4-6)آمار توصیفی عملکرد سازمانی……………………………………………………………………………………76
4-7)آزمون فرضیه ها……………………………………………………………………………………………………….78
فهرست اشکال
عنوان شماره صفحه
1-1) مدل مفهومی و متغیرهای تحقیق……………………………………………………………………….6
2-1) نقش هوش سازمانی در افزایش ضریب موفقیت مدیریت کسب و کار…………………..28
2-2) زیرساختها و پیامدهای هوش سازمانی……………………………………………………………….52
چکیده:
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر هوش سازمانی بر عملکرد سازمانها می باشد. طبق نظر البرخت هوش سازمانی استعداد و ظرفیت یک سازمان در حرکت بخشیدن به توانایی ذهنی سازمان و تمرکز این توانایی در جهت رسیدن به رسالت سازمان می باشد. مولفه های هوش سازمانی بر اساس نظریه البرخت عبارتند از: بعد1- چشم انداز استراتژیک2 – سرنوشت مشترک3- میل به تغییر 4- روحیه 5- اتحاد وتوافق 6- کاربرددانش 7- فشارعملکرد. تحقیق حاضر از نظر هدف ، کاربردی بوده و براساس روش گردآوری داده ها ، تحقیق توصیفی و از نوع پیمایشی است. داده های مورد نظر با استفاده از یک پرسشنامه که روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفته شده جمع آوری شده است و در نهایت داده های 39 پرسشنامه مبنای تحلیل قرار گرفت. همچنین به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افزارspss استفاده شده است. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که متغیرهوش سازمانی تاثیر مثبت ومعناداری بر عملکرد سازمان داشته است.

واژه های کلیدی: هوش سازمانی٬ عملکرد ٬ سازمانها
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1)مقدمه
انسان به عنوان اشرف مخلوقات همواره در عرصه گیتی شگفتی آفرین بوده است و با قدرت تفکر و اندیشه ای که خداوند به او ارزانی داشته و با کسب علم و معرفت می تواند در طول حیاتش منشا اثرات مفید برای جامعه و مردم در سازمان ها باشد، جامعه امروز، جامعه سازمانی است. امروزه سازمان ها با تغییرات سریع و گسترده ای در محیط سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، تکنولوژیکی و اقتصادی رو به رو می شوند. واکنش موفق سازمان ها در یک جو بسیار پویا و متغیر، بستگی به توانایی آنها جهت فراهم کردن اطلاعات ذی ربط و یافتن راه حل های مناسب برای مشکلاتی است که با آنها رو به رو هستند (سیمیک ،2005). در این شرایط، توجه نظریه پردازان و مدیران سازمانی، روی یک جنبه متمرکز است. روی توانایی های آنچه توانایی های فکری یک سازمان نامیده می شود (سیمیک ،2005).
البرشت نیز اظهار می دارد: پس از موج های اول، دوم و سوم (زراعت، صنعت و اطلاعات) ، موج چهارم موج هوشیاری و مغز است(البرشت ،2003).
همانگونه که دردنیای انسانی و درحیات پرتلاطم بشری انسانهائی موفق وکارا خواهند بود که دارای هوشی سرشار و بهره مند ازدرجه هوشی بالا باشند و بی تردید این انسانها با بهره گیری ازهوش خدادادی خود خواهند توانست برمسائل و مشکلات زندگی خود فائق آیند، قطعا دردنیای سازمانی نیز وضع به همین گونه خواهدبود؛ زیرا در عصرحاضر هرچه زمان جلوتر می رود به دلیل پیشرفت علوم و فنون و پیدایش چالشها ونیازهای جدید سازمانها نیز پیچیده تر واداره ای آنها مشکلتر میشود بنابراین بقای سازمان در گرو قابلیت سازگاری آنها برای تبعیت از تغییرات خواهد بود(آلبرشت،2003). هوش سازمانی با تمرکز بر درک دانش و یادگیری موجب خلق سازمان هوشمند می شود سازمانی که یاد می گیرد دانش را مدیریت کند(استون ها وپمبرتون، 1991).،
هوش سازمانی با تکیه بر هوش انسانی منبعی نامحدود از سرمایه های فکری است که اگر به درستی شناسایی و مدیریت شود توان انعطاف پذیری سازمان را در انطباق با نیازهای بومی ملی وجهانی افزایش می دهد. همچنین با فراهم کردن زمینه مناسب شرایط لازم را برای خلق مدیریت دانش ویادگیری سازمانی فراهم می کند و توانایی ایده پردازی خلاقیت و نوآوری را ارتقا می بخشد، به بیان دیگر در صورتی که زمینه لازم برای ارتقای هوش سازمانها فراهم شود سازمانهای ما با صرف انرژی و منابع کمتر اما با هوشمندانه تحقق یافتن، اهداف را تسریع و تسهیل می کنند یعنی کارآیی و اثربخشی یا بهره وری آنها ارتقا می یابد . همچنین به دلیل افزایش قدرت سازگاری آنها با محیط و تاثیرگذاری بر محیط دوام و بقا آنها نیز تضمین می شود. در این پژوهش قصد داریم تاثیر هوش سازمانی بر عملکرد سازمان را بیابیم.
1-2) بیان مسأله :