اولین بخش این فصل مربوط به اعتماد می باشد که در این بخش به مباحثی همچون ؛ مفهوم ، تعریف اعتماد ، علت تحقیق اعتماد ، اعتماد سازی ، ابعاد اعتماد و اعتماد از دیدگاه های مختلف و همچنین تاریخچه مطالعه اعتماد و نظریه پردازان سازمانی اعتماد و مدل های اعتماد ذکر گردیده است و در آخر این بخش به چهار نوع بافت اعتماد و گونه شناسی اعتماد اشاره شده است.
بخش دوم این فصل ، شامل بحث در مورد تعهد سازمانی که به تعریف تعهد سازمانی و یک یا چند بعدی بودن تعهد ، انواع تعهد سازمانی ، دیدگاه هایی در مورد آن و عوامل موثر بر تعهد سازمانی ، نظریه های تعهد ، شیوه و روش های تقویت تعهد سازمانی در بین کارکنان پرداخته می شود.
در بخش سوم فصل ، به رابطه بین اعتماد و تعهد سازمانی و تحقیقات مرتبط با موضوع پژوهش یعنی اعتماد و تعهد سازمانی در دو بخش خارجی و داخلی اشاره شده است.
2 – 2 ) بخش اول : اعتماد
2 – 2 – 1 ) مفهوم و تعریف اعتماد
در فرهنگ فارسی عمید (1363) لغت “اعتماد” به معنی تکیه کردن ، متکی شدن به کسی و کاری را بی گمان به او سپردن است . تحقیق در مورد اعتماد شبیه تحقیق در مورد یک هدف در حال حرکت است زیرا این مسئله (اعتماد) در طی دوره ای از روابط تغییر می کند. اعتماد یک مفهوم پیچیده است و صحبت از آن به دلیل اینکه بر پایه عوامل بسیاری واقع شده است و با پیش بینی های موجود در انواع مختلفی از روابط تغییر می کند و نیز در طول دوره ای از روابط دگرگون می شود ، مشکل می باشد.
فورست و همکاران (1987) اعتماد را به عنوان یک قضاوت خاص درباره خصوصیات فردی یک شخص معتمد بیان کرده اند.از دیدگاه آنان اعتماد انتظاری است که فرد نسبت به رفتار شخص یا گروه دیگر دارد و به این صورت است که فرد ، شخص یا گروه دیگر را دارای مزیت می داند و رفتار آنها را از نوع دوستانه می بیند.
کامینگ (1996) می گوید :اعتماد یک باور فردی با یک باور عمومی در میان گروهی از افراد است که فردیاگروه دیگر تلاش هایی را با حسن نیت برای رفتار مطابق با تعهدات آشکار و پنهان انجام می دهند.
بطو کلی می توان گفت اعتماد یک اطمینان عمومی و خوش بینی کلی درباره رویدادهایی که اتفاق می افتد می باشد و در زمینه سازمانها اعتماد انتظار تعمیم یافته گروهی است که کلام ، اعمال و قول های افراد ، گروه و یا سازمان می تواند با تکیه بر آن باشد. هنگامی که به بررسی مفهوم اعتماد در مکتب روابط انسانی بپردازیم متوجه می شویم که تاکید اصلی در زمینه اعتماد بر ایجاد تفاهیم بین اهداف فردی و سازمانی است به عبارت دیگر وظیفه متقابل فرد و سازمان ، ایجاد محیطی سرشار از تفاهم و مبتنی بر روابط صحیح انسانی بین مدیر و کارکنان است تا بتوانند در سایه آن اهداف سازمان را محقق سازند.
اعتماد یکی از برجسته ترین جلوه های زندگی انسانی و سازمانی است که الگوهای رفتاری افراد و گروها را شدیداً تحت تأثیر قرار می دهد. اعتماد بر اساس تعریف ارائه شده در فرهنگ لغات آکسفورد عبارت است از یک باور قوی مبنی بر اینکه می توان به یک نفر اتکا کرد. دان (1988) تقریباً 2000 سال بعد از ارسطو بیان کرد که :اعتماد یک فرایند احساسی ار اعتقاد فرد نسبت به کسی است که ما از وی انتظاراتی داریم یا وی را خوب می پنداریم. بنابراین بدون شک ، برای دستیابی به این خوبی ، ما راه دیگری نداریم. بی اعتمادی بی دیگران و خود، شکی است که باعث می شود فرد سعی کند خود را به شیوه دیگری جلوه دهد(ص19).
دان (1988) خاطر نشان می کند که” به نظر متفکران طبیعی گرای قرن هفدهم مثل لاک ،‌اعتماد قسمتی از طبیعت بشر است ، اعتماد وظیفه پی بردن به تعهدات متقابل و هنر ادای متوالی این وظیفه می باشد” (ص81). همچنین لاک (1987) می گوید :”بشر با اعتماد زنده است”(ص122). آرمسترانگ (1381) به نقل از شاو تعریف دیگری از اعتماد ارائه کرده است :”باور و یقین به اینکه آنهایی که ما به ایشان اعتماد و اتکاء کرده ایم ، انتظارات ما را نسبت به خود برآورده خواهند ساخت. این انتظارات تابع ارزیابی ما از وظیفه و مسئولیت دیگری برای تأمین نیازهای ما میباشد”(ص230). طوسی (1380) وجود جو اعتماد در سازمان را از ویژگی های سازمان بالنده ذکرمی کند. او اعتماد را باور داشتن درستی دیگران می داند: ” هر گاه اعضای گروهی با خانواده ای یا سازمانی به یکدیگر اعتماد ورزند ، درستی اندیشه و کنش یکدیگر را باور کنند قدرت و توانمندی آن گروه فزونی می یابد و حاصل تلاش های فردی به صورت مجموعه ای از پی آوردهای برتر گروهی پدیدار می گردد. اعتماد کردن به یکدیگر سبب می شود تا همه کار مایه افراد در راه سازنده و اثر بخش بکار افتد راه بدگمانی بسته و کور گردد. اعتماد کردن به دیگران خصوصیتی است که با گشودگی و باز بودن نظام مرتبت است بدین معنی که هر اندازه که یک سازمان در عملیات خود گشوده و شفاف رفتار کند ، به جلب اعتماد دیگران می افزاید و اعتماد کردن به یکدیگر را در فضای کار افزایش می دهد.(ص14).”
از نظر رابینز (1387) ویژگی عمده تیم هایی که عملکرد عالی دارند ، اعتماد متقابل اعضا به یکدیگر است. یعنی اعضای تیم به صداقت و توانایی یکدیگر اعتقاد راسخ دارند. اعتماد یک پدیده حساس و شکننده است که برای بوجود آوردن آن زمان زیادی طول می کشد ولی به راحتی می توان آن را از بین برد و دستیابی مجدد به آن کار چندان ساده ای نیست همچنین از آنجا که اعتماد موجب افزایش اعتماد می گردد باید گفت که بی اعتمادی هم موجب تشدید بی اعتمادی می شود. بنابراین مدیریت باید دقت زیادی بکند تا اعتماد بین اعضاء حفظ گردد(ص184).
هاگمن (
1380) معتقد است : اساس تفویض ، اطمینان و اعتماد است اما بعضی از مدیران فقط هنگامی احساس آرامش می کنند که هر کاری را خود انجام دهند. مدیرانی که همیشه کارها را خودشان انجام می دهند در خطر از دست دادن سلامتی یشان هستند. بعضی از مدیران معتاد به کار ، بخاطر عدم اعتماد به کارکنانشان جای خود را از دست می دهند(ص148).
به عقیده هاگمن تفویض مستلزم اعتماد به خود و دیگران است مدیر مجبور است این خطر را بپذیرد که ممکن است از اعتماد او سو استفاده شود و یا وظیفه تفویض شده بطور رضایت بخش انجام نشود. از طرف دیگر کارکنانی که دارای سطح بالای کارایی هستند از مدیرانشان توقع دارند که هنگام تفویض اختیار به آنان اعتمادکرده و برکارشان کمتر نظارت کنند
2 – 2 – 2 ) علت تحقیق در مورد اعتماد
به گفته مارتین وهولیس (1998) :اعتماد موضوعی بسیار پر اهمیت و بزرگی است که در تمام علوم اجتماعی و بشری ریشه دارد. (ص4) در حقیقت باید بگوییم که اعتماد قلمرویی از هر زمینه مطالعاتی است. بنابراین تعجب آور نیست که در مطالعه سازمان ها ، اعتماد نیز امری بسیار مهم بشمار رود. لغت اعتماد از فلسفه تا جامعه شناسی ، از آموزش تا اقتصاد ، از روان شناسی تا سیاست و مدیریت بخشی از فرهنگ دانش بشری را تشکیل می دهد. بعلاوه ، اعتماد موضوعی است که از زمان های قدیم وجود داشته است و همانند یک درخت کهنسال ریشه های آن گسترش یافته و تا اعماق نفوذ یافته است.
از طرف دیگر این موضوع بخش اساسی تجارب شخصی بشر را تشکیل می دهد. اریکسون (1950) بیان می کند که: قبل از اینکه هر فردی بتواند به جلو حرکت کند باید 9 مورد را در نظر بگیرد و هر کدام را با موفقیت پشت سر بگذارد و اولین و مهمترین آن اعتماد در مقابل بی اعتمادی است. هر نوزاد باید بیاموزد که به افرادی که از او مراقبت می کننداعتماد نماید. زمانی که احتیاجات اساسی نوزاد مانند غذا ، امنیت و محبت برآورده نشود و یا به حد کافی نباشد نوزاد اعتماد کردن را نمی آموزد. (ص10)
در مورد این موضوع که چگونه بشر قادر به کسب اعتماد گردد ، توضیح می دهد: اعتماد کردن امری امکان پذیر است زیرا ما موجوداتی دارای احساس را که احساسات و احتیاجات همانند ما دارند را باور داریم. بعلاوه ما موجوداتی هستیم که بطور طبیعی به موجودات دیگر و در اصل به انسانهای دیگری که به آنها وابسته ایم و آنها نیز به ما وابسته اند ، پاسخ می دهیم.ما حس می کنیم که افراد دیگری وجود دارند که ما به آنها در ارتباط نزدیک هستیم و آنها از ما نگهداری نموده و به صورت بالقوه با ما همفکری می کنند. این افراد کسانی هستندکه می توانند به ماصدمه بزنند،اما معمولاً چنین کاری نمی کنند.(ص7)
درپژوهشی که توسط فوکویاما(1995) در مورد اعتماد صورت گرفته فقط به افرد اشاره نشده بلکه از اعتماد به عنوان یک پدیده فرهنگی یاد شده است. از این رو به غیر از افراد عوامل دیگری در ایجاد اعتماد دخالت دارند.
اعتماد از نظر فوکویاما از بعد فرهنگی تعریف شده و جوامع بر اساس روابط به غیر از روابط خانوادگی به جوامع پر اعتمادمثل ژاپن ، آلمان و ایالات متحده و جوامع کم اعتماد مثل کره ، ایتالیا و هنگ کنگ تقسیم می شوند. جوامع پر اعتماد تمایل دارند که از آنچه که سرمایه اجتماعی نامیده می شود برخوردار گردند. سرمایه اجتماعی یعنی توانایی تشکیل اجتماعات یا سازمان هایی خود انگیخته جهت دستیابی به یک هدف مشترک که از طریق رواج اعتماد در یک جامعه حاصل می گردد. در حالیکه گرایش به اعتماد در فرهنگ وجود دارد. فوکویاما اعتماد را بدین گونه تعریف می کند: اعتماد داشتن توقعی از اعضای جامعه است که در یک اجتماع منظم ، صادق و دارای روحیه همکاری بر اساس اصول مشترک افزایش می یابد. (ص26).