برای ارائه تعریفی از «جامعه‏پذیری سیاسی»، تعریف «جامعه‏پذیری» لازم به نظر می‏رسد. «جامعه‏پذیری عبارت است از مراحلی که شخص طی آن خصوصیات مناسب موردنیازش را برای عضویت در جامعه به دست می‏آورد، که مهم‏ترین پیامد آن، شناختی است از خود به عنوان یک موجود استوار اجتماعی، که به وسیله هنجارها، نقش‏ها و روابط با دیگران هدایت می‏شود»(شعاری نژاد ، 1364: 415).
جامعه‏پذیری سیاسی عبارت است از: «روندی است که افراد به وسیله آن دیدگاه‏ها و الگوهای رفتار سیاسی را کسب کرده و به وظایف، حقوق و نقش‏های سیاسی خود در جامعه آگاه می‏شوند و موجب انتقال آن از نسلی به نسل دیگر می‏شود که این خود مقدمه‏ای برای ثبات و یا انقلاب در یک جامعه است» (علویان، 1382: 87).
محققان عقیده دارند جامعه‏پذیری سیاسی روندی است که در همه عمر ادامه دارد؛ یعنی همه انسان‏ها در همه مراحل زندگی خود، ممکن است گرایش‏ها و ارزش‏های سیاسی و غیر سیاسی جدیدی فرا گیرند. بنابراین، مخاطبان جامعه‏پذیری سیاسی، از کودک گرفته تا افراد کهن‏سال، را شامل می‏شوند.
اما این‏که چه چیزی می‏آموزند، در تعریف «جامعه‏پذیری سیاسی» بیان شده است که تقریبا تمام اعتقادات، ارزش‏ها، عقاید و وظایف سیاسی را می‏آموزند. اما از چه کسی و تحت چه شرایطی این امر صورت می‏گیرد، بحث از کارگزاران جامعه‏پذیری سیاسی به میان می‏آید و آنان این وظیفه را بر عهده دارند.
در مورد نهاد روحانیت (عالمان دینی) و نقشی که در جامعه‏پذیری سیاسی ایفا می‏کنند، دیدگاه‏های متفاوتی وجود دارند که از همین رو، آن را در تقسیم‏بندی‏های گوناگون قرار می‏دهند؛ چرا که نقش گروه‏های مذهبی در همه جوامع مشاهده می‏گردند، هرچند متفاوت باشند. علت عمده این تأثیرگذاری در آن است که مذاهب دنیا حاملان ارزش‏های فرهنگی و اخلاقی هستند که خواه ناخواه پیامدهای سیاسی دارد و بر مسائل سیاسی و سیاست‏های عمومی تأثیر می‏گذارد. رهبران مذهبی بزرگ خود را آموزگار مردم می‏دانند و پیروان آن‏ها معمولاً کوشیده‏اند تا از طریق آموزش به جامعه‏پذیری کودکان شکل بخشند و از طریق موعظه و مناسک مذهبی، نومذهبان را در هر سنی که باشند، جامعه‏پذیر سازند(آلموند و پاول، 1375: 22).
در مذهب تشیع به دلیل وجود اصول اعتقادی درباره دستگاه رهبری، پیوند نزدیکی بین دین و دنیای مردم وجود دارد.در این مذهب نقش رهبران مذهبی و عالمان دینی نقشی محوری و بنیانی است که با نگاهی به تاریخ شیعه کاملاً آشکار می‏شود که علاوه بر رهبری دینی مردم، رهبری و هدایت سیاسی مردم را نیز در بسیاری از مقاطع تاریخ ایران عهده‏دار بوده‏اند. و این نشان‏دهنده تأثیر آنان به عنوان حاملان دین در امر جامعه‏پذیری سیاسی است که سعی دارند فرهنگ سیاسی را بر اساس ارزش‏ها و اعتقادات شیعی تبیین و ترویج نمایند.
در جوامع مختلف، نهادهای گوناگون در جامعه‏پذیرکردن افراد نقش ایفا می‏نمایند. ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست و نهاد روحانیت در کنار سایر نهادها و عوامل جامعه‏پذیری، تلاش‏هایی از خود بر جای گذاشته است. نهاد مذهب و به تبع آن، روحانیت از گذشته‏های دور در ایران نقش ویژه‏ای ایفا می‏کردند، تا جایی که به اعتقاد آن لمبتون «آنچه که انسجام جامعه را حفظ می‏کرد، اسلام بود.»( لمبتون، 1379: 140).
از آغاز قرن دهم شمسی، این نقش به اسلام شیعی واگذار می‏شود و در این زمینه، روحانیت محور ارتباطی بین مذهب و مردم قرار می‏گیرد و کارویژه‏هایی نیز مانند تصدی موقوفات، مدارس دینی، محاکم شرعی و برخی امور دیوانی و دفتری به این نهاد واگذار می‏گردد(بشیریه،1374: 241).
همچنین از آن‏رو که روحانیت تشیع امر حکومت و دخالت در سیاست را امری دور از صلاحیت ذاتی خود نمی‏داند، در نظام سیاسی نیز نقشی برای خود قایل است؛ چه آن‏که از لحاظ نظری، ریشه قدرت روحانیت شیعه را باید در اندیشه امامت و غیبت امام زمان(عج) و نیابت عامه علما در دوران غیبت جست(بشیریه،1374: 242).
از این‏رو، با توجه به کارویژه‏های مزبور و انسجام و سازمانی که در درون این نهاد نسبت به سایر نیروهای اجتماعی وجود داشت، موقعیت ویژه‏ای برای روحانیت فراهم آمد و همین امر موجب گشت که در چندین حرکت ضدبیگانه و ضد حکومتی نقش تعیین کننده‏ای را ایفا نماید(ازغندی، 1379، ج 1: 130)؛ برجسته‏ترین نقش را در حرکت‏های انقلابی در جریان شکل‏گیری انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی می‏توان جست‏وجو کرد.
3-2- بسترهای جامعه‏پذیری سیاسی مردم از طریق مراجع
انتقال تفکرات و اندیشه‏ها به مردم نیاز به راه‏ها و ابزارهایی دارد که از آن‏ها به ابزارهای جامعه‏پذیری تعبیر می‏شود که از این طریق به فرهنگ‏سازی در عرصه‏های گوناگون زندگی مردم پرداخته می‌شود. در سال‏های آغازین تغییرات و اصلاحات در ایران، که به انقلاب مشروطه ختم می‏گردد، عالمان دینی که رهبری این جریان را بر عهده داشته‏اند، از شیوه‏ها و ابزارهایی بهره می‏گرفته‏اند که به نمونه‏هایی از آن‏ها اشاره می‏شود:
3-2-1- مرجعیت دینی
بالاترین شیوه ارتباطی مردم با روحانیت از طریق مرجعیت دینی بوده است که با مراجعه به علمای دین برای تطبیق زندگی فردی و حتی اجتماعی صورت می‏گرفت و افراد و گروه‏هایی که در تماس با این نهاد بودند، در برهه‏های گوناگون در تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز تأثیرگذار بوده‏اند.
بنابراین، روحانیت از یک‏سو، از راه بیان احکام و دستورات اسلامی در قالب مرجعیت د
ینی و مذهبی با مردم در ارتباط بوده و سعی در جامعه‏پذیری سیاسی مردم داشته است و از سوی دیگر، مردم نیز برای تنظیم زندگی و روابط فردی و اجتماعی خویش به آنان مراجعه کرده، خواستار بیان احکام اسلامی بوده‏اند که این پیوند میان آنان برای همیشه فراهم آورده است و در عرصه مشروطه، به سبب گستردگی نقش مراجع این تأثیر کاملاً مشاهده می‏شود.
3-2-2- رهبری سیاسی
از دوران رسمیت یافتن تشیع در ایران، نقش عالمان دینی و روحانیان در هدایت مردم و همچنین تأکید یا تکذیب حکومت‏ها از سوی آنان، بسیار مهم بوده است. شاهان صفوی مسأله مشروعیت خویش را از طریق نَسبی و رابطه مرید و مرادی حل نمودند، اما شاهان قاجار از دو عنصر مزبور بهره‏ای نداشتند؛ برای مشروعیت خویش متوسل به قدرت قبیله‏ای می‏شدند که این به تنهایی کافی نبود و در نتیجه، به محمل‏های نظری و ذهنی نیاز داشتند و سعی می‏کردند که از دو طریق حل نمایند: توسل به باورهای موجود در بین مردم و تمسک به اسطوره‏ها و الگوهای مقدس روحانی آن. از این‏رو، از عناوینی همچون «شاه ظل الله فی الارض» و یا «فره ایزدی پادشاه» برای مشروعیت خویش استفاده می‏کردند (علویان1382: 78 – 87).
سلاطین قاجار به تقلید از پادشاهان صفوی و علی‏رغم سلاطین عثمانی، که خود را خلیفه مسلمانان و امر خود را برای مسلمانان پیرو طریقه سنت و جماعت لازم‏الرعایه می‏دانستند، داعیه خلافت مذهبی داشتند و چون در عقاید تشیع، اوامر پیشوا و رهبر مذهبی لازم‏الاطاعه و حکومت خاص رهبران مذهبی است، با تظاهر به دین‏داری و حمایت از مذهب، شاه قاجار می‏خواست موافقت و هماهنگی طبقه روحانی شیعه را با سلطنت خود جلب کند (علویان1382: 78 – 87).
در زمان مشروطه هم مقرر گردید که 5 تن از مجتهدان جامع الشرایط به روند تصویب قوانین نظارت داشته باشند و از این طریق مشروعیت دینی نظام تامین می‌شود. در سال‌های حکومت پهلوی اول و دوم هم از نظر مراجعی مانند امام خمینی (ره) حکومت مشروعیت خود را از دست داده بود و باید سرنگون می‌شد.
مسأله «مشروعیت» به نوعی بیانگر ارتباط مردم با نظام سیاسی و دستگاه حاکم از نظر علما و روحانیت نیز بوده است؛ بدین معنا که هرگاه نظر علما و روحانیت نسبت به دستگاه سیاسی و کارکرد آنان مساعد بود، رابطه عادی بین آنان وجود داشت و زمینه‏های افزایش محبوبیت و مقبولیت نیز فراهم می‏آمد، اما اگر مشکلی رخ می‏داد و رابطه عکس می‏گردید و روابط رو به تیرگی می‏نهاد، کاهش مشروعیت را نیز در پی داشت.
می‏توان چنین نتیجه گرفت که مرجعیت با موقعیت ویژه‏ای که در جامعه داشت، علاوه بر مرجعیت دینی، هدایت‏های سیاسی مردم را به سبب کارکردهای خاص خود برعهده داشت و از این طریق، با تبیین اندیشه سیاسی اسلام و انتقال آن به مردم، زمینه‏های گسترش و شکل‏گیری فرهنگ جدیدی را پایه‏ریزی می‏کرد که با فرهنگ سیاسی حاکم اختلاف داشت و مقدمات تغییراتی را فراهم می‏آورد.
3-2-3- نظام آموزشی
از مسائل بسیار مهم هر جامعه، نظام آموزشی آن است، علاوه بر این‏که به عنوان یکی از نهادهای جامعه‏پذیری و جامعه‏پذیری سیاسی نقش ویژه‏ای ایفا می‏کند؛ چه آن‏که از طریق تعلیم و تربیت، می‏توان فرهنگ یک جامعه را ساخت و یا تغییراتی در آن ایجاد کرد. حال اگر نهادی، گروهی و یا افرادی این نظام را در اختیار داشته باشند، از توان بالایی در تأثیرگذاری برخوردار خواهند بود.
در ایران دوره قاجار، نظام آموزشی مدون و رسمی از طرف نهادهای دولتی وجود نداشت و به صورت‏های گوناگون در ایران به امر آموزش پرداخته می‏شد که یکی از این شیوه‌ها رجوع به مکتب خانه‌ها بود که توجه و تاکید مکتب‌خانه‌ها بر متون دینی بود. سال‌های بین انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی ایران با وجود تلاش‌هایی که حاکمان برای از بین بردن قدرت روحانیون در امر آموزش به کار بستند آنها همچنان اقتدار سنتی خود را داشتند. در واقع می‌توان گفت مراجع تقلید به صورتی سازمان یافته آموزه‌های مورد نظر خود را از طریق روحانیون به مردم منتقل می‌کردند. البته این سازمان در ابتدا شکل آگاهانه نداشت اما هر چه که به انقلاب اسلامی ایران نزدیک تر می‌شد شکل آگاهانه به خود گرفت.
آموزش‌هایی که از طرف مراجع تقلید انجام می‌شد گاه شکل آموزش رسمی نداشت و در قالب برپایی کلاس قرآن اتفاق می‌افتد و در حاشیه این کلاس‌ها مطالب مورد نیاز بیان می‌شد. روحانیت از ابزار جامعه‏پذیری سیاسی برای شکل‏دهی فرهنگ جدیدی استفاده می‏کرد که هرچند در ایجاد ذهنیت برای این تغییر، نیروهای دیگر نیز نقش داشتند، ولی نهاد مرجعیت با برخورداری از جایگاه خود در بین مردم، از ابزار مزبور بهره می‏گرفت.
جمع بندی