– دانش : اطلاعاتی است که در استفاده جهت تولید به کار گرفته شود . دانش ترکیب سازمان یافته ای است که از داده و اطلاعات که از طریق قوانین ، فرآیندها و عملکردها و تجربه حاصل شده است
– فهم افزاری : درک کامل و روشنی از ماهیت و اهمیت موضوعی خاص است . فهم ابزاری یک قدرت شخصی و درونی است که تجربیات قابل فهم را از طریق ارتباط دانش ویژه با مفاهیم کلی منتقل می کند . این فهم ابزاری به عنوان خرد یا فرزانگی می تواند نام گذاری شود (باقری و اخوان ،1389 ).
پژوهشگران از جهات مختلف نحوه شکل گیری دانش را مورد بررسی قرار داده اند . در شکل 2-1 زنجیره دانش بلینگر و اسمیت (2001) نشان داده شده است .

شکل 2-1 : زنجیره دانش بلینگر و اسمیت
منبع : بلینگر و اسمیت ( 2001)
با توجه به پیچیدگی های موجود در دانش ، تعاریف متعددی در زمینه دانش توسط صاحب نظران ارائه شده است . برای نمونه داونپورت و پروساک (1998) از اندیشمندان مشهور حوزه دانش ، “دانش را ترکیب منعطف و قابل تبدیل از تجارب ، ارزش ها ، اطلاعات معنی دار و بینش های متخصصان که چارچوبی را برای ارزیابی و انسجام اطلاعات و تجارب جدید ارائه می دهد تعریف کرده اند” (ص 5) .
بر طبق گفته هیوسمان و گودمن (1998) دانش عبارت است از اطلاعات همراه با تجربه ، حقیقت ، قضاوت ، شهود و ارزش ها که ترکیب منحصر به فردی را تشکیل می دهد و به سازمان ها و افراد کمک می کند تا موقعیت های جدید را ارزیابی و تغییرات را مدیریت کند .
پولانی (1967) دانش را قدرت اقدام و اخذ تصمیمات ارزش آفرین تعریف کرده است و از طرفی دیگر دانش را یک نوع فرآیند دانستن توصیف می کند .
هریک از تعاریف ارائه شده بعدی از ابعاد دانش را نشان می دهد . بر این اساس می توان بیان کردکه بر طبق عدلی (1384) “دانش مفهومی است پیچیده ،سیال و انعطاف پذیر که توانایی منحصر به فرد بشری را نشان می دهد و نتیجه درک جامع و تحلیل اطلاعات است ” (ص 10) .
یکی از مهمترین طبقه بندی ها در مورد دانش ، توسط پولانی (1967) ارائه شده است . او بین دو نوع دانش پنهان و آشکار تمایز قائل شد . بعد از او نوناکا و تاکوچی (1995) معتقد بودند بسته به اینکه دانش ، از لحاظ فیزیکی در کجا قرار دارد ، به دونوع تقسیم می شود : دانش پنهان (ضمنی) ، دانش آشکار (صریح) .
این طبقه بندی دانش مشهورترین طبقه بندی در زمینه دانش می باشد که مبنای کار بسیاری از پژوهش ها و بررسی ها قرار گرفته و پژوهشگران بسیاری این نوع طبقه بندی را در پژوهش های خود استفاده کرده اند .
برطبق گفته نوناکا (1994) دانشی که بتواند : به صورت رسمی در آید ، مستند شود ، بایگانی شود ، کدگذاری شود و به آسانی در بین افراد انتقال داده شود دانش آشکار نام دارد . این دانش شامل رویکردهای نظری ، کتاب ها ، پایگاه داده و غیره می باشد . در مقابل به دانشی که به آسانی منتقل و بیان نمی شود و معمولاً در حیطه دانش شخصی و تجربی قرار می گیرد دانش ضمنی گفته می شود . این دانش در چارچوب ارتباطات بالای انسانی ، مشارکت در دانش ، تدریس ، برقراری روابط استاد-شاگردی در فضای صمیمی و روابط کاری ، از طریق کنفرانس ها و انجمن های علمی قابل انتقال است (حبیبی ، 1387 ) .
به دلیل اهمیت ویژه دانش پنهان در کسب مزیت رقابتی ، سازمان ها تلاش می کنند تا دانش پنهان موجود در سازمان را به دانش آشکار تبدیل کنند و چه بسا ممکن است این امر یعنی تبدیل دانش پنهان به آشکار را در برنامه های استراتژیک مدیریت دانش قرار دهند (کوماراسوامی و چایتل ، 2012 ) .
2-2 مدیریت دانش
امروزه سازمان ها دریافته اند که هیچ چیز به اندازه دانش نمی تواند آنها را در دنیای رقابتی نگهدارد . لذا بیش از هر چیز کارکنان سازمان به عنوان صاحبان دانش و مهمترین سرمایه سازمان مورد توجه قرار گرفته اند . مدیریت دانش به عنوان ابزاری که می تواند دانش موجود را گردآوری کرده و نظم و پویایی بخشیده و در کل سازمان اشاعه دهد اهمیت یافته است . اخیراً مدیریت دانش ، به خاطر کاربرد وسیع نظریه ها و روش های آن در رسیدگی به امور دانشی مؤسسات و شرکت ها ، به طور جدی مورد توجه محافل دانشگاهی و شرکت های تجاری و تحقیقاتی قرار گرفته است (باقری و اخوان ، 1389) .
تعاریف و دیدگاه های متفاوتی در خصوص مدیریت دانش وجود دارد و هریک از نظریه پردازان براساس کارکردهایی که برای دانش و مدیریت در سازمان ها قائل هستند تعریفی خاص از آن ارائه داده اند . اکثر تعاریف ذکر شده در خصوص مفهوم مدیریت دانش را در دوسوی طیفی می توان تقسیم بندی کرد که در یک سر آن تعاریف مبتنی بر سخت افزار و نرم افزار اطلاعاتی از مدیریت دانش وجود دارد و در سوی دیگر این طیف تعاریف مبتنی بر انسان و نقش انسان در طراحی و اجرای مفهوم مدیریت دانش را می توان قرار داد . از میان نظریه پردازان گروه اول می توان به مالهترا (1998) ، نیسن (2000) ، اسوان (1999) و داونپورت و پروساک (1998) اشاره کرد که بیشتر مدیریت دانش را به عنوان یک فناوری اطلاعاتی تعریف کرده اند که می تواند مواردی مثل بانک های اطلاعاتی ، ویدئو کنفرانس ها ، برنامه های رایانه ای ، اینترنت و غیره را شامل شود . نظریه پردازانی که بیشتر به تأثیر نقش و حضور انسان ومفهوم سرمایه انسانی در سازمان و سیستم مدیریت دانش توجه کرده اند افرادی مثل ماناسکو(1999) ، پتراش (2001) ، نوناکا (1995) و مارتنسون (2000) بوده اند که انسان را به عنوان محور اصلی اجرای سیستم مدیریت دانش دانسته اند و فناوری اطلاعات را پشتیبان سیستم مدیریت دانش تلقی کرده اند (به نقل از اعرابی و موسوی ، 1389) . در جدول (2-1) به نق
ل از چاتی (2012) مهمترین تعاریفی که از مدیریت دانش ارائه شده را نشان داده است .
جدول 2-1 : تعدادی از مهمترین تعاریف ارائه شده در مورد مدیریت دانش
تعریف مدیریت دانش نویسندگان
مدیرت دانش شامل فرآیندهای سازمانی است که ترکیب مشترکی از داده ها ، اطلاعات را جست و جو کرده و به دنبال آن به پردازش ظرفیت فناوری اطلاعات ، خلاقیت و نوآوری انسان ها می پردازد . مالهوترا (1998)
مدیریت دانش مجموعه ای از فرآیندها برای تبدیل سرمایه فکری به فرآیندهای ارزشی مانند نوآوری ، خلق دانش ، اکتساب دانش ، سازماندهی دانش ، کاربرد دانش ، تسهیم دانش و بازسازی دانش می باشد. کناپ (1998)
مدیریت دانش عبارت است از تلاش هماهنگ به منظور بهبود دانشی که خلق شده ، رهاشده و مورد استفاده قرار گرفته . داونپورت و همکاران (1998)
مدیریت دانش شامل فرآیندهای مختلفی مانند اکتساب ، خلق ، بازسازی ، بایگانی کردن ، انتشار و کاربرد ( تبدیل دانش جدید با هدف اصلاح عمل یا رفتار ) دانش می باشد . مالهوترا (2000)
مدیریت دانش شامل چهار فرآیند اصلی یعنی خلق ، ذخیره/بازیافت ، انتقال و کاربرد دانش می باشد . علوی و لیدنر (2001)
مدیریت دانش چارچوبی برای به کار بردن ساختارها و فرآیندها در سطوح فردی ، گروهی ، تیمی و سازمانی می باشد به طوری که سازمان بتواند از چیزی که می داند یادبگیرد و به منظور ایجاد ارزش برای مشتریان از آن استفاده کند گورلیک و همکاران (2004)
یک مدل پویا برای ایجاد دانش براین فرض اساسی استوار است که دانش انسانی از طریق تعامل اجتماعی بین دانش پنهان و آشکار ایجاد شده و گسترش پیدا می کند . این فرآیند تعامل ، تبدیل دانش نام دارد . نوناکا و تاکوچی (2005 )