یک نوع دیگری از اختلال بدشکلی بدن به نام اختلال بدشکلی بدن نیابتی وجود دارد. افراد مبتلا به این نوع اختلال در مورد ظاهر شخص دیگری نگرانند. آنها ممکن است که یکی را که مورد علاقهشان است، به یک جراحی غیرضروری وادار کنند. در بعضی موارد، این نگرانیها با نگرانی مربوط به ظاهر خودشان شروع میشود. برای مثال، آنها اشتغال ذهنی دارند که گوش پسرشان جلو آمده و یا موهای دوستشان مشکل دارد با اینکه در حقیقت قیافه آنها هیچ مشکلی ندارد.
جوزفسون و هلندر در یک مطالعهای، دو مورد از اختلال بدشکلی بدن را گزارش دادند که در این دو مورد نگرانی درباره ظاهر شخص، به احساس ناراحتی درباره ظاهر دیگران تغییر کرده است. یکی از موارد، مرد ۳۹ سالهای است که نسبت به صورت و موهای بدن کودکانش اشتغال ذهنی داشت و مورد دیگر زن ۳۲ سالهای است که دچار افکار وسواسی غیرمنطقی درباره بینی هم اتاقیاش بود. تاریخچه اختلال وسواس فکری – عملی در هر دو مورد وجود داشت (جوزفسون و هلندر، ۱۹۹۷).
2-1-8- تظاهرات بالینی اختلال بدشکلی بدن
تابلوی بالینی اصلی عبارت است از احساس نافذ زشتی یا عیب درظاهر. گاهی یک عیب واقعی وجود دارد که ناچیز و خفیف است، اما نگرانی فرد درباره آن شدیدا غیر منطقی و افراطی میباشد. در این اختلال باور فرد کیفیت عقیده بیش بها داده شده یا نیمه هذیانی دارد. بیمار فکر میکند که بدشکل و غیرجذاب است. با اینکه تاریخچه زندگی مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن شباهتهایی با هم دارند ولی تجربه هر شخصی در بعضی جنبهها در نوع خود بینظیر است.
2-1-8-1- اشتغال ذهنی
وسواسهای مربوط به ظاهر در اکثر اوقات با فرد است، آنها مانند تیک تیک ساعت، به طور مکرر در ذهن فرد حاضر و سرزنش کننده هستند (فیلیپس، ۲۰۰۹). در مطالعهای 5درصد از مبتلایان کم تر از یک ساعت در روز حدود یک سوم از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن به مدت ۱ تا ۳ ساعت در روز، تقریبا ۴۰ درصد آنها برای ۳ تا ۸ ساعت، و در حدود یک چهارم افراد بیشتر از ۸ ساعت در روز در مورد نقصهای ظاهرشان فکر میکنند (فیلیپس، ۲۰۰۹).
بعضی افراد کل روز در مورد نقص دریافتی ظاهرشان فکر میکنند. مثلا ممکن است فرد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بگوید که افکار مربوط به اختلال بدشکلی بدن مانند سایه با اوست و نمیتواند بر آنها کنترل داشته باشد. یک مورد بیمار مبتلا به اختلال بدشکلی بدن شکایت میکرده که افکار مربوط به بدشکلی ظاهر حتی در خواب هم او را رها نمیکند و بیشتر مواقع خواب خوبی ندارد، و کابوس و رویاهای دردناکی در مورد ظاهرش دارد.و در اکثر اوقات روز با نقص خود اشتغال ذهنی دارد و نمیتواند جلوی آنها را بگیرد. وهمچنین بعضی روزها چنان مشغول این فکرها است که از کارهای دیگر زندگی خود باز میماند (ربیعی و همکاران، ۱۳۸۸). اکثر افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن متوجه میشوند که زمان زیادی را صرف فکر کردن در مورد ظاهرشان میکنند. اما بعضیها هم نمیتوانند درک کنند که افکار و نگرانی مربوط به ظاهرشان افراطی است و فکر میکنند که همه افراد در طول روز در مورد ظاهرشان نگرانی دارند (فیلیپس، ۲۰۰۹).
یک دلیل برای اشتغال ذهنی در مورد نقص دریافتی این میباشد که افراد مبتلا زمان زیادی را صرف مشکل و کنترل افکار مربوط به بدشکلی میکنند. تعداد زیادی از این افراد سعی میکنند با تمرکز بر چیزهای دیگر با افکار مزاحم مقابله کنند. اما اشتغال ذهنی تعدادی از این افراد به قدری قوی است که توان توجه به امور دیگر و برگشت از افکار مزاحم را ندارند. اکثر افراد مبتلا در کنترل بر روی افکار خود محدودیت دارند (مگر اینکه آنها درمان موفقیت آمیزی داشته باشند). بیشتر مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن به طور تکرار شونده با افکار مربوط به زشتی ظاهر اشتغال ذهنی داشته و به همراه این افکار احساس شرمندگی، سرزنش خود و عصبانیت میکنند. محتوای بعضی از وسواسها این است که دیگران در مورد آن صحبت میکنند و زیر نظر هستند. با وجود اینکه افراد مبتلا سعی میکنند که به روشهای مختلف از دست این افکار خلاص شوند ولی اکثرا ناموفق هستند و حتی گاهی اوقات این افکار زیادتر میشوند. (بوردنر، ۲۰۰۷).
2-1-8-2- محتوای افکار
افکار بیماران مبتلا به اختلال بد شکلی بدن موارد زیادی را شامل میشود و معمولا این افکار کاملا منفی هستند، برای مثال: جوشهایی در صورت من وجود دارد و همه افراد آن را میبینند و فکر میکنند که چقدر من زشت و بدشکل هستم، یا قیافه من کاملا از دیگران متفاوت است. بعضی از افراد در مورد جراحی، نشخوار فکری زیادی دارند، آنها فکر میکنند که قسمت مورد عمل بدتر شده است. مثلا ممکن است مرد بیماری بگوید: من به طور مداوم در مورد عمل جراحی که بر روی بینیام داشتهام فکرمی کنم، و احساس میکنم بینیام کوتاه مثل بینی زنها شده است (نظیر اغلو، خیملانی و پتال، ۲۰۰۳).بعضی از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، به طور غیرمعمول دوست دارند جذاب بوده و یا قیافه کاملی داشته باشند (البته این افراد خیلی کم هستند). آنها اغلب فقط به طور وسواسی میخواهند که نقص خود را برطرف کنند.
در یک موردی، یکی ازمبتلایان به اختلال بدشکلی بدن میگفت دوست داشتم قیافهام در حد متوسط باشد ولی نقصی مثل خال روی صورتم نباشد. (ربیعی و همکاران، ۱۳۸۸). بعضی افراد نگرانیهای مربوط به ظاهر خودشان را شبیه حیوانها، دیگر افراد یا حتی غذا توصیف میکنند. مثلا ممک
ن است یک مرد در مورد اینکه شکل سرش مثل تخم مرغ است وسواس داشته باشد. یا ممکن است افراد دیگر قسمتهای خاصی از بدن خود را همانند یک حیوان بدانند مثلا ممکن است فرد پاهای خود را گوریلی توصیف کند و یا بعضی افراد خودشان را با افراد، حالت، خصوصیات ساختگی دیگر مقایسه کنند، مثلا ممکن است ظاهر خود را شبیه یک مجرم مشهور بدانند. بعضی از خانمها فکر میکنند که به اندازه کافی زنانگی ندارند. بعضی از افراد نقصهای ظاهری خود ساخته خود را با خصوصیات دیگری مانند پیری، پیوند میدهند. حدود یک سوم افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، یک قسمت بدن خود را نامتقارن میدانند. اغلب این نگرانیها بر روی مو، پستان، یا بینی متمرکز است، مثلا ممکن است فرد مبتلا به این مشکل بگوید که چین و چروک مربوط به یک طرف صورتاش نسبت به طرف مقابل بیشتر است بعضی از افراد فکر میکنند به خاطر اینکه افسرده به نظر میرسند دوست داشتنی و جذاب نیستند. آنها ممکن است خود را پژمرده، خمیده و بیحال توصیف کنند در حالی که در واقعیت اینگونه نیست. علاوه بر موارد ذکر شده ترس از آینده یک موضوع بارز در بعضی از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن میباشد. آنها نگران این میباشند که نقص دریافتی از ظاهرشان با گذشت زمان بدتر و زشتتر شود. (فیلیپس، ۲۰۰۹).
2-1-8-3- احساسات دردناک
اشتغال ذهنی و افکار نادرست در اختلال بدشکلی بدن باعث احساسات دردناکی میشود. این احساسات مزمن و غیرقابل تحمل میباشند. این احساسات اغلب باعث تخریب زندگی افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن میشوند. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، هیجانات دردناک زیادی را تجربه میکنند. عموما هیجانات مرتبط با اختلال بدشکلی بدن شامل افسردگی، دلتنگی، ناامیدی، اضطراب، نگرانی، ترس، شرمندگی، احساس نفرت از خود، خشم، ناکامی، و احساس گناه میباشد. (ربیعی و همکاران، ۱۳۸۸).
تعداد زیادی از این افراد برای توصیف رنجهای هیجانی خود دودل هستند و گاهی حتی برای گفتن آن معذرت خواهی نیز میکنند. شدت هیجانات در یک طیف میباشد، گاهی اوقات کم است اما معمولا دامنه آن از متوسط تا شدید و ناتوان کننده میباشد. صرف زمان زیاد برای تفکر در مورد افکار ناخواسته باعث میشود تا افراد از فعالیتهای لذت بخش و مهم زندگی باز بمانند. بعضی از افراد مبتلا آرزو میکنند که ای کاش در قسمت دیگری از بدن خود نقص داشتند و فکر میکنند که اگر این گونه بود هیجان کمتری را تجربه میکردند، مثلا اگر به جای بینی بزرگم نقص دیگری داشتم و می توانستم آن را بپوشانم باعث میشد که این قدر دچار شرمندگی و ناامیدی نشوم. یکی از علل هیجانات دردناک این است که این افراد فکر میکنند قسمت مورد تنفرشان غیرقابل تغییر و پایدار میباشد و همین مسئله باعث میشود تا آنها دچار یاس و ناامیدی شوند. همچنین مبتلایان خودشان را معیوب، نامتناسب، حقیر و حتی بیارزش میدانند. تعداد زیادی از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن از این احساس که آنها واقعا یک شخص معیوب هستند رنج میبرند. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، همچنین عزت نفس پایین و احساس عمیقی از شرمندگی دارند. (ربیعی و همکاران، ۱۳۸۸). احساس شرمندگی یک هیجان شایع در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن است و یک جنبه مهمی از این اختلال است. احساس شرمندگی معمولا به این خاطر به وجود میآید که این افراد شدیدا در مورد خود احساس منفی دارند و خود را غیر جذاب، معیوب، ناقص میدانند. ونگران این هستند ترسناک و مهیب به نظر آیند و توسط افراد دیگر موشکافی، تحقیر، یا طرد شوند. نگرانی از طرد یا تمسخر به وسیله دیگر افراد میتواند باعث احساس اضطراب، ترس یا خشم و عصبانیت شود (فیلیپس، ۲۰۰۹).
بعضی از افراد مبتلا احساس گناه میکنند. آنها خودشان را به خاطر زشتی و خرابی ظاهرشان سرزنش میکنند. یکی از علتهای احساس گناه این است که آنها فکر میکنند وقت زیادی صرف تمرکز بر نقص خود میکنند و یا اینکه خودشیفته شدهاند و حتی در بعضی موارد فکر میکنند بد اخلاق و بد سیرت هستند. گاهی نیز علت اصلی احساس گناه این افراد به خاطر این است که فکر میکنند چرا باید به این مسائل بیاهمیت این قدر اشتغال ذهنی داشته باشند واینقدرسطحی نگرباشند یا اینکه خود را ناشکر و پرتوقع میدانند (ربیعی و همکاران، ۱۳۸۸). البته افراد دیگری نیز هستند که نگرانیهای ظاهر خود را بیاهمیت نمیدانند. آنها اعتقاد دارند جذابیت یک مسئله مهم در اجتماع است. بنابراین، نگرانی خود را قابل توجیه میدانند. ولی افراد دارای اختلال بدشکلی بدن ممکن است به خاطر اینکه دیگران نگرانی آنها را نمیفهمند، احساس خشم و عصبانیت کنند. غمگینی و افسردگی در افراد مبتلا خیلی شایع است. آنها اکثرا احساس معیوب بودن و غیرقابل تحمل بودن (منفور بودن به وسیله دیگران) میکنند و اغلب خودشان را از دیگران منزوی میدانند. آنها به خاطر اینکه فکر میکنند در پیش دوستان و خویشاوندان منفور هستند اکثر اوقات شدیدا احساس تنهایی میکنند (فیلیپس، ۲۰۰۹).
