شود. آنچه که مهم است این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، این موانع بر سر راه ما به وجود می آید و ما باید آنها را بپذیریم. حالا از شما می خواهم که به من بگویید که چه موانعی ممکن است بر سر راه ارزش مندی هایتان به وجود آید.
خوب، حالا خلاصه ای از مطالبی را که در این جلسه گفتیم با هم مرور می کنیم.
خلاصه جلسه سوم
در این جلسه ما یاد گرفتیم که برخی کارها باعث می شوند که ما به ارزشمندی هایمان نزدیک شویم و برخی کارها هم ما را از ارزش مندی هایمان دور می سازند. هم چنین یاد گرفتیم که ممکن است در کوتاه مدت به ارزش مندی هایمان نرسیم و برای رسیدن به ارزش مندی هایمان نیاز به گذشت زمان داریم. علاوه بر این ما فهمیدیم که در مسیر حرکت در جهت ارزش مندی هایمان ممکن است موانعی بر سر راهمان دیده شود و با هم این موانع را بررسی کردیم.
(درمانگر، پس از مرور خلاصه ی این جلسه، به کتاب کار کودک مراجعه می کند و تکالیف مربوط به جلسه ی سوم را به کودک ارائه می کند).
جلسه ی چهارم
هدف : فهم اینکه “مشکل مربوط به کنترل کردن است”
– در جلسه ی قبل ما یاد گرفتیم که برخی کارها باعث می شوند که ما به ارزشمندی هایمان نزدیک شویم و برخی کارهای هم ما را از ارزش مندی هایمان دور می سازند. هم چنین یاد گرفتیم که ممکن است در کوتاه مدت به ارزش مندی هایمان نرسیم و برای رسیدن به ارزش مندی هایمان نیاز به گذشت زمان داریم. علاوه بر این ما فهمیدیم که در مسیر حرکت در جهت ارزش مندی هایمان ممکن است موانعی بر سر راهمان دیده شود و با هم این موانع را بررسی کردیم.
– خوب، حالا ما تکلیف هفته ی پیش را مرور می کنیم و می بینیم که چه چیزهایی شما را از ارزش مندیهایتان دور یا نزدیک می کند و اینکه ممکن است چه موانعی بر سر راه رسیدن به ارزش هایتان وجود داشته باشد.