بر اساس این نظریه سه نوع منبع برای شادکامی وجود دارد که عبارتند از:1)لذایذ زندگی 2)دلبستگی های زندگی و 3) کارهای مفید و هدفمند. دو مورد اول سلیقه ای هستند و به برداشت شخصی فرد از وقایع و رویداد های زندگی بستگی دارند، اما مورد سوم به نظر سینگلمن، انجام کارهایی است که به منظور دستیابی به ارزش ها صورت می گیرند و هدفی فراتر از ارضای تمایلات فردی را دنبال می کنند.به نظر وی خوشبختی تلفیقی از سه مورد یاد شده به شمار می رود و خوشبختی واقعی زمانی حاصل می شود که فرد به این سه منبع خوشبختی دست یافته باشد(همان).
2-2-3-3-1-3-رضایت از زندگی
رضایت از زندگی یک مفهوم فراگیر و در عین حال پایداری است که منعکس کننده احساس و نظر کلی مردم نسبت به جهانی است که در آن زندگی می کنند.”مفهوم رضایت از زندگی بعد ذهنی مفهوم کیفیت زندگی است که به طور کلی مبتنی بر درک فرد از وضعیت جسمی ، روانی و اجتماعی و محیطی خود و احساس رضایتمندی و شادمانی از بودن در این وضعیت می باشد”(احمدی، 1383 :4).در واقع این مفهوم از شادکامی و احساس شادی در افراد حاصل می شود.
رضایت از زندگی عبارت است از: ارزیابی مثبت شناختی- عاطفی از زندگی خود. این ارزیابی ها و واکنش های احساسی نسبت به وقایع،به علاوه قضاوت های شناختی از رضایت و برآورد شدن خواسته ها تشکیل شده اند. رضایت از زندگی، نشانگر آن است که فرد چگونه زندگی خود را در کل ارزیابی و برآورد می کند و بر ارزیابی دامنه داری،که فرد از زندگی خود به عمل می آورد، متمرکز است. اصلاح رضایت از زندگی می تواند به عنوان قضاوت فرد در مورد همه حیطه های زندگی در مقطع خاصی از زمان یا به عنوان یک قضاوت یکپارچه درمورد زندگی شخص از بدو تولد تعریف شود.در حقیقت رضایت از زندگی این مسائل را منعکس می کند که تا چه اندازه نیازهای اساسی برآورده شده اند و تا چه اندازه انواع دیگر اهداف، به عنوان اهداف قابل دسترسی می باشند. در حالی که،‌ برای افرادی که در شرایط کمتر پیشرفته زندگی می کنند، ارضای نیازهای اساسی، بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.
لوئیس کریزبرگ در کتاب خود با عنوان جامعه شناسی تضادهای اجتماعی با استفاده از نظریه های متعدد سه منشا اساسی را برای نارضایتی تعیین می کند. آن سه منشاء اگر چه از مناظر و دیدگاه های مختلف موضوع نارضایتی را مورد توجه قرارداده اند اما اجمالا بر روی یک نکته توافق نظر دارند که منشاء نارضایتی را باید در نابرابری ها و ارزیابی ناشی از آن را در سه منشا بررسی کرده است. این سه منشا با سه نگرش متفاوت را،‌ می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
1-اولین نگرش بر اهمیت محرومیت به طور مطلق در افراد و میزان آن تاکید دارد.
2-نگرش دوم بر سطح ناسازگاری بین موقعیت های متفاوتی که افراد در زندگی اجتماعی با آن مواجه هستند تاکید دارد.
3-نگرش سوم به تغییراتی در طول زمان در آنچه که مردم دارند و آنچه تصور می کنند باید داشته باشند اشاره دارد (صفدری،1374: 36).
منشا دیگر نارضایتی شکاف و ناسازگاری بین بخش های متعدد زندگی فردی است.افرادی مثل کنسلی و گافمن آن را مورد توجه قرار داده اند.نارضایتی ناشی از عدم توازن در مراتب و منزلت عدم هماهنگی و ناسازگاری در موقعیت های متفاوت باعث خواهد شد افرادی که در بعضی از ابعاد در رتبه پایینی قرار دارند و یا خود را چنین ارزیابی می نمایند به طور مشخصی ناراضی می باشند. منشا سوم نارضایتی از عدم پذیرش آنچه مردم دارند و یا فزونی در آنچه انتظار دارند که داشته باشند ناشی می شود. عدم رضایت زمانی آغاز می شود که مردم در آنچه احساس می کنند یا می توانند داشته باشند نوعی افت را مشاهده کنند. این شکاف یا اختلاف پایه های اساسی شورش،‌خشم،‌اضطراب و نارضایتی است (صفدری،1374 :38).پس نارضایتی می تواند عاملی باشد که میزان شادکامی را تنزل می دهد. در زیر به بعضی از نظریه های رضایت اشاره می نماییم.
2-2-3-3-1-4-دیدگاه اینگلهارت
وی اهمیت رضایت از زندگی را در چهارچوب مفهوم فرهنگ مدنی مورد توجه قرار می دهد. فرهنگ مدنی، شامل مجموعه شاخص های رضایت، اعتماد به یکدیگر، رضایت سیاسی و احساس خوشبختی است. او معتقد است تداوم نهادهای دموکراتیک و سطح توسعه اقتصادی با شاخص های فرهنگ مدنی مرتبط است،کشورهایی که در سطح بالایی از توسعه اقتصادی قرار دارند نمرات بالاتری را در شاخص های فرهنگ مدنی به دست می آورند. به نظر او ارزش ها و احساس سعادت رابطه تنگاتنگی اما پیچیده ای دارند. انسان موجودی هدفمند است و تا زمانی که به آنچه می خواسته نرسد احساس رضایت نمی کند. وقتی مردم به خواسته های ارزشمند می رسند احساس خوشبختی و رضایت می کنند لیکن این احساس سعادت ذهنی ذاتا زودگذر است.در کوتاه مدت ممکن است آنچه ما به دست آورده ایم موجب سرخوشی شود، اما در بلند مدت این طور نیست. پس از مدتی مردم آنچه را دارند بدیهی پنداشته، زیاده خواهی می کنند یا وقتی که به نقطه اشباع می رسند به دنبال سایر خواسته ها می روند. در صورتی که خواسته های عینی مدت مدیدی عرضه شده باشند ، مردم بهای کمی به آن داده و متوجه خواسته های دیگر می شوند اما در بلند مدت نه ثروت و نه قدرت و نه شهرت احساس سعادت رو موجب نمی شود.‌ به این ترتیب اینگلهارت رضایت از زندگی را همراه با نگرش های همبسته به آن(مثل اعتماد) یک مجموعه نشانگاه فرض کرد که با فرایندها و پدیده های سطح مکان مرتبط هستند(اینگلهارت،1373: 44). به عبارت دیگر اهمیت رضایت از زندگی در پیامدهای سیاسی فوری آن نیست، بلکه در نقشی است که در فرایند
سطح مکان ایفا می کند.
2-2-3-3-2- تامین
در دیدگاه فیتزپتریک؛ شخصی که از وضعیت اشتغال و مسکن برخوردار است به روشنی از وضعیت رفاه بهتری از شخصی قرار دارد که فاقد ایمنی و امنیت خاطر باشد. تامین به معنای پیش آگاهی از این امر است که اوضاع و احوال یک فرد در آینده نزدیک دستخوش نابسامانی نخواهد شد(فیتزپتریک،1381: 21). همانطور که مشخص است تامین به عنوان یکی از چشم اندارهای رفاهی در دیدگاه فتزپتریک آمده است، لذا لازم می نماید که نظریات مربوط به این مفهوم را بررسی نماییم.
2-2-3-3-2-1-نظریههای تامین(احساس امنیت)
امنیت اجتماعی که در بعضی متون” تامین اجتماعی” نیز ترجمه شده است در واقع حکایت از حفظ فرد در مقابل خطراتی است که اجتماع آن را برای افراد رقم می زند و فرد را در مقابل خطراتی که مسبب آن زندگی جمعی است مانند: بیکاری،‌فقر، گرسنگی، عدم دسترسی به بهداشت،‌آموزش و پرورش و..حمایت می کند.این واژه با مقوله امنیت در مطالعات امنیت ملی و اجتماعی بسیار فاصله دارد. باری بوزان امنیت اجتماعی را اینگونه تعریف می کند: امنیت اجتماعی به حفظ الگوی سنتی زبان، ‌فرهنگ، مذهب و هویت و عرف ملی با شرایط قابل قبولی از تحول مربوط است (بوزان،1378: 34). در واقع بوزان امنیت اجتماعی را به حفظ ارزش ها و هویت گروهی تقلیل می دهد. «احساس امنیت مستلزم توانایی در حفظ آنچه که شخص دارد و حصول اطمینان از تداوم برخورداری از آن در آینده است»( صفدری1374: 38). به همین دلیل احساس امنیت می تواند در چشم اندازهای رفاهی بسیار مهم باشد و پایه های رفاه ذهنی اشخاص را فراهم نماید. در تشریح احساس امنیت از نظرات چلبی و مولار استفاده شده است.
2-2-3-3-2-2-مسعود چلبی
او برای امنیت تقسیم بندی مخصوصی صورت می دهد، او معتقد است چهار علقه برای انسان وجود دارد که می توان آنها را از هم تفکیک کرد. علقه شناختی(فرهنگی)، علقه مادی(اقتصادی)،علقه جمعی(اجتماعی) و علقه امنیتی(سیاسی)(چلبی،1389: 76).در بعد علقه امنیتی انسان به عنوان موجودی هدفمند و بالقوه و مضطرب(انسان با چهره سیاسی) جهت حفظ آرامش صیانت خود در ارتباط با محیط های اثباتی و اجتماعی در صدد تحقق اهداف خود است. چلبی تقسیم بندی خود را بر اساس مدل (آجیل) پارسونز ارائه می دهد. برای علقه امنیت می توان چهار بعد اساسی قائل شد شامل:1 -امنیت مالی(اقتصادی)2- امنیت جانی/ بهداشتی(سیاسی)3-امنیت جمعی/ گروهی(اجتماعی)4- امنیت فکری(فرهنگی)(همان).
احساس امنیت مالی به احساس ثبات فرد برای داشتن توانایی مالی و شغل مطمئن درآمدزا اشاره دارد که قابلیت برآورده کردن نیازهای او را داشته باشد.منظور از احساس امنیت جانی، احساس برای حفاظت از سلامتی زندگی اش در مقابله با تهدیدات بیرونی(اعم از دولتی، اجتماعی، محیطی و بهداشتی) ای است که وجود و کیفیت سلامتی اش را به خطر می اندازد.احساس امنیت جمعی، احساس فرد برای شرکت آزادانه در گروه ها، انجمن ها و احزاب مختلف و نیز حفظ این گروه ها اشاره دارد، به گونه ای که از سوی دولت یا دیگر گروه های اجتماعی مورد تهدید یا تبعیض قرار نگیرد.احساس امنیت فکری، اشاره به این احساس دارد که فرد بتواند آزادانه و بدون تهدید از سوی کنشگری دیگر(اعم از دولتی یا غیر دولتی) افکار و نظرات خویش را بیان کند بدون اینکه مورد توبیخ و تنبیه قرار گیرد(شریفی،1384: 103).
2-2-3-3-2-3-مولار
او بحث خود را در باب امنیت جامعه ای با شرح اشکال متفاوت امنیت آغاز می کند. او معتقد است احساس امنیت در سه شکل ملی، جامعه ای و انسانی وجود دارد که منظور او از امنیت ملی، دولت، در امنیت اجتماعی، گروه های اجتماعی و در امنیت انسانی تک تک افراد هستند(صمدی،1384: 37). معنای امنیت ملی حفظ مردم یک کشور و سرزمین در مقابل حمله فیزیکی است و به مفهوم «دفاع» به کار رفته است.مفهوم امنیت انسانی این ایده را ارائه می دهد که در مطالعات امنیتی انسان ها باید مقدم بر دولت ها باشند و در کنار تهدیدات نظامی، تهدیدات غیرنظامی نیز مورد نظر قرار گیرند(کینگ و موری،1383:779). در کل می توان گفت امنیت انسانی در پی تامین ایمنی و اطمینان خاطر بشر در برابر گرسنگی، بیماری ها و همچنین تمام اشکال خشونت و کنش های منافی حرمت انسانی است که باعث اختلال یا نابودی حیات و بقای او می شود(نویدنیا،1382: 60).
از دیدگاه مولار امنیت جامعه ای ناظر بر توانایی پاس داشت یا دفع تهدید از عنصری است که افراد یک جامعه را به همدیگر مرتبط می سازد: به عنوان نمونه اگر زنجیره اتصال اقلیتی، ملیت آن هاست، امنیت جامعه آن ها عبارت است از دفع دغدغه ها و نگرانی هایی که به ویژگی خاص آن ها مربوط می شود. به نظر مولار امروزه با توجه به تعامل ملت ها و رنگ باختن مرزهای پیشین، امنیت جامعه ای از اعتبار قابل توجهی برخوردار است(صمدی،1384: 37).
2-2-3-3- 3-ترجیحات(آمال و آرزو ها)