محتوای این الگو براساس پنج موضوع سازمان دهی شده است که عبارتند از:مهارت های زندگی، مهارت های حسی، مهارت های محاسبه کردن، فرهنگ و زبان و سازماندهی این محتوا به گونه ای که کلیه فعالیت ها در آن، حالت یکپارچه و وحدت یافته دارند.

روش
به شکل خودآموزی همراه با آزادی عمل به صورت انفرادی و بازی است. مونته سوری بر این اعتقاد بود که زمانی که کودکان به صورت عملی درگیر انجام کار و فعالیت هستند بهترین بازدهی در یادگیری را دارند. در کلاس مونته سوری فرصت های زیادی برای یادگیری مهارت های زندگی روزمره به کودکان داده می شود، این فعالیت های زندگی روزمره به چهار دسته فعالیت های مقدماتی، مراقبت از خود، مراقبت از محیط و احترام و تربیت اجتماعی تقسیم می شود. مانند استفاده از قاب های دکمه، زیپ، کمربند، و یا تمیز کردن اشیا مثل شیشه، جارو کردن، آبیاری گیاهان و یا تزئین گلها و تقویت مهارت های شنیداری بااستفاده از زنگ برای جلب توجه کودکان برای انجام کار، استفاده از وسیله درجه بندی صداها و استفاده از وسایل موسیقی برای آموزش نت ها و تقویت حس چشایی و بویایی و با استفاده از بطری های آموزشی بویایی و چشایی، همچنین یادگیری حروف و مهارت های نوشتن با بهره گیری از اشیا وتصاویر، حروف سمباده ای و ماسه. به طور کلی می توان گفت وسایل مونته سوری به گونه ای با دقت رده بندی شده اند که هر فعالیت، روند منطقی و منظمی را دنبال می کند و این رده بندی امکان سازماندهی افکار را به کودک می دهد و به آموزش مهارت حل مسائل به روشی واضح و روشن، از طریق حواس می پردازد.
محیط یادگیری
محیط متناسب با زندگی کودکان و زیبا و جذاب است. وسایل داخل قفسه ها ظاهر زیبایی دارند و متناسب با سطح دید کودکان به گونه ای هستند که کودک را برای کارکردن به صورت مستقل از بزرگسالان، جذب کرده و به ذوق می آورد. محیط یادگیری در این الگو که از قبل مهیاست بر آزادی کودک، در کنار همکاری و رفتار احترام آمیز نسبت به یکدیگر تاکید دارد. وسایل و لوازم کودک نیز از رنگ های روشن و قابل شستشو انتخاب می شود. کلاس های مونته سوری مرکب از گروه های سنی مختلف است و نیز کمک های ویژه برای کودکان کم توان در نظر گرفته شده است.
کارکنان
در این الگو، مربی، مشاهده گر صبور و با حوصله ای است که می داند چگونه مشاهده کند، چگونه کودکان را در یادگیری و استفاده از ابزار و لوازمی که با دقت و با در نظر گرفتن توانایی های آنان تهیه شده، هدایت و کمک کند تا کودکان ضمن فعالیت های آزاد خود و کار با دیگران، اصول آزاد منشی، مهارت های اجتماعی و حل تعارضات شخصی را تمرین کنند. همچنین به تربیت معلم در مراکز تربیت معلم ویژه این الگو اهمیت زیادی داده می شود. هرچند که هنوزمربیان بسیاری هستند که بدون گذراندن دوره آموزشی خاص این الگو، به کار در این مراکز مشغول اند.
