2-3-4-1 نظریه نامربوط بودن تقسیم سود
حامیان اصلی این نظریه، مرتون میلر و فرانکو مودیلیانی هستند.
آنها معتقدند که خط مشی تقسیم سود اثری بر قیمت سهام شرکت یا هزینه سرمایه آن ندارد. اگر خط مشی تقسیم سود اثر مهمی نداشته باشد، پس نامربوط است.
آنها ادعا می کنند که ارزش شرکت فقط به توانایی کسب سود و خطر تجاری آن بستگی دارد. آنان معتقدند که ارزش شرکت فقط به عایداتی بستگی دارد که دارایی ها ایجاد می کنند، و نه اینکه چه گونه این عایدات بین سود سهام و سود تقسیم نشده تقسیم می شود. (وفادار ، غلامی 1386)
2-3-4-2 نظریه ترجیح مالیاتی
سرمایه گذاران از جنبه مالیاتی به سه دلیل ممکن است نسبت پرداخت سود کمتر را به نسبت پرداخت سود بیشتر ترجیح دهند:
نرخ مالیات عایدات سرمایه ای بلند مدت حتی در ایران به مراتب از سود سهام نقدی کمتر است. بنابراین، سرمایه گذاران ثروتمند (کسانی که بیشترین تعداد سهام را دارند و بشترین سود سهام را دریافت می کنند) ممکن است ترجیح دهند شرکتها سود را تقسیم نکنند و دوباره داخل شرکت بریزند. رشد عایدات منجر به افزایش قیمت سهام می شود، و نرخ مالیات کمتر عایدات سرمایه ای جایگزین نرخ مالیات بیشتر سود سهام نقدی می گردد.
مالیات عایدات سرمایه ای تا زمان فروش سهام پرداخت نمی شود. با توجه به ارزش زمانی پول، هر ریالی که بابت مالیات در آینده پرداخت شود، هزینه موثر کمتری نسبت به ریالی دارد که امروز پرداخت می شود.
اگر سرمایه گذار تا هنگام مرگ سهام را در مالکیت خود داشته باشد، مشمول مالیات عایدات سرمایه ای نخواهد بود.
به علت مزیت های مالیاتی گفته شده، سرمایه گذاران ممکن است سهام شرکت هایی را ترجیح دهند که سود سهام کمتری توزیع می کنند. اگر این گونه باشد، سرمایه گذاران در شرایط مشابه، قیمت بالاتری برای سهام شرکتهایی می پردازند که سود کمتری تقسیم می کنند.
البته، در بازار سرمایه ایران، به وضوح این نظریه صدق نمی کند.
2-3-4-3 نظریه پرنده در دست (سیلی نقد به از حلوای نسیه)
نتیجه اساسی تئوری نامربوط بودن تقسیم سود میلر و مودیلیانى، این است که سیاست تقسیم سود سهام تاثیری بر نرخ بازده مورد انتظار سهامدارن ندارد.
مایرون گوردون و جان لینتنر معتقد بودند که نرخ بازده مورد انتظار همزمان با افزایش نسبت پرداخت سودکاهش می یابد، چون سرمایه گذاران در مقایسه با دریافت سود نقدی اطمینان کمتری نسبت به دریافت عایدات سرمایه ای دارند که باید از سود تقسیم نشده به دست آید.
آنها استدلال می کنند که سرمایه گذاران برای یک دلار نقدی مورد انتظار ارزش بیشتری نسبت به یک دلار عایدات سرمایه ای قائل اند.
مرتون میلر و فرانکو مودیلیانى با این نظریه مخالف بوده و بر این باور بودند که نرخ بازده مورد انتظارمستقل از خط مشی تقسیم سود سهام است، از این رو سرمایه گذاران بین سود سهام و عایدات سرمایه ای بی‌تفاوتند.
میلر و مودیلیانى نظریه گوردون- لینتنر را سفسطه پرنده در دست (سیلی نقد) نامیدند، به دلیل این که از نظر میلر و مودیلیانى ، بیشتر سرمایه گذاران سود خود را مجددا” در همان شرکت یا شرکت های مشابه سرمایه گذاری می کنند، و در هر حال، خطر جریانهای نقدی شرکت در دراز مدت با خطر جریان های نقدی عملیاتی تعیین می شود و نه با خط مشی تقسیم سود و نسبت پرداخت سود.
2-3-5 انواع سیاست های تقسیم:
سیاست های مختلفی در مورد نحوه تقسیم سود مطرح است. تفاوت این سیاست ها در ثبات یا متغیر بودن سود پرداختی به سهامداران طی سال های مختلف است و هر یک از آنها ریسک معینی را به همراه خواهد داشت. انواع سیاست های تقسیم را میتوان به شرح زیر برشمرد:
2-3-5-1سیاست تقسیم سود منظم: