تعامل [1]میان والدین و فرزندان با روش فرزندپروری آنان ارتباط دارد و به دلیل انطباق های مداومی که در آن صورت میگیرد، پدیدهای پویا [2] است. [3]
همزمان با رشد کودکان روش ابراز محبت والدین به فرزندان از شکل و فراوانی تغییر پیدا میکند. (کولینس، 1997)
بسیاری از والدین روشهای تربیتی خود را به تناسب ظرفیتها و رفتارهای کودکان خود تغییر میدهند. یافتههای پژوهشی نشان دادهاند قبل از اینکه کودکان مهارتی (نظیر راه رفتن، غذا خوردن مستقل و لباس پوشیدن) را یاد بگیرند والدین معمولا وابسته بودن را در آنان تقویت . و به تدریج که کودک مهارتی را کسب میکند، والدین تمایل مییابند تا به تدریج به آنان استقلال دهند. (کیندرمن، 1993)
وضعیت اجتماعی اقتصادی[4]، فرهنگ[5]و نگرش[6] والدین نسبت به فرزندپروری بر تعامل میان والدین و فرزندان تاثیرگذار است. (پیندرهیوز و دیگران، 2000) و (گودناوکولینس، 1990)
حرکت والدین تحت تاثیر جهان بینی یا سرمایههای فرهنگی آنان است. با توجه به این که والدین تشکیل دهندههای اصلی و اولیه کانون خانوادهاند نوع نگرش آنها به فرزندان شکل رابطه والدین را با فرزندان مشخص و هدایت میکند. در واقع والدین حرکت اصلی و اولیه را آغاز و اجرا میکنند. طبیعتا فرزندان نیز در برابر کنشهای والدین واکنش نشان میدهند. این واکنشها در گذر زمان در شکل شخصیت آنان انعکاس مییابد. اگر چه بیشتر الگوهای انطباقی بر سازگاری یک سویهی والدین با تغییرات تحولی فرزندان تاکید دارد ولی برخی از پژوهشها نشان دادهاند که کودکان نیز خود را با درخواستها و تقاضاهای والدین سازگار میکنند. (کوهن و ترونیک، 1987)
سازگاری دو جانبه والد، کودک موجب میشود که فرایند کسب استقلال در کودک تسهیل شود. از این دیدگاه انتقال قدرت از والدین به فرزندان مستلزم طی سه مرحله است: 1) نظارت و کنترل والدینی[7] 2) نظارت و کنترل والدین و فرزندان 3) خود نظم دهی[8]
تغییرات بهنجار در تعامل والدین و کودکان در اجتماعی شدن کودکان نقش دارد. شناخت تغییرات بهنجار در تعامل والد، کودک از عناصر کلیدی رویکردهای پویا محسوب میشود. (کولینس و موسن، 2003)
اهداف والدین که شامل تمام فعالیتها و اعمالی میشود که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ارتباط آنها را با فرزندان در رفتارها روزمره نشان میدهد، الگوهای تربیتی[9] یا سبکهای فرزندپروری[10] نامیده میشود.
لومریند با انجام پژوهشی درباره 150 کودک چهار ساله، که در دوره آمادگی پیش دبستانی ثبت نام کرده بودند، والدین آنها را به سه گروه مختلف به شرح زیر تقسیم میکند: گروه اول، والدینی هستند که فرزندان خود را مجبور به اطاعت کورکورانه میکنند. این گروه، فرزندان خود را محدود کرده، اختیار و آزادی کمتری به آنها میدهند و معتقدند که رفتار کودکان باید زیرنظر آنان باشد. در نتیجه، ضوابط رفتاری آنها انعطافپذیر نبوده و یک جانبه است و گاهی اوقات برای اجرای همان ضوابط رفتاری، کودکان را تنبیه میکنند. گروه دوم، والدینی که با فرزندان خود با اقتدار رفتار کرده، ولی برعکس گروه اول معتقد به انعطافپذیری در رفتارند. به فرزندان خود فرصت میدهند تا در صورت لزوم اعتراض کنند و تربیت خاصی را با دلیل به آنها تفهیم میکنند گروه سوم والدینی هستند که نسبت به رفتار فرزندان تحمل پذیرند و در برابر اعمال خلاف چشم پوشی میکنند. این والدین، معیارهای مشخصی را جهت رفتار کودکان در نظر میگیرند و سایر رفتار آنان را با دیده اغماض می نگرند، جز رفتارهایی که باعث صدمه و آسیب بدنی به آنها میشود. (سیف، 1368)
علی شریعتداری سه روش دمکراسی، آزادی و دیکتاتوری را به عنوان شیوههای فرزندپروری موجود در خانوادهها معرفی میکند. (شریعتمداری، 1367)
تقواپسند نیز در پژوهشی بر روی رابطه مادران و فرزندان در خانوادههای ایرانی معتقد است که سه تیپ خانواده و به تبع آن سه نوع رابطه یا شیوه فرزندپروری وجود دارد. خانوادههای غربی کامل، خانوادههایی که از غرب الهام گرفته و نیمه سنتی هستند و خانوادههایی سنتی.
شرکاوی نیز از منظری دیگر دو نوع خانواده که شامل دو نوع شیوه فرزندپروری میباشد، معرفی میکند. متغیرهای مورد نظر شرکاوی محاوره و کنترل هستند. خانوادههای جایگاهگرا، که کنترل اجتماعی با عناصر غیرکلامی صورت میگیرد، کمتر متوجه فرد بوده و زور همیشه حضور دارد. کاربرد زمان خیلی کاسته میشود و نوع دوم خانوادههایی که شخص ملاک است. فضای تصمیمها صرفا و فقط تابع پایگاه عضو خانواده نمیباشد. بلکه در ارتباط با خصوصیات روانی و فکری شخص میباشد. البته جدایی نقشها وجود دارد، ولی کمتر از خانوادههای شخصگرا انعطاف دارد.
کلرهالس نیز بر پایه دو متغیر کنترل و حمایت، سه نوع روش فرزندپروری معرفی میکند. روش آزادی (کنترل ضعیف و حمایت بالا)، روش قدرتمند (کنترل بالا و حمایت ضعیف) و روش استبدادی (کنترل و حمایت بالا). (اعزازی، 1380)
لطفابادی چهار نوع شیوه فرزندپروری معرفی میکند. شیوه فرزندپروری دموکراسی، آزادی مطلق، دیکتاتورمنش، طرد کننده. (لطف ابادی، 1380)
منادی طبق مطالعات انجام شده، براساس حضور فیزیکی والدین در محیط خانه یعنی زمان بودن با فرزندان و نقش آنان شیوههای فرزندپروری را به اشکال زیر تقسیم می نماید:
الف) روابط دمکراسی یا همکارانه یا مشارکت جویانه.
ب) رابطه بر پایه ازادی.
ج) رابطه استبدادی که خود شامل مستقیم و غیر مستقیم و آن هم غیر مستقیم شرطی و استدلالگرانه میشود.
نکته قابل طرح و تعمق آن که در تمام این شیوههای فرزندپروری و ضعیت اقتصادی تقریبا هیچ نقش مهم و مشخصی را ایفا نمی نماید حال آنکه چگونگی تاثیر وضعیت فرهنگی یا سرمایههای فرهنگی خانواده بسیار مشخص و مشهود به نظر میرسد. در واقع سطح تحصیلات، وجود مطالعه و فعالیتهای فرهنگی نقش مهمی را در اندازه سرمایههای فرهنگی خانوادهها و به تبع آن در شیوههای فرزندپروری دارند. پارسونز نیز معتقد است که در مورد انسانها نظام فرهنگی تاثیر بیشتری نسبت به نظام اقتصادی و اجتماعی برکنشهای انسان دارند. (یان، 1378)
چنانچه فرزندپروری مبتنی بر تقاضاها [11] و پاسخدهی[12] والدین باشد به چهار روش تقسیم میگردد:
1) شیوه مقتدرانه[13]
2) شیوه سهلگیرانه[14]
3) شیوه مستبدانه[15]
4) شیوه مسامحهکارانه[16]
سبکهای فرزندپروری موفق دارای دو مولفه اساسی هستند:
1) پاسخدهی (صمیمیت و اطمینان بخشی) که به میزان تلاش والدین برای رشد ابراز وجود و استقلال در کودکان، حمایت و اطمینان بخشی به کودکان و توجه به نیازهای آنان اشاره دارد.
2) تقاضاهای والدین (کنترل رفتاری) که به تلاش والدین برای یکپارچگی خانواده و جذب فرزندان در خانواده از طریق داشتن تقاضاهای متناسب با تواناییهای فرزندان، نظارت بر آنان و وضع مقررات اشاره دارد. (بامرایند، 1997)
«پاسخگو بودن» یا «پذیرش» که با تعابیر مختلفی نظیر عشق، محبت، صمیمیت مطرح است در واقع حاکی از آن دسته از رفتارهای والدین است که بیانگر پاسخگویی به نیازهای فرزندان به ویژه نیازهای روانی آنان و ابراز عواطف گرم به آنان است.
«کنترل کنندگی» که با تعبیرهایی از قبیل مطالبهکنندگی، توقع داشتن یا محدود کردن تداعی میشود با انضباط همراه است. این بعد از رفتار والدین حاکی از این است که این دسته از والدین بر روی فرزندان کنترل اعمال میکنند، قوانین واضحی را وضع میکنند و بطور پیوسته این قوانین را اجرا میکنند و هم چنین دلیل و منطق این قوانین و محدودیتها را توضیح میدهند و از فرزندان توقع دارند که رفتار درستی داشته باشند و بتوانند با ناملایمات مقابله کنند. (لطف ابادی، 1379)
2-24-1. فرزندپروری مقتدرانه
فرزندپروری مقتدرانه با تقاضاها و پاسخدهی بالای والدین مشخص میگردد. والدین مقتدر معمولا مقررات سختی برای فرزندانشان وضع میکنند و بر اجرای آن پافشاری مینمایند. آنان فرزندانشان را تشویق میکنند که مستقل باشند، علاقه زیادی به پیشرفت فرزندان خود دارند، بازخوردهای مثبتی نسبت به پیشرفت آنان نشان میدهند و به پیشرفت تحصیلی فرزندان خود کمک میکنند. (لین وفو، 1991)
والدین مقتدر همچنین فرزندان خود را هدایت و کنترل میکنند با استدلال منظور خود را روشن و صریح بیان کرده و فرزندان را در دستیابی به اهدافی که خود برای آنها تعیین کردهاند، کمک و هدایت میکنند و نسبت به موفقیتهای آنها واکنش مثبت نشان میدهند. (بامریند، 1991)
باید توجه داشت که داشتن انتظارات متناسب با تواناییهای فرزندان همراه با حد معقولی از محبت موجب افزایش پشتکار و خودکارایی فرزندان میشود، در صورتی که وجود اقتدار غیر منطقی[17] که براساس میل والدین به تسلط بر فرزند باشد به احساس طردشدگی، پرخاشگری و در نهایت افسردگی منجر میشود. (کولمن، 1980)
2-24-2. فرزندپروری سهلگیرانه
فرزندپروری سهلگیرانه با تقاضاهای کم والدین و پاسخدهی زیاد آنها مشخص میشود. والدین سهلگیر توجه بیش از حد به فرزندانشان نشان میدهند و از آنان انتظارات کمی دارند. این والدین اغلب استقلال و آزادی زیادی به فرزندان میدهند، ولی معمولا اهداف و انتظارات روشنی برای فرزندان ترسیم نمیکنند. اغلب فرزندان خانوادههای سهلگیر پیشرفت تحصیلی پایین دارند (دورن باش و دیگران، 1987) این والدین فرزندان را به حال خود رها میکنند و الگوی مناسبی برای آنها نیستند. گرایش به رفتارهای ضداجتماعی[18] فرزندان بر اثر این شیوه بسیاردیده میشود.
2-24-3. فرزندپروری مستبدانه
فرزندپروری مستبدانه با تقاضاهای بالای والدین و پاسخدهی کم آنها مشخص میشود. والدین مستبد انتظارات بسیار بالایی از فرزندان خود دارند و در تعامل با فرزندان عواطف اندکی نشان میدهند. این والدین لزومی برای ارائه دلیل جهت دستورات خود نمیبینند و بر اطاعت و احترام بی چون و چرای فرزندان تاکید میکنند. کاهش عزت نفس، استقلال و خلاقیت و تاخیر در رشد اخلاقی از ویژگیهای فرزندان خانواده مستبد است. (پیترسون، 1989)
2-24-4. فرزندپروری مسامحهکارانه
فرزندپروری مسامحهکارانه با تقاضاها و پاسخدهی کم والدین مشخص میشود. این والدین کنترل و نظارتی بر فعالیت بر فعالیتهای فرزندان شان ندارند و گرمی و صمیمیت در این خانوادهها بسیار کم است و والدین مسامحهکار معمولا از فرزندان خود فاصله میگیرند و به نیازها و تقاضاهای آنان توجه اندکی دارند. البته در مورد این سبک فرزندپروری در مقایسه با سایر سبکها، اطلاعات اندکی در دست است؛ زیرا معمولا این والدین به دلیل عدم مسوولیت پذیری و بیتوجهی نسبت به فرزندان حاضر نیستند در پژوهشهایی که در زمینه فرزندپروری صورت میگیرد، مشارکت داشته باشند (مکوبی، 1989)
[1] Interaction
[2] Dynamic phenomena
[3] برای مثال مادران، نوزادان و کودکان نوپای خود را مرتب در آغوش میگیرند و نوازش میکنند، ولی به تدریج که کودکان بزرگ میشوند ابراز محبت مادر تغییر شکل پیدامیکند، زیرا کودک از نظر شناختی رشد یافته و تغییر کرده است. (هارتاپ ولارسن 1999)
[4] socioeconomic status
[5] culture
[6] Attitude
[7] parental regulation
[8] self- regulation
[9] Modeles Educatives
[10] parenting styles
[11] Demandings
[12] Responsiveness
[13] Authoritative
[14] Permissive
[15] Authoritarian
[16] Neglectful
[17] Illogical
[18] Antisocial
متن کامل در سایت زیر :