فرد مدام به پزشک متخصص پوست، متخصص تغذیه، جراح پلاستیک و یا دندانپزشک مراجعه می‌کند و برای یک مشکل کوچک اقدامات پزشکی زیادی انجام می‌دهد. مثلا بار‌ها تحت عمل جراحی قرار می گیرند، دائما رژیم‌های غذایی مختلف می‌گیرند، ورزش‌هایی شدید و متعدد انجام می‌دهند. افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن مکررا در مورد نقایص خود به دنبال اطمینان خاطر از جانب دوستان و خانواده هستند، اما این اطمینان خاطر تقریبا همیشه تسکین موقتی ایجاد می‌کند (باچر و همکاران، ۱۳۸۸)، چون هسته مرکزی اختلال، باور یا ترس عمیق از فقدان جاذبه یاحتی مشمئز کننده بودن خودش است. و این ترس ندرتا ممکن است با اطمینان بخشی و تعریف و تمجید تخفیف یابد (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).
میزان بروز رفتارهای مختلف وسواسی در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بر اساس تحقیقی که فیلیپس و همکاران (۲۰۰۹) انجام دادند پنهان سازی (با حالت وضعیت بدنی، با لباس، با گریم، با دست، با مو، با کلاه) در ۹۱%، مقایسه قسمت مورد تنفر با دیگران/موشکافی ظاهر دیگران در ۸۸%، وارسی در آینه در ۸۷%، جستجوی جراحی، مراجعه به متخصص پوست و تغذیه و دیگر درمان‌های زیبائی در ۷۲%، آرایش افراطی در ۵۹%، سوال پرسیدن و جستجو اطمینان از نبود نقص در۵۴%، لمس نقص‌ها در ۵۲%، تغییر افراطی لباس در ۵۲%، رژیم گرفتن در ۳۹%، دستکاری پوست برای بهبود ظاهر در ۳۸%، و تمرین و ورزش افراطی در ۲۱% از مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن گزارش شد.ویل (۲۰۰۳) بیان می‌کند که بیماران اختلال بدشکلی بدن رفتارهایی مانند استفاده از انبر برای تلاش جهت کوچک کردن بینی، استفاده از نوارچسب برای صاف کردن بینی یا استفاده از دستمال در یک طرف بینی برای باریک نشان دادن بینی شان به منظور پنهان کردن نقصشان انجام می‌دهند. در این نمونه از بیماران رفتارهای بی‌خطری مانند نگاه کردن به پایین یا عدم اجازه به دیگران برای دیدن نیم رخشان، یا استفاده از جواهرات بزرگ برای منحرف کردن دیگران از نگاه کردن به نقصشان، دیده می‌شود.
برخی از این رفتار‌ها طبیعی هستند چون اکثر افراد آن را انجام می‌دهند ولی در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن این رفتار‌ها به طور افراطی انجام می‌شود و به سختی قابل کنترل است. (ربیعی و همکاران، ۱۳۹۰). این رفتار‌ها که وسواس گونه می‌باشند احساس اجباری مقاومت ناپذیر و تکرار پذیر بودن در شخص ایجاد می‌کنند. بعضی اوقات آن‌ها را تشریفات رفتاری می‌نامند.رفتارهای وسواسی در اختلال بدشکلی بدن معمولا به وسیله افکار مزاحم مانند امروز چطور به نظر می‌رسم؟ یا هنوز وحشتناک هستم راه اندازی می‌شوداین رفتار‌ها به خاطر وجود شک و نارضایتی از آنچه دیده و انجام داده می‌شود، صورت می‌گیرد. (فیلیپس، ۲۰۰۹). این رفتار‌ها برای مخفی کردن یا بهبود نقص‌های ساختگی و یا برای احساس اطمینان از اینکه زشت نیستند انجام می‌شود. این رفتار‌ها گاهی اوقات برای جستجوی ایمنی به خاطر اجتناب یا گریز از احساسات ناخوشایند یا جلوگیری از اتفاقات ترسناک مانند مسخره شدن به وسیله دیگران انجام می‌شوند.این گونه فعالیت‌ها معمولا به رنج فرد می‌افزایند. بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن زمان زیادی را صرف رفتارهای وسواسی می‌کنند و مقاومت و کنترل آن رفتار‌ها خیلی سخت می‌باشد (فیلیپس، ۲۰۰۹).
