«آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى‏کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى‏اندیشند که پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش حفظ کن» (قرآن کریم، آل عمران:2).
«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ… لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا»
«خدا همان کسى است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید… تا بدانید که خدا بر هر چیزى تواناست و به راستى دانش وى هر چیزى را دربرگرفته است» (قرآن کریم، طلاق:12).
«وَأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنتَهَى»
«و اینکه پایان کار به سوى پروردگار توست» (قرآن کریم، نجم:42).
3- تناسب میان تکوین و تشریع
این اصل مبین آن است که به دلیل غایتمند بودن هستی و حکیمانه و عادلانه بودن خلقت، بین هست ها و بایست ها ارتباط وجود دارد بدین معنی که بایست ها بر مبنای هست ها پایه گذاری می شوند و به عبارت دیگر، عدل و حکمت خالق هستی بر این مبنا پایه گذاری گردیده است که ویژگیها و تفاوتهای تکوینی پایه و اساس تفاوتها در قانونگذاری و تشریع می باشد (زیبائی نژاد،43:1383).
آنچه مراد از تکوین و یا هست ها است همانا ویژگی ها و زمینه هایی ذاتی است که خداوند در خلقت مخلوقات اعم از زن و مرد و موجودات دیگر قرار داده است و این ویژگی ها به عنوان سنت هایی غیرقابل تغییر هستند. به عنوان مثال دیدگاه اسلامی بر این اعتقاد است که زن و مرد هر یک دارای یک ویژگی ها و زمینه های تکوینی خاص خود هستند که نوعا میان این دو جنس مشترک و غیرقابل تغییر هستند. یکی از این ویژگی ها این است که زنان نوعا افرادی احساسی و عاطفی هستند و مردان نوعا افرادی خشن و عقلانی می باشند و این ویژگی ها از ابتدای خلقت آنان در وجودشان به ودیعه گذارده شده است.
مراد از تشریع و بایست ها همان قانونگذاری و وضع هنجارهای متناسب با زندگی فردی و اجتماعی انسان است که هم در دیدگاه اسلامی و هم به نظر می رسد شرط عقل بر این استوار است که یک ارتباط غیر قابل انکار میان هست ها و بایست ها و یا همان تکوین و تشریع وجود دارد. به عبارت دیگر اعتقاد دینی و عقلانی بر این است که قوانین و هنجارها می بایست بر مبنای ویژگی های افراد وضع شود و بدون در نظر گرفتن تفاوت های تکوینی زن و مرد نمی توان قوانین عادلانه فردی و اجتماعی برای آنان وضع کرد. آیت الله جوادی آملی در این رابطه می نویسند:
زن و مرد از نظر رسیدن به کمال الهی با هم یکسان هستند اما فقط نباید تفاوت ها را نادیده انگاشت و اینکه بدانیم دستورات شرع همگی برای تکامل و رشد انسان ها بیان شده اند، خدایی که انسانها را آفریده است و اشراف کامل به تمامی ابعاد وجودی انسان دارد قوانین مورد نیاز برای هر جنس جهت رسیدن به کمال و ترقی را وضع می کند که به این می گوییم: تناسب میان تکوین و تشریع (جوادی آملی،234:1386).
در اسلام یگانگی و وحدت هدف، دلیل بر یگانگی و وحدت راه‎های رسیدن به آن نیست و راه به کمال رسیدن هرکس متناسب با ظرفیت وی تعریف می‎شود. لذا در نگاه دینی، تفاوت‎های زن و مرد که منشأ تفاوت در راه‎های رسیدن به کمال است، زمینه‎ساز درک متقابل این دو و در نهایت رسیدن جامعه به انسجام و یکپارچگی می‎شود و تفاوت در کارکردهای زن و مرد به‎هیچ‎وجه به‎معنای برتری کسی بر دیگری نیست. شهید مطهری در این زمینه می نویسند:
آنچه از نظر اسلام مطرح است این است که زن و مرد به دلیل اینکه یکی زن و دیگری مرد است در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند، جهان برای آنها یک جور نیست، خلقت و طبیعت آنها را یکنواخت نخواسته است و همین جهت ایجاب می کند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازات ها وضع مشابهی نداشته باشند. در سیستم های غربی اکنون سعی می کنند که میان زن و مرد از لحاظ قوانین و مقررات و حقوق و تکالیف وضع مشابهی ایجاد کنند و تفاوت های غریزی و طبیعی زن و مرد را نادیده بگیرند، تفاوتی که میان اسلام و غرب وجود دارد در اینجاست (مطهری،136:1383).
آیات متعددی به تفاوت های تکوینی مخلوقات و همچنین زن و مرد اشاره می کند:
«قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی»
گفت: پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش خاص آن را اعطا کرده و سپس هدایتش نموده است (قرآن کریم، طه:50).
«وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی‏»
«وآنچه را که مقدر نموده به سوی هدفش هدایت کرد» (قرآن کریم، اعلی:3).
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ..»
«مردان سرپرست زنانند چرا که خداوند بعضی از انسان ها را بر بعضی برتری داده..» (قرآن کریم، نساء:34).
4- دنیا و آخرت
در دیدگاه اسلامی نگاه حاکم بر هستی اینگونه است که هستی یک آغازی دارد و یک پایانی هم بر آن متصور است. به عبارت دیگر جهان هستی در مبانی هستی شناختی دینی دارای یک دنیا که به دار فانی از آن تعبیر می گردد و یک آخرت که از آن به دار باقی یاد می شود، است. شهید مطهری می نویسد: