2-2-7-2. سه جنبه عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهایاز نظر پنیو
جنبه فردی: یعنی ویژگیها و خصوصیات فردی، ارزشهای مذهبی، ملاکهای شخصی، عوامل خانوادگی، باورها و اعتقادات و شخصیت، از جمله عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای از جنبه فردی هستند. مسلماً فردی که فاقد صلاحیتهای اخلاقی شایسته از لحاظ فردی باشد، از معیارهای اخلاق حرفهای مناسبی نیز برخوردار نخواهد بود.
جنبه سازمانی: عواملی مثل رهبری، مدیریت، ارتباط با همکاران، ارتباط با زیردستان و فرادستان، نظام تشویق و تنبیه، انتظارات همکاران، قوانین و مقررات و رویهها، جو و فرهنگ سازمانی در این حیطه قرار میگیرند. بدیهی است که نامطلوب بودن عوامل مزبور عامل تهدید کننده اخلاق حرفهای خواهد بود و بالعکس.
جنبه محیطی: عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و همچنین دیگر سازمانها و عوامل رقابتی بین آنها، از جمله عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای است (رضائیان،1385: ).
2-2-7-3. سایر عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای سازمانها
علاوه بر عوامل کلی و پیش گفته شده کمبود امکانات و ابزار کار، نامناسب بودن ابزار، فضای نامناسب کاری، حجم کاری مازاد بر توان کارمند یا کارگر، محیط شلوغ مؤسسه یا سازمان بر معضلات اخلاقی دامن میزنند. بیثباتی اقتصادی، سیاسی، معضلات فرهنگی تاریخی که به شدت با فرهنگ مشارکتی و کار تیمی ناسازگار است آموزشهای نادرست اجتماعی مانند مسئولت گریزی و تنبلی در کار را نوعی زرنگی تلقی کردن، وضعیت نابرابر رقابت جهانی که تهدید کننده اخلاق کسب و کار است و سایر عوامل شبیه به این، بدون شک در وضعیت اخلاقی سازمان تأثیرگذار است (وهلر، لویس و دوو ،2007).
2-2-8. موانع رشد اخلاق حرفهای در سازمانها
1- فقدان نگرش راهبردی به اخلاق حرفهای:
اخلاق حرفهای در نگرش راهبردی، عبارت است از: مسئولیت پذیری سازمان در قبال حقوق همه عناصر محیطی اعم از داخلی و خارجی که نقشی راهبردی در موفقیت آتی سازمان دارد. نگرش غیرراهبردی، تصوری ناقص، نارسا و حداقل گرایانه از اخلاق حرفهای است که جامعیت را از آن میستاند و آنرا به سطح مسئولیت اخلاقی فرد در شغل خویش پایین میآورد. در این صورت رویکرد مدیریت منابع انسانی به اخلاق حرفهای، جایگزین رویکرد راهبردی میشود (تدین،1385).
2- فرافکنی
فرافکنی نادیده انگاشتن نقش خود و تأکید شدید بر نقش عوامل محیطی است. دانشجویی که وقتی نمره خوب میگیرد، میگوید خودم نمره خوب گرفتم و زمانیکه نمره نامطلوب میگیرد، میگوید به من نمره بد داده، دچار فرافکنی شده است. این حالت پارادکس (تضاد و تناقض) و به عبارتی دیگر مفهوم “من به شرط او” را پدید میآورد در این حالت شخص یا سازمان اخلاقی بودن خود را منوط و مشروط بر اخلاقی بودن دیگران یا دیگر سازمانها میکند. با چنین نگرشی، هیچ اقدام مطلوب و مؤثری صورت نخواهد گرفت. نباید مسئولیتهای اخلاقی را متوقف بر اخلاقی بودن دیگران کرد. مشتریان حتی اگر خود، اخلاقی نباشند انتظار دارند که موسسه یا سازمان با آنها برخورد اخلاقی داشته باشد. بنابراین هر فرد و یا هر موسسه و سازمانی باید تغییر و تحول در جهت اخلاقی بودن را خود آغاز کند (قراملکی،1387،).
4- فقدان انگیزش
انگیزش و اخلاق با یکدیگر هم بستگی دارند. فقدان انگیزش مانع از ترویج اخلاق در موسسه یا سازمان میشود، نتایج غیراخلاقی داشته و انگیزه اخلاقی بودن را از بین میبرد، زیرا توجیه بسیاری از مدیران و افراد جامعه برای اعمال غیر اخلاقیشان این است که جامعه و انسانها اخلاقی نیستند .
“رابینز” انگیزه را نتیجه عمل متقابل بین شخص و وضعیت موجود میداند. بدین جهت است که انگیزه در افراد متفاوت است. انگیزه، آمادگی انجام نهایت تلاش برای دستیابی به اهداف سازمانی است، البته این مشروط به توان ارضای برخی نیازهای شخصی میباشد (کاویانی،1383).
5- نارضایتی شغلی
رضایت شغلی، احساسات و نگرشهایی است که هر کس به شغل خود دارد. اما تعهد سازمانی، نگرش و احساسات کارکنان درباره کل سازمان است. باید دانست تلقی و نگرش جدید از امنیت شغلی، ریشه آن را از درون میداند نه از مقررات و خطمشیها و رویههای قانونی. اگر روزآمد باشیم و اگر یاد بگیریم و خوب عمل کنیم، اگر در تخصص و کار خود اعتبار و ارزش بیابیم و به امور موسسه یا سازمان خود آگاه باشیم و نیز اگر برای ارائه کاری با ارزش، کوششی مستمر داشته باشیم، آنگاه برای خود امنیت شغلی ایجادکردهایم (زارعی متین، 1392:).
6- فقدان مهارت تصمیمگیری
مدیریت، هنر تصمیمگیری است. ضعف در تصمیمگیری باعث بروز رفتار غیراخلاقی در موسسه یا سازمان میشود. تصمیمگیری بصورت فرآیندی است و محصول الگوهای مواجهه با مشکل است، تبدیل مشکل به مسئله و حل اثر بخش مسئله است.
تصمیمگیری اخلاقی به چند اصل وفادار است: اعتماد، کرامت انسانی، مسئولیتپذیری، انصاف، پایبندی به منش شهروندی و مراقبت و توجه نسبت به دیگران.تصمیم اخلاقی تصمیمی عقلایی است. چون تصمیم اخلاقی مطلقاً صحیح وجود ندارد، زیرا در عمل ممکن نیست. عقلایی بودن یه معنی نسبی بودن و نه مطلق نگری میباشد.فرهنگ سازمانی ضعیف، الگوی مدیریت غیر مشارکتی، فقدان نگرش سیستمی و هوش هیجانی و مهارتهای تشخیص و حل مسئله، فقر اطلاعاتی و تحلیل با شتاب زدگی همگی از موانع تصمیمگیریهای اخلاقی در موسسه و سازمان است (معیدفر،1385).
8- فقدان نظامهای جامع و اخلاقی
فقدان
نظامهای جامع و اخلاقی در زمینههای مختلف نظیر جذب استخدام، پرداخت حقوق و مزایا، پاداش و تشویق، انتصاب و ارتقاء، اطلاعرسانی، نظارت و ارزیابی از جمله موانع رشد اخلاقی در سازمانها است.