فرمانبرداری، ادب، خودانضباطی
تعامل، گروه
امنیت
توازن و ثبات جامعه، ارتباط ها و خود.
امنیت خانوادگی، امنیت ملی، نظم اجتماعی
ارگانیزم، تعامل، گروه
نوآوری دیگر نظریه شوارتز (1992) در کنار استخراج مجموعه جامع ریختهای ارزشی، مشخص کردن روابط پویشی بین ریختهاست که امکان میدهد ارزشها را به گونهای توحیدیافته با متغیرهای دیگر مرتبط ساخت. روابط پویشی تعارضی و توافقی بین ریختهای ارزشی به شکل الگوی دورانی در شکل 2-1 آمده است.
شکل 2-1: الگوی نظری شوارتز. الگوی روابط بین ریختهای انگیزشی ارزشها، ریختهای ارزشی بالاتر و ابعاد ارزشی دوقطبی (نقل از شوارتز و ساگی، 2000).
فرض منطقی این است که ریختهای ارزشی که هدفهای انگیزشی موافقی دارند، بیشترین همبستگی مثبت را با یکدیگر دارند. این ریختها دارای استلزامهای رفتاری مشابهیاند، متقابلاً از یکدیگر حمایت میکنند و در ساختار دورانی به صورت ریختهای همجوار ظاهر میشوند. ریختهایی که مبین هدفهای انگیزشی متعارضیاند، کمترین همبستگی مثبت را با یکدیگر دارند یا حتی همبستگی منفی دارند. این ریختها واحد استلزامهای رفتاری متعارضی هستند و در ساختار دورانی در جهتهای مخالف یکدیگر دارند. به این ترتیب، فاصله رو به تزاید در ترتیب دورانی نشان دهنده توافق رو به کاهش و تعارض رو به افزایش است. ملاحظه میشود که اگرچه نظریه ارزش ده ریخت ارزشی را متمایز میکند، در ترازی بنیادی تر فرض میشود که ارزشها پیوستاری از انگیزشهای مرتبط را تشکیل میدهند؛ ساختار دورانی معرف این پیوستار است. تضاد ریختهای ارزشی رقیب، ساختاری دو بعدی را نیز به وجود میآورند (شکل 2-1). این ابعاد دو بعدی عمود بر هم، مرکب از ریختهای ارزشی مرتبه بالاتری اند که ریخت های معیار را ترکیب میکنند. شوارتز معتقد است که ارزش زمانی به عنوان یک نوع ارزش معرفی میشود که رفتار نشان دهنده آن ارزش باشد یا منجر به حصول بهتر اهداف مرکزی آن نوع شود. رفتاری که نمایانگر یک ارزش است دارای پیامدهای اجتماعی، عملی و روان شناختی است که ممکن است با رفتارهای نشات گرفته از سایر ارزشها تعارض یا همخوانی داشته باشد. بر اساس نظر شوارتز تعارض و ناهمخوانی میان همه انواع ارزشها یک رفتار در هم تنیده از ارزش-ها ایجاد میکند که این ساختار در دو بعد ناهمبسته زیر خلاصه میشود:
1. آمادگی برای تغییر در مقابل محافظهکاری: در این بعد ارزشهایی را که بر فکر و عمل مستقل خویش و طرفداری از تغییر تاکید میکنند (ریختهای خودرهنموددهی و تحریکطلبی) در تضاد با ارزشهایی قرار میدهد که بر خود محدودکنندگی تبعیتجویانه، حراست از رسوم سنتی و حفظ ثبات تاکید میکنند (امنیت، همنوایی و سنت گرایی). بخش اول بر استقلال عمل، تفکر و همدلی و آمادگی برای تجربیات جدید تاکید دارد در حالی که انواع ارزشهای بعدی بر خود، نظم و مقاومت در مقابل تغییر تاکید دارد. لذتگرایی از هر دو نوع خودافزایی و آمادگی برای تغییر سهم برده است.
2. گسترش (تقویت) خود در مقابل تعالی خود: در این بعد ارزشهایی را که بر پذیرش دیگران به منزله افراد برابر با خود و علاقهمندی به رفاه آنها تاکید دارند (جهانشمولنگری و خیرخواهی) در تضاد با ارزشهایی قرار میدهد که بر پیگیری موفقیت شخصی خویش و سلطه بر دیگران تاکید میورزند (قدرت و پیشرفت). ارزشهای نوع اول به آسایش و علاقه به دیگران تاکید میکنند و ارزشهای بعدی بر علاقه به خود تاکید دارند. ریخت لذتجویی نیز شامل عناصری از آمادگی برای تغییر و گسترش خود است (شوارتز و ساگیو، 1995، به نقل از دلخموش و احمدی مبارکه ، 1390).
ارزشهای متضاد یا رقیب در جهتهای مخالف از مرکز تجلی پیدا میکنند، در صورتی که ارزشهای مکمل در مجاور یکدیگر قرار میگیرند. انگیزههای تشکیل دهنده ارزشها به گونهای سازماندهی مییابند که دو محور دو قطبی را به وجود میآورند. ارتباط موجود بین ارزشها و سایر متغیرها (مثل نگرشها و رفتارها) نشانگر این ساختار است. اگر متغیری بیشترین ارتباط مثبت با یک ارزش مثل همنوایی داشته باشد، ارتباط این متغیر با سایر ارزشهایی که در جهت مخالف آن قرار دارد مثل تحریکطلبی کمتر خواهد بود. مردم ذاتاً در گرایشهای ارزشی و نظام ارزشی خود باهم تفاوت دارند اما ارزشها به وسیله همان ساختار انگیزشی مخالف و مجاور سازماندهی میشود (شوارتز، 2002).
با توجه به اینکه شوارتز ارزشها را به مثابه اهداف در نظر میگیرد، لذا معتقد است که حصول آنها میتواند در خدمت منافع فردی یا منافع جمعی باشد؛ بنابراین انواع ارزشی دهگانه در مجموع به دو بعد ارزشهای جمعگرایانه و ارزشهای فردگرایانه به شیوه زیر تقسیم میشوند:
1. ارزشهای جمعگرایانه شامل: خیرخواهی، جهانشمولنگری، سنتگرایی، امنیت و همنوایی.
2. ارزشهای فردگرایانه شامل: قدرت، خودرهنموددهی، تحریکطلبی و لذتگرایی.
ارزشهایی که در خدمت منافع فردی هستند، نواحی منسجمی را تشکیل میدهند که در تضاد با ارزشهایی که در خدمت منافع جمعیاند، قرار میگیرند. دو گونه ارزشی جهانشمولنگری و امنیت نیز در خدمت هر دو دسته بوده و در مرز بین این دو ناحیه قرار می گیرند (فرامرزی، 1379).
2-3- حمایت اجتماعی
در سالهای 1960 تا 1970 به دنبال دیدگاه غالب محیط نگر در روانشناسی که در آن محیط علت اصلی ناراحتی های روانی و فیزیکی محسوب میشد. یکی از متغیرهای اجتماعی که مورد نظر محققان قرار گرفت حمایت اجتماعی بود. در این زمان امید میرفت که حمایت به عنوان یک نوشداروی اجتماعی توضیح دهد که چرا عدهای از مردم
در استرسها غافلگیر شده در حالی که عده دیگری که به همان اندازه دچار استرس میشدند، در مقابل آن مقاومت داشتند (عبدی فرد، 1374).
امروزه ما در دنیایی زندگی میکنیم که ناگزیر از برخورد و ارتباط با دیگران هستیم. آنچه مسلم است آن است که هیچ کس قادر نیست بدون کمک و مساعدت و ارتباط با دیگران، نیازهای خود را برطرف سازد. شک نیست که انسان موجودی اجتماعی است. در حقیقت دشوار است که افراد را از گروههای وابسته به آنها جدا بدانیم. حمایت اجتماعی شکل بنیادین و اساسی مراوده انسانی است که بین افراد در درون شبکهای از روابط و وقایع زندگی عادی، روزمره و اضطراری مبادله میشود (افشاری، 1386). در واقع هر فرد از آغاز زندگی به صورت وابستهترین موجود نمایان میگردد و تمام جنبههای زندگی او به حمایت دیگران وابسته است و از کودکی تا بزرگسالی با وجوه مختلف حمایت سروکار دارد.