یک پریشانی دیگر افراد مبتلا این میباشد که معتقدند دیگران آنها را زیر نظر دارند و حتی فکر میکنند به خاطر ظاهرشان مورد تمسخر دیگران قرار میگیرند. مثلا اگر یک فردی به طرف آنها اشاره کند فکر میکنند حتما آنها ترسناک و منفور به نظر میرسند. افراد مبتلا معمولا فکر میکنند دیگران میتوانند نقص آنها را ببینند. در حدود ۶۰ درصد از افر
اد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن در مطالعه فیلیپس (۲۰۰۵)، این چنین تجربهای را داشتند، آنها فکر میکردند که زیر نظر هستند و دیگران در مورد آنها صحبت میکنند و به ظاهر آنها میخندند. گاهی حتی فکر میکنند که افراد حتی با فاصله خیلی زیاد هم نقصهای آنها را میبینند. افراد مبتلا معمولا”تبیینهای دیگری را قایل نیستند و فکر میکنند که افراد دیگر فقط به زشتی ظاهر آنها توجه دارند. گاهی آنها در تفسیرهای خود انعطاف ناپذیر میشوند مثلا اگر فردی به آنها نگاه کند ممکن است فکر کنند که آن فرد به نقص آنها خیره شده است و اگر به آنها نگاه نکند ممکن است این گونه تفسیر کنند که حتی ارزش نگاه کردن هم ندارند و ممکن است به این نتیجه برسند که طرد شده و بیارزش هستند (فیلیپس، ۲۰۰۹).
2-1-8-4- وسواسهای رفتاری
در اختلال بدشکلی بدن، بیشتر وقت بیمار صرف رسیدگی و توجه به ظاهر میشود و مدام به زیباکردن خود میپردازد. مثلا موهای زاید را میکند، میتراشد و یا موهایش را شانه میکند. به پاکیزهکردن پوست میپردازد. (فیلیپس، ۲۰۰۹). بعضی از این افراد پوست خود را دستکاری و رفتارهای وسواسی آرایشی انجام میدهند در حالی که بعضیها از این اعمال اجتناب میکنند. گاهی فرد سعی میکند با پوشاندن این بخشهای بدن با لباس و کلاه، عینک و یا گریم این مشکل را برطرف و یا از دید دیگران پنهان کند. پس سعی میکند قسمتهای باز بدن را که احساس میکند نقص دارد استتار کند. از رفتارهای تکراری دیگر این است که شخص نقص ظاهری خود را با دیگران مقایسه میکند. آنها همچنین هر روز بارها ظاهر خود را در آینه وارسی میکنند یا بخش هایی که درباره آن نگران هستند را به طور مکرر لمس یا اندازه گیری می کنند تا به خود اطمینان خاطر بدهند. آنها معمولا امیدوارند که به صورت متفاوتی به نظر برسند و گاهی ممکن است فکر کنند که نقص تصوری آنها چندان بد هم نیست. اما بیشتر مواقع بعد از نگاه کردن در آینه، احساس بدتری میکنند (باچر و همکاران، ۱۳۸۸). بعضی از افراد هم هستند که از آینه اجتناب میکنند یا عکس نمی گیرند چون خود را دست کم میگیرند. (ربیعی و همکاران، ۱۳۹۰).
مبتلایان این اختلال اقدامات بسیار زیاد و طولانی مدتی برای اصلاح ظاهر خود انجام میدهند