2-1-8-5- بینش افراد نسبت به بیماری خود
بینش در اختلال بدشکلی بدن در دامنه‌ای از خیلی خوب، متوسط، کم، و فقدان بینش (تفکر هذیانی) گسترده است. در اختلال بدشکلی بدن به همراه بینش خوب یا متوسط، فرد می‌داند و قبول دارد که باور‌هایش درباره نقص‌های بدنی قطعا یا احتمالا واقعیت ندارند، به همراه بینش ضعیف، فرد فکر می‌کند که باور‌هایش درباره نقص‌های بدنی احتمالا واقعی هستند و در اختلال بدشکلی بدن به همراه باورهای توهمی، فرد کاملا متقاعد شده است که باورهای اختلال بدشکلی بدن او واقعیت دارند. یعنی اگر افراد هیچ بینشی نسبت به بیماری خود نداشته باشند می‌توان احتمال هذیان را داد. اکثر افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بینش خوبی نسبت به بیماری خود ندارند. آن‌ها فکر می‌کننداشتغال ذهنی نسبت به نقص ظاهری شان احتمالا درست است. مثلا ممکن است بگویند به‌‌ همان اندازه که فکر می‌کنند، واقعا زشت هستند. این گونه افراد هیچگونه استدلالی را خلاف عقیده خود مبنی بر زشت بودن خود قبول نمی‌کنند و کاملا به عقیده خود ایمان دارند. آن‌ها همچنین کاملا به این اعتقاد دارند که افراد دیگر آن‌ها را به عنوان یک فرد زشت موشکافی و حتی مسخره می‌کنند. معمولا خانواده و دوستان این افراد نیز از این مسئله که نمی‌توانند آن‌ها را قانع کنند که مشکل ظاهری ندارند خسته و مایوس می‌شوند (فیلیپس، ۲۰۰۹).
یک تبیین برای این دیدگاه می‌تواند این باشد که افراد مبتلا واقعا متفاوت از دیگر افراد می‌بینند. دلیل دیگر این می‌تواند باشد که چیزی را که ما می‌بینیم آن‌ها هم می‌بینند ولی آن را غیر جذاب تفسیر می‌کنند. احتمال‌های دیگر این می‌تواند باشد که تمرکز افراطی نسبت به نقص‌های جزئی دارند (فیلیپس، ۲۰۰۹).
برای بعضی از افراد میزان بینش در نوسان است و همیشه به یک گونه پایدار نمی‌ماند. مثلا ممکن است یک فرد مبتلا در بعضی از روز‌ها فکر کند که واقعا زشت است ولی در روزهای دیگر به این فکر شک کند و آن را فقط در حد یک فکر بداند بعضی اوقات، بینش افراد موقعی که از خانه بیرون می‌روند نسبت به زمانی که تنها هستند خیلی
ضعیف‌تر می‌شود. همچنین قابل ذکر است در بینش افرادی که مورد درمان قرار می‌گیرند نوسان ایجاد می‌شود (فیلیپس، ۲۰۰۹).
2-1-9- دامنه‌ای از پیامد‌های اختلال بدشکلی بدن
شرط اساسی برای تشخیص اختلال بدشکلی بدن پریشانی معنادار بالینی و آسیب در عملکرد فرد می‌باشد. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدنی دراثر عیوب ادراک شده خود دچار پریشانی در حوزه‌های مختلف زندگی می شوند (فیلیپس و همکاران، ۱۹۹۴). از این منظر، اختلال بدشکلی بدن می‌تواند مثل هر مشکل بهداشت روانی یا پزشکی دیگری باشد (مثل افسردگی که از حد خفیف تا شدید می‌تواند به خودکشی و مختل شدن کامل عملکرد منجر شود).
دامنه شدت اختلال بدشکلی بدن می‌تواند از حد خفیف تا شدید باشد. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن در حد خفیف ممکن است در بعضی از جنبه‌های زندگی کمتر مولد بوده ولی با وجود این آن‌ها نیز از اختلال خود رنج می‌برند. اختلال بدشکلی بدن در حد متوسط باعث پریشانی و تداخل در برخی از جنبه‌های زندگی افراد می‌شود. اختلال بدشکلی بدن همچنین از لحاظ شدت می‌تواند بیشتر از حد متوسط باشد، در برخی موارد شدت اختلال شدید و افراطی است که در این صورت جنبه‌های وسیعی از زندگی فرد را تخریب می‌کند و دچار مشکل می‌کند و باعث می‌شود بعضی از افراد مبتلا، کار و شغلشان متوقف شده و برای بیش‌تر اوقات سال خانه نشین شوند(فیلیپس،2009).
شایع‌ترین پیامد اختلال بدشکلی بدن، تداخل در فعالیت‌های اجتماعی و ارتباطی می‌باشد. آسیب‌های اجتماعی به طور معنی داری درافراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن دیده می‌شوند و میزان تخریب عملکرد اجتماعی و روابط بین فردی ناشی از اختلال بدشکلی بدن، نزدیک به ۹۹ درصد در افراد مبتلا برآورد شده است (فیلیپس، ۲۰۰۹). این اختلال، زندگی و فعالیت‌های اجتماعی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. ترس‌ها و نارضایتی از ظاهر جسمانی می‌تواند روی عملکرد اجتماعی و روابط بین فردی افراد اثر بگذارد. بین حساسیت در روابط بین فردی و اختلال بدشکلی بدن رابطه وجود دارد. این نشان می‌دهد افرادی که در روابط متقابل اجتماعی خود حساستر هستند، ترس‌های بیشتری از ظاهر جسمانی خود و ارزیابی‌های دیگران درباره وضعیت جسمانیشان نشان می‌دهند. اشتغال ذهنی با ظاهر در موقعیت‌های اجتماعی تشدید می‌شود و این توجه، موجب خجالت بیمار می‌گردد زیرا مبتلایان، بدشکلی را مساوی با بی‌کفایتی شخصیتی می‌دانند. (فیلیپس، ۱۹۹۶). آن‌ها احساس خود هشیاری و شرمندگی زیادی از دیدن خود می‌کنند و معمولا نسبت به اینکه چطور به نظر می‌رسند و چطور دیگران آن‌ها را ارزیابی می‌کنند، بسیار حساس هستند . افراد مبتلا به ویژه در موقعیت‌هایی که نقص‌های ساختگیشان در معرض دید باشد بیشتر احساس ناراحتی و اضطراب می‌کنند. آن‌ها ممکن است از شنا کردن، کنار ساحل رفتن، یا موقعیت‌های که احتمال دیده شدن بدنشان وجود دارد اجتناب کنند. افراد مبتلا، اغلب تمایلی به شرکت در مهمانی، باشگاه، جشن عروسی، جلسات خارج از کلاس، جمع‌های خانوادگی، یا انواع دیگری از فعالیت‌های اجتماعی نشان نمی‌دهند. آن‌ها ممکن است از جمع‌های اجتماعی، قرار عشقی، صمیمیت جنسی، مکان‌هایی که مقدار زیادی آینه وجود دارد (مثل فروشگاه‌ها) و یا مکان‌هایی که افراد زیادی وجود دارند (مانند پارک، مرکز خرید) اجتناب کنند. آن‌ها همچنین می‌گویند که وقتی که در کنار افراد دیگر قرار می‌گیرند علائمشان بد‌تر می‌شود و همین باعث می‌شود که از دیگر افراد اجتناب کنند، و رابطه بین فردی و صمیمیت دچار مشکل و یا حتی قطع شود. البته تعداد زیادی از این افراد دوست دارند که روابط بین فردی داشته باشند ولی به دلیل خود هشیاری زیاد، ترس از ارزیابی منفی، ترس از طرد شدن، خجالت، اشکال در تمرکز کردن وعزت نفس پایین موفق به این کار نمی‌شوند (فیلیپس، ۲۰۰۹).بعضی افراد تنها از موقعیت‌های معینی اجتناب می‌کنند در حالی که عده‌ای از مبتلایان از هر موقعیت یا جایی که امکان دارد دیده شوند اجتناب می‌کنند. ‌‌نهایت رفتارهای اجتنابی این است که مبتلایان خانه نشین می‌شوند و خود را در خانه حبس می‌کنند(فیلیپس، ۱۹۹۶). یک سوم این بیماران به دلیل نگرانی در مورد تمسخر دیگران در ارتباط با بدشکلی خانه نشین شده‌اند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳). افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن ممکن است رابطه خود را با دنیای بیرون قطع کنند و به انزوای خود پناه ببرند و کلا روابط بین فردی خود را قطع کنند. طبق یافته‌ها این بیماران ممکن است یک هفته یا بیشتر از خانه بیرون نروند (فیلیپس و همکاران، ۱۹۹۴).
بعضی از دانش آموزان و دانشجویان در مدرسه یا دانشگاه افت شدیدی پیدا کرده و یا حتی ترک تحصیل می‌کنند. والدین آن‌ها ممکن است بخاطر اشتغال ذهنی فرزند خود با ظاهرش، از حمایت خود دریغ کنند و نتوانند به نیاز فرزندان خود تمرکز کنند.در یک مطالعه ۹۹ درصد افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن مشکلات و تداخل‌هایی در کار و مدرسه (یا دانشگاه) خود داشتند. این افراد معمولا از رفتن به سر کار و مدرسه به دلیل اینکه نمی‌خواهند دیگران ظاهر آن‌ها را ببینند اجتناب می‌کنند. در حدود ۸۰ درصد افراد مبتلا حداقل یک دوره از رفتن به سر کار و مدرسه (دانشگاه) اجتناب کردند (فیلیپس ،۲۰۰۵).در مطالعه بر روی ۱۴۱ بزرگسال دارای این اختلال گزارش کرد که ۸۹ درصد آن‌ها در عملکرد شغلیشان دچار مشکل شده‌اند. از بین این افراد کسانی که به مدرسه و دانشگاه می‌رفتند، مشکلاتی را در ا
ین زمینه داشتند. این افراد به خاطر نگرانی در مورد ظاهر خود یا انجام تشریفات رفتاری مانند وارسی خود در آینه، مشکلات تمرکز پیدا می‌کنند. چون ذهن افراد مبتلا همیشه درگیر مشکلات خودشان است و نمی‌توانند از این حالت بیرون بیایند و بیشتر مواقع قادر به انجام وظایفشان در خانه و محل کار و اجتماع نیستند(فیلیپس،2009).
تحقیقات مختلفی نشان می‌دهد که افراد مبتلا از لحاظ کیفیت زندگی و مسائل مربوط به سلامت روانی وضعیت خوبی ندارند. فیلیپس و همکارانش (۲۰۰۳) در مطالعه‌ای که بر روی ۱۷۶ نفر مبتلا به اختلال بدشکلی بدن انجام دادند گزارش دادند که این افراد از سلامت روانی مناسبی برخوردار نیستند. همچنین این نتایج نشان داد که این افراد در عملکرد اجتماعی، سلامت جسمانی و روانی، سرزندگی در ایفای نقش مشکلات بارزی داشتند. تصویر بدن و نارضایتی از ظاهر با افسردگی، عزت نفس پایین و پریشانی‌های روان‌شناختی ارتباط دارد. بنابراین، اکثر افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن هیجانات منفی مانند عزت نفس پایین، افسردگی و اضطراب را تجربه می‌کنند و بیشتر مواقع احساس غمگینی و ناامیدی می‌کنند (فیلیپس، ۲۰۰۹). همچنین تحقیقات مختلفی که اخیرا بر روی اختلال بدشکلی بدن انجام شده است، نشان می‌دهد که افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن مشکلات زیادی در سازگاری اجتماعی و گرایش به بازداری اجتماعی دارند (بوردنر، ۲۰۰۷). در تحقیقی نمره کلی سازگاری افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بد‌تر از ۹۵ درصد افراد عادی اجتماع بود (فیلیپس، ۲۰۰۹).
افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن به احتمال زیاد با همسر یا افراد جنس مخالف خود مشکل پیدا می کنند. اکثر مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن ازدواج نمی‌کنند یا ازدواجشان به طلاق می‌انجامد (ویل وهمکاران، ۱۹۹۶؛ فیلیپس و دیاز، ۱۹۹۷؛ فیلیپس و همکاران، ۲۰۰۵). در تحقیقی گزارش شد که درحدود دو سوم از افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن اصلا ازدواج نکرده اند و حدود ۱۲ درصد از این افراد طلاق گرفته اند. حتی بسیاری از این افراد می‌گویند که فرزند ندارند و یا نخواهند گذاشت که بچه‌ای به دنیا بیاید چون می‌ترسند که فرزندشان هم مثل خودشان شود و مثل خود آن‌ها رنج بکشد (فیلیپس، ۲۰۰۹). از دیگر مشکلات ناشی از پیامد‌های اختلال بدشکلی بدن عبارتند از: افراد مبتلا ممکن است مشکلاتی در مراقبت از فرزند، اداره خانه، فعالیت‌های فراغت و مراقبت از خود داشته باشند. اختلال بدشکلی بدن می‌تواند همچنین با مراقبت از فرزند و اداره خانواده تداخل پیدا کند. با توجه به اینکه افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن وقت زیادی را صرف وسواس‌های فکری و جبری مربوط به بدشکلی دریافتی خود می‌کنند از سایر کارهای خود مانند فرزند پروری و تفریح خود باز می‌مانند (فیلیپس، ۲۰۰۹).
افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن ممکن است آنقدر عمیقا احساس ناقص بودن و کمبود کنند که بخواهند آن نقص را به هر صورتی که هست از بین ببرند (بوردنر، ۲۰۰۷) و باعث می‌شود بسیاری از این افراد برای تغییر وضعیت ظاهری خود اقدام کنند. این تغییرات می‌تواند سلامتی آن‌ها را تهدید کند (بساک‌نژاد و همکاران، ۱۳۹۱). چنین بیمارانی بیشتر احتمال دارد که به متخصص پوست، متخصصین داخلی، متخصصان تغذیه و لاغری یا جراحان پلاستیک رجوع کنند تا روان‌شناسان و روانپزشکان، زیرا آن‌ها آگاه نیستند که مشکل آن‌ها یک اختلال روانپزشکی است و تصور می‌کنند یک مشکل فیزیکی قابل توجهی دارند و به خاطر این تفکر اغلب از یک جراح به جراحی دیگر و از یک متخصص پوست به متخصص پوست دیگر می‌روند. و این اعمال به تایید و تصدیق اختلال بدشکلی بدن کمک می‌کنند. آن‌ها معمولا برای حل مشکل خود درمان‌های زیباسازی را جستجو می‌کنند در صورتیکه درمان‌های بهداشت روان اغلب برای آن‌ها موثر می‌باشد (نظیر اوغلو و همکاران، ۲۰۰۳). پزشکان اغلب به خاطر اینکه نقصی وجود ندارد و یا اگر هم وجود دارد در آن حدی نیست که درمان شود، از این قبیل درمان‌ها اجتناب می‌کنند. البته بعضی درمان‌ها به اصرار بیمار انجام می‌شود که معمولا از نتایج درمان هم راضی نمی‌شوند. در بیشتر موارد از پیامد جراحی ناخوشنودند و در موارد نادر به دلیل نارضایتی، اقدامات خشونت بار علیه درمانگر انجام می‌دهند (فیلیپس، ۱۹۹۶).
دلگرمی از سوی دیگران و تلاش خود افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن برای نفی افکار منفی نمی‌تواند این عقاید را عوض کند و افراد مبتلا به این اختلال در وضعیت بدتری قرار می‌گیرند که ممکن است افسردگی عمده، اضطراب، فوبی اجتماعی، خود- زنی عمدی، و اقدام به خودکشی را به همراه بیاورند. افکار خودکشی و اقدام به خودکشی از جمله پیامد‌های دیگر اختلال بدشکلی بدن می‌باشد که نیاز به توجه ویژه دارد. افکار خودکشی معمولا به این دلیل به وجود می‌آید که این افراد شدیدا احساس بی‌ارزشی می‌کنند. این افراد به جایی می‌رسند که دیگر تحمل رنج ناشی از احساس بدشکلی را ندارند و احساس ناامیدی شدید می‌کنند. اکثر افراد مبتلا افکار خودکشی به ذهنشان خطور می‌کند و تا یک پنجم آن‌ها اقدام به خودکشی می‌کنند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳). مقایسه اختلال بدشکلی بدن با اختلالات روانی دیگر از لحاظ مولفه خودکشی یک زنگ خطری را ایجاد می‌کند. در مطالعه ای که بر روی افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن و افسردگی اساسی و اسکیزوفرنی انجام شد، میزان افکار خودکشی در اختلال بدشکلی بