ج) وضعیت C : این موقعیت زمانی است که کارکنان روحیه کاری بالایی دارند اما مدیریت به آنها اعتماد کمی دارد که این حالت بسیار اتفاق می افتد . ممولاً افرادی که روحیه کاری بالا دارند ، مسئولبیت پذیر و وابسته به خود هستند و سرپرستی و کنترل کمتری نیاز دارند.
بنابراین اگر مدیریت به آنها اعتماد کمی داشته باشد ، باعث می شود تا روحیه آنها کاهش یافته و نتیجتاً جابجایی در سازمان زباد شده و سرمایه و قابلیت انسانی سازمان کاهش یابد. در این حالت مدیریت حالت پدرمآبانه داشته و حتی در حالت شدید آن ، سبک مدیریت ، مستبدانه خواهد بود. طبق نظریه وابستگی منبع ، دو راه حل وجود دارد : یکی اینکه مدیریت اجازه دهد که کارمندان با روحیه از سازمان خارج شوند و به جای آنان کارمندانی باروحیه کاری پایین استخدام کند. یعنی حرکت به سمت موقعیت A و دوم این که مدیریت اعتماد بیش تری به کارمندان خود نماید ، یعنی حرکت به سمت موقعیت D.
د) وضعیت D : این موقعیت یک حالت ایده ال است که در آن روحیه ی کاری کارکنان و هم سطح اعتماد مدیریت به کارکنان بالاست. این شرایط بهترین حالت برای افزایش سینرژی در محیط کاری و استفاده حداکثری از فرصت ها می باشد. وظیفه مدیریت در این شرایط مدیریت فرهنگ سازمانی در مسیر صحیح آن می باشد به گونه ای که سطح اعتماد کارکنان کاهش نیابد.
مدیریت و کارکنان در این حالت ، شریک یکدیگر هستند. در این حالت کارکنان و مدیریت سازمان ، خود را عضوی از یک سازمان یکارچه می دانند که به دنبال منافع مشترکی هستند که با منافع فردی آن ها نیز سازگار می باشد(لامسا ، 2006).
2 – 2 – 11 ) گونه شناسی اعتماد
اعتماد موضوعی است که از طرف دانشمندان زیادی تعریف شده و آن ها از دیدگاه های متفاوت ، انواع اعتماد را بیان نموده اند. در اینجا دسته بندی های مختلفی که محققان در ارتباط با انواع اعتماد ارائه کرده اند را بررسی می کنیم :
2 – 2 – 11- 1 ) دسته بندی دیتز و هارتوگ
دیتز و هارتوگ(2006) ، اعتماد را به پنج دسته تقسیم بندی می کند. درجه اعتماد یک فرد به دیگری بر روی طیف ، تعریف می شود که بر طبق آن در ادبیات مدیریت ، پنج درجه برای اعتماد قائل شده اند.
1 ) اعتماد بر اساس اجبار
دراین نوع اعتماد ، نمی توان از طرف مقابل انتظار خوش نیتی و خوبی داشت . در اعتمادی که بر اساس دستورات و فشار های خارجی شکل می گیرد ، تنها انتظار تسلیم می رود و در این نوع اعتماد وجود مفاهیمی چون ریسک و احتمال در رابطه معنایی ندارد. این نوع اعتماد در واقع نوعی عدم اعتماد است.
2 ) اعتماد حساب گرانه
در اعتماد حساب گرانه همانطور که از نام آن پیداست ، اعتماد تنها به عنوان یک استراتژی که ارزشمندی آن بر اساس تجزیه و تحلیل سخت گیرانه هزینه – فایده تعیین می شود ، مطرح می گردد و در این نوع اعتماد یک شک همیشگی به طرف مقابل وجود دارد.
3 ) اعتماد دانش محور
میان اعتماد حساب گرانه و اعتماد دانش محور ، مرزی وجود دارد و آن هماهنگی است که شک ها جای خود را به انتظارات مثبتی می دهد که بر اساس دانش مطمئن درباره انگیزه ها ، توانایی و قابلیت اعتماد طرف مقابل نبوده باشد.
4 ) اعتماد رابطه محور
زمانیکه انتظارات مثبت از طریق تجربه نیز پشتبانی گردند ، درجه قوی تری از اعتماد ممکن است توسعه یابد. در این درجه از اعتماد که اعتماد رابطه محور نامیده می شود ، اطمینان بیشتری در شریک دیگراحساس می شود و ماهیت ذهنی و ماهیت عاطفی این نوع اعتماد بیش تر می باشد. این نوع اعتماد، از مشاهده رفتارهای خاص شریک دیگر در طول زمان شکل می گیرد. بلویس به درجه قوی تری از اعتماد اشاره دارد که از ارزیابی خوش نیتی شریک دیگر نشات می گیرد. کرید و میلس میان دلایلی که از ویژگی های اعتماد شونده ( یعنی کیفیت ها و انگیزه های شخصی او) ناشی میشود و دلایلی که از فرایند اعتماد ناشی شده و اعتماد کننده بر اساس آن دلایلی اعتماد می کند ، تفاوت قائل می شوند.
5) اعتماد بر اساس هویت مشترک
اثر گذاری قوی و اتحاد کامل اهداف طرفین در اعتماد بر اساس هویت مشترک که در آن هر دو طرف هویتشان یکی شده و هر یک می تواند به طور کامل علایق طرف دیگر را با اعتماد کاملی که به هم دارند برآورده سازند ، تحقق می یابد.این نوع آخر را تیلور ، معادل اعتماد اجتماعی می داند(دیتزوهارتوگ ، 2006).
2 – 2 – 11-2 ) دسته بندی وارا ، انواع مختلفی از اعتماد که وابسته به تعاملات و ارتباطات مختلف است را به شرح زیر بیان می کند.
1 ) اعتماد بر مبنای بازداری :یعنی ما به طرف دیگری اطمینان می کنیم زیرا معقدیم که خیانت در امانت برای او بسیار پرهزینه است. در اینجا ارتباطات بین افراد محدود و سطحی است.