ارزشیابی
استفاده از موقعیت های طبیعی و روزمره برای ارزشیابی، با استفاده از مشاهده و (بازبینه)
الگوی والدورف
رادولف اشتاینرموسس نظام آموزشی والدورف در سال 1861 در اتریش به دنیا آمد. تاریخچه زندگی او نشان می دهدکه از دوران کودکی در مسیر درستی از آموزش قرار گرفت و شاید با پشتوانه چنین جریانی بود که در تعلیم و تربیت وارد شد. او در دوران جوانی و در دانشگاه بسیار به کارهای علمی و تئوریک روی آورد و تا 25 سالگی انواع مقاله های نظری را منتشر کرد. او اندیشمندی بود که در سی سالگی دکترای خود را دریافت کرد و در سن 32 سالگی کتاب “فلسفه آزادی” را منتشر کرد. کتابی بسیار فلسفی که به نوعی سرآغاز شکل گیری جنبش نظام آموزشی او شد. اشتاینر سخنران توانا و بسیار ماهری بود و همواره گروه های مختلف را جذب دیدگاه های خود می کرد. شاید به دلیل همین توانایی بود که وقتی یک روز دیدگاه های آموزشی خود را دریک کارخانه برای جمع مسئولین، کارکنان و کارگران کارخانه می گفت، مدیر کارخانه داوطلب شد که فضایی را برای آموزش در اختیارش قرار دهد. بدین ترتیب اولین مدرسه او در سال 1919 در کنار کارخانه والدورف راه اندازی شد. مدرسه والدورف که اولین مدرسه مختلط دختر و پسر در اروپا بود، با این هدف کار خود را آغاز کرد که باید زندگی طبیعی و روحانی کودکان را حفظ و توسعه داد. رادولف اشتاینر بیش از هر چیز به هماهنگی روح، جسم و روان کودک پرداخت. این نظام آموزشی از مفاهیم شناخت انسان، درک، بینش و غیره که از مباحث بسیار مهم در گشتالت گرایی است، صحبت می کندو برای هر یک از آنان نظرات و دیدگاه های خاصی نیز دارد. توجه به توازن مندی ها و مهارت های فردی موضوع مهمی است که در این نظام آموزشی مطرح است و روی آن کار می شود. (یوسفی، 1391، ص117)
گرچه اشتاینر در حیطه های بسیاری مانند فلسفه و تعلیم و تربیت، الهیات، علوم پایه، هنرهای نمایشی، اقتصاد، پزشکی، ریاضیات و نجوم مطالعه کرد اما بیش از هر چیزبه آنتروپوزوفی پرداخت. او تحقیقات زیادی در زمینه طبیعت روحانی بشر، تجارب روح قبل از تولد و بعد از مرگ، حلول مجدد روح، کارما، تاریخ مذهب، تکامل انسان و زمین، ذهن و اندیشه ی بشر و تمرین و تفکر انجام داد که نتیجه این تحقیقات آنتروپوزوفی نام گرفت. پس از چندی رادولف اشتاینر فعالیت های هنری رابه تحقیقاتش در زمینه علوم معنوی افزود. اومی خواست نگاه معنوی اش رادر قالب هنر بیان کند. او در فاصله سالهای 1910تا1913 چهار نمایشنامه با موضوعات جهان روحانی و زمینی، به رشته ی تحریر در آورد و مدیریت صحنه را نیز آزمود. (حبیبی، 1390، ص90)<
br/> آنتروپوزوفی (مکتب عرفان و خردمداری انسان گرایانه) که از ریشه یونانی (آنتروپوس-سوفیا) یا خرد انسان نشات می گیرد، اساس رویکرد والدورف را تشکیل می دهد. فلسفه آزادی هسته مرکزی آنتروپوزوفی است. از سوی دیگر آنتروپوزوفی را دانش معنوی نیز خوانده اند. از این منظر آنتروپوزوفی در صدد است تا میان علوم و هنر، اندیشه و تلاش های مذهبی انسان که سه حوزه اصلی فرهنگ بشری هستند ارتباط عمیق برقرار کند و شکافی را که در قرون وسطی میان آنها بوجود آمده بود پر سازد و پایه ای برای در هم آمیختن و تلفیق آنها بنا نهد. آنتروپوزوفی به هر انسان تنها، به عنوان یک انسان که با قدرتی برتر می تواند به جریان معنوی جهان متصل شود فارغ از نژاد، ملیت، دیدگاه های مذهبی او می نگرد و با روش های کاربردی و عملی، تربیت پویا و فعالی را برای فرد و جامعه ارائه می کند. (حبیبی، 1390، ص95)
در حال حاضر حدود 170 مرکز در ایالات متحده امریکا، صد مرکز در استرالیا، سی مرکز در کانادا فعالیت دارند. نروژ و سوئیس و هلند نیز نسبت به جمعیت خود بیشترین تعداد مدارس والدورف یا اشتاینر، که هر دو نامهای ثبت شده برای این مدارس اند را به خوداختصاص داده اند. همچنین می توان به فعالیت انجمن بین المللی آموزش و پرورش دوران اولیه کودکی در کشورهایی مانند نیوزیلند، آفریقای جنوبی، چین، اوکراین، گرجستان و روسیه نیز اشاره کرد. (حبیبی، 1390، ص94)
هدف اشتاینر آن بود که با خلق جنبش جدید در آموزش و پرورش بستری را فراهم کند که در آن انسان هایی آزاداندیش که به خیر و نیکی عشق می ورزند و به حقوق خود و دیگران احترام می گذارند تربیت شود تا دنیا دیگر فاجعه ای همانند جنگ جهانی اول را به خود نگیرد. او معتقد بود که فرهنگ ها همراه با فناوری تغییر می کنند و انسان ها نیازمند آن هستند تا از توانایی های خود برای انسان کامل شدن آگاهی یابند و این امر در صورتی موثر است که کودکان بتوانند آزادانه براساس نیازهای خویش و رها از هر گونه فشار آکادمیکی و بدون وابستگی به دولت ها یا قدرت های اقتصادی آموزش ببینند، به این شکل آنها توانمندی های خودرا خواهند شناخت و به گونه ای شایسته بروزخواهند داد. انسان هایی که بتوانند آزادانه تفکر کنند، احساس کنند و حرکت کنند، قادر خواهند بود که بهترین راه حل های عملی مناسب برای مشکلات جامعه را بیابند و تنها در این صورت است که می توان به کیفیت های جدید و بازسازی فرهنگ جامعه، با هر نسلی که متولد می شود، امیدوار بود. اگر آزادبودن و آزاد اندیشیدن را از کودکانمان بگیریم آنان را در قالب ظرف ذهنی خودمان تربیت کنیم، تنها آنان را برای ادغام شدن وجای گرفتن در نظام اجتماعی موجود جامعه تربیت کرده ایم و به این ترتیب نسل جدید، همان چیزی می شود که جامعه در حال حاضر از او می خواهد. (همان، ص98)
یکی از برنامه های مهم نظام آموزشی والدورف در مرکز پیش دبستانی پرهیز از برنامه های انتزاعی و ذهنی و حتی آموزشی به مفهوم موجود در زمینه شناخت و یادگیری است. کودک هر چه بیشتر در دوران خردسالی بخش جسمانی خودرا تقویت کندبه مراتب آمادگی بهتری خواهد داشت تا بتواند حوزه های عقلانی و حتی روحانی خودرا تربیت کند. لازمه رشد معنوی کودک پرداختن به رشد جسمانی و زیستی است. بنابراین بیش از آنچه معلمان و مربیان برای کار با کودکان خردسال در زمینه مسائل آموزشی و یا عقلانی کودکان کاری کنند بهتر است به جنبه های جسمانی و فیزیکی کودک پیش از دبستان اهمیت داد. تغذیه خوب، ورزش مناسب، بازیهای متنوع، فعالیت های آزادو هر آنچه بتواند جسم وجان کودک را توانمندتر و سالمتر کند ارزشمند تر است. به همین دلیل مراکز پیش دبستانی والدورف به جای اینکه مراکزی باشند که کودکان در فضای بسته مشغول به خواندن و انجام فعالیت های بسته باشند بیشتر مشغول بازی، کار و فعالیت های آزاد هستند. مراکز آموزشی والدورف نیز به انگیزه های ضمنی بسیار اهمیت می دهند و سعی می کنند فعالیت ها را با نیازهایی که کودک اعلام می کنند هماهنگ و همنوا کنند. این انگیزه های درونی مبتنی بر بخش طبیعی هر کودک است به عبارتی بنیان هر کودک گرایش به مسائل روحانی و معنوی است. به همین دلیل یکی از وظایف مهم تعلیم و تربیت در نظام آموزشی والدورف تشکیل و سازماندهی بهتر وجود معنوی کودک است و سعی می کند ارزش های معنوی جامعه فرهنگی ای که کودک در آن بسر می برد را با زندگی روزانه کودک مرتبط کند. (یوسفی، 1391، ص118)
نکته ای که الگو اشتاینر را از الگوهای صرفا مذهبی جدا می کند نوع نگاهی است که وی به طبیعت دارد. اشتاینر معتقد است که بین علم انسان شناسی و علم طبیعت ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و دیدن قوانین موجود در طبیعت موجب می شود که بتوانیم بهتر به نیازها و گرایش های انسان پی ببریم. در این الگوهای آموزشی توجه به شناخت انسان بسیار اهمیت دارد. اشتاینر موفق شد در طی سال ها پژوهش و تحقیق خود نیازهای پایه انسان را که مجموعه ای از نیازهای طبیعی و معنوی و یا به عبارتی نیازهای روحی است را شناسایی کند وآنها را به معلمین و خانواده ها معرفی کندو در برنامه های آموزشی کودکستان های والدورف مربیان از آموزش های مستقیم پرهیز می کنند و حتی آگاهانه تلاش می کنند که از ادامه برنامه های به ظاهر آموزشی خودداری کنند. آن ها می کوشندکه فضای طبیعی وعمومی زندگی را برای کودکان فراهم کنند. برای مثال در کودکستان ها به شکل طبیعی نجاری می کنند، بافتنی می بافند، نان می پزند، غذا درست می کنند، موسیقی می نوازند و. . . کودک
ان در این بستر تجربه می کنند و به آرامی با تمام این حوزه ها آشنا می شوند. ( همان، ص121)
در اندیشه اشتاینر، آموزش صحیح و کامل آموزشی است که بتواند بر ایجاد اتحاد و هماهنگی اندیشه، احساس و امیال بیانجامد و سبب رشد متعادل انسان گردد. اشتاینر این سه جنبه روح-اندیشه، احساس و امیال را با بخش های فیزیکی بدن ارتباط داد، به طوری که اندیشیدن را به سر و سیستم عصبی، احساس را به قلب وشش هاو امیال را به اندام ها و سیستم سوخت و ساز بدن مرتبط دانست. از این رو آموزش سرها، قلب ها و دستها نامی است که گاه آموزش والدورف را به آن می خوانند بنابراین در این رویکرد به پرورش تفکر، احساس و امیال و در نتیجه پرورش بخش های فیزیکی مربوط به آنها و ایجاد تعادل بین این بخش ها توجه می شود. توجهی که ازصافی زیباشناسانه، عبور می کند. (حبیبی، 1390، ص 98)
اشتاینر برنامه درسی هسته ای را با توجه به سه مرحله رشدی هفت ساله در انسان مورد توجه قرار می دهد. هر کدام از این مراحل دارای نیازهای جداگانه ای برای یادگیری هستند:
تولد تا هفت سالگی که تمایلات و خواسته ها بیشتر خودنمایی می کنند. (دوره خواسته)
هفت تا چهارده سالگی که احساسات بروز بیشتری دارند. (دوره قلب یا احساسات)
چهارده تا بیست ویک سالگی که اندیشه، حضور غالب تری ازخود نشان می دهد(دوره سر یا ترکیب روان و جسم) (همان، ص 99)
اشتاینر معتقد است که در دوره کودکی یا خواسته محیط باید با دقت طراحی شود تا رشد کودک را تقویت کند. فلسفه او بررشد روانی- معنوی، پرورش تخیل و خلاقیت، کلیت و تمامیت کودک تاکید دارد. از دیدگاه وی، جنبه های مختلف رشد و یادگیری به شکلی واحد به هم متصل اند. وی بیان می دارد که خود انضباطی یعنی کودک به طور طبیعی و خلاقانه تمایل به یادگیری دارد و بنابراین بزرگسالان باید در انتخاب الگوی مناسب با دقت عمل کنند. او معتقد است که تماشای تلویزیون مانع از بروز خلاقیت در کودکان می شود. دراین رویکرد اصطلاح حلقه(پیوند) به کار می رود. بدین معنا که گروهی از کودکان و مربیان حداقل دوسال با هم هستند، مثل اینکه عضو یک خانواده اند. این امر منافعی برای کودکان دارد، ازجمله:کودکان ثبات احساسی خواهند داشت، مربیان فرصت های بی شماری دارند تا کودکان را بهتر بشناسند و کارهای آنان را بهتر درک کنند و موضوعات را براساس نیازهای فردی تنظیم کنند، درک اجتماعی در بین کودکان بالاترمی رود، کودکان حس بودن دریک خانواده و جامعه آشنا را پیدا می کنند. اجرای چنین روشی طبیعتا مربیان کارآزموده ای می خواهد که از مراحل رشد کودک آگاهی داشته و از سال های متوالی با کودکان بودن لذت ببرد و ممکن است با شرایط همه مربیان سازگار نباشد. وی معتقد است که کودکان ابتدا از طریق مشاهده، تقلید (بازی های وانمودی) و تجربه اندوزی می آموزند. بنابراین به محیط غنی که در آن به کشف و جست وجو بپردازند نیاز دارند. (ترابیمیلانی و دیگران،1391، ص 46)
این برنامه به معلمان اجازه می دهد انعطاف پذیرباشند و با توجه به نیازهای دانش آموزانشان، برنامه خود را تغییر دهند. به عبارت دیگر مربیان استقلال زیادی در انتخاب موضوعات و اجرا کردن برنامه، به روش شخصی دارند. پرورش قوه تخیل وانعطاف پذیری و تحمل، اعتماد به نفس و تمرکزوافزایش قدرت حل مسئله با فکری خلاق به منظور زندگی بهتر در دنیای پیچیده ای که درپیش روی است و همچنین ایجاداحساس مسئولیت قدرشناسی و احترام در برابر طبیعت دوستی با آن از مواردی است که این رویکرد در پی محقق ساختن آن است. مراکز پیش دبستانی والدورف، محیطی گرم، آرام، منظم، خوشایند، دلپذیر برای همه کسانی است که در آن حضور می یابند. این محیط بیشتر به فضای یک خانه شباهت دارد و تااینکه شبیه یک موسسه باشد. در این محیط، همه چیز از در، پنجره، میز، صندلی و قفسه گرفته تا اسباب بازی ها تا حد ممکن طبیعی هستند و از سنگ یا برگ، میوه، دانه، پوست و تنه و کنده های درختان مانند کاج و موادی از این دست ساخته می شوند. در بعضی از مراکز والدورف حتی پرده ها نیز از برگ درختان ساخته شده اند ورنگ دیوارها نیزروشن، براق وآرامش دهنده است.(حبیبی،1390،ص 102)
برخی از ویژگی هاو اصول رویکرد والدورف عبارت است از: