برتشریک مساعی تکیه می‌کند،
ظرفیت‌های انسانی را ارج می‌نهد،
احساسات انسان را ارزشمند می‌شمرد،
براندیشه‌های شهودی و تکانشی انسان ارزش می‌نهد،
از نیروی تفکر مثبت استفاده می‌کند،
نظری الهی به محیط و بوم دارد،
برای بی گناهی و مظلومیت و اعتماد و حیرت کودک گونه ارزش قایل است،
در پی بازیافتن ارزش، معنا و خوبی در انسان و طبیعت است،
برتعادل و هماهنگی تاکید دارد.
2-1-2-6- انواع معنویت
در مروری که تویگ، وایلد، و براون (2001) انجام دادند، انواع معنویت را اینگونه بر شمرده اند:
الف) مذهبی
ب) غیر مذهبی (سکولار)
ج) متافیزیکی (ماورایی)
الف) معنویت مذهبی یا سنتی: این نوع از معنویت تلاش میکند که ارتباط با خدا را توصیف کند، در ذهن بسیاری از افراد، تعریف مفهوم معنویت، رنگ و بوی مذهبی دارد (جاگرز و اسمیت ، 1996، کلی ، 1995؛ اشنایدرز ، 1986؛ اسپوهن ، 1997؛ به نقل از تویگ، وایلد و براون، 2001، جلالی، 1386). در برخی موارد، مذهب را به شکل‌های دیگری نیز تعریف کرده‌اند: یک اعتقاد و نگرش (جیمز ، 1902) ؛ جستجوی معنا در زندگی (فرانکل، 1975، کینگ و نیکل ، 1999)، یا تمایل به داشتن تماس بیشتر با وجودی متعالی (آلپورت ، 1986)، آلپورت همچنین اعتقاد داشت که افراد نیاز دارند تا تجاربشان را با دیگران شریک شوند و آنها این کار را از طریق به مشارکت گذاشتن آیین و مناسکشان انجام میدهند.
معنویت سنتی (مذهبی) از آیینها، احکام، مناسک نوشته شده (ادیان)، پیروی میکند که توسط روحانیون یا متخصصین دینی دیگر و مؤسسات آنان تعیین میشود. لیبی (1994؛ به نقل از تویگ، وایلد، و براون، 2001) مذهب سنتی را اینگونه تعریف می‌کند: “سنتهای رسمی و تشریفاتی است، که در پس آن ساختاری نظامدار از عقاید و فعالیتها قرار دارد و بوسیله گروه برگزیدهای از متخصصین مذهبی، پرورش مییابد” (همان).
ب) معنویت متافیزیکی (ماورائی یا معنویت عصر بازگشت): که، به ارتباط بشر با قدرتی بزرگتر از خود میپردازد. این نوع معنویت ساختار خاصی ندارد و ا صول خود را از نظرات مردم معمولی تا متخصصان دینی و بعضی شعائر مذهبی گرفته است. ارتباط با قدرت بزرگتر از خود، میتواند تحت عنوان ارتباط با جهان هستی یا هر قدرت برتر دیگری باشد. در این نوع معنویت تأکید بر این است که هر چیزی یک فرایند پیوسته و اتصالی دارد. گروهی از طرفداران این نوع معنویت، طبیعت را به عنوان مکانی مقدس میبینند؛ جائی که فرد میتواند حضور ابدیت را در آن درک کند. گروه‌های دیگر مانند، گروههای معتادان گمنام است. شعارهایی در مورد رها کردن خود و در عوض آن اتصال با ماهیت ماورایی، مثل شعار “رها کن و به خدا بسپار ” در برنامه 12 قدم دیده میشود (جلالی، 1386).
ج) معنویت انسانگرا (روانشناسانه): اولین روان شناسانی که در مورد مذهب مطلب نوشتند، تمایزی را بین معنویت و مذهب قائل نمی‌شدند. اما کاملاً آشکار بود که تمایلی به حمایت از تعریفی که از مذهب شکل گرفته بود نداشتند (آلپورت، 1968، جیمز، 1902؛ یونگ، 1932؛ واتز ، 1972؛ به نقل از تویگ، وایلد و براون، 2001).
آشکار بود که این نویسندگان، به تجربه شخصی مذهب اشاره میکنند که میتواند از نظریات متخصصین دینی و کلیسا، مجزا باشد. بطور مثال، اعتقاد و نگرش به قوانین معنوی نادیدنی و جستو بدنبال “یگانهای” که واقعیتی نادیدنی دارد (جیمز، 1902) و یا جستجو برای وابستگی به واقعیت کلی (آلپورت، 1968). کارشناسان این حوزه به روشنی بیان کردند که واژه “مذهب” بایستی علاوه بر خدایی که جهان هستی را کنترل میکند، به سایر ابعاد آن نیز توجه کند (فروم ، 1967). در واقع بایستی بتوان مذهب را از بین دو تعریف «جستجو برای معنا به سمت واقعیت» و «نظامی رسمی از آیینها، احکام، و مناسک» (فروم، 1967؛ به نقل از تویگ، و ایلد، و براون، 2001) تمیز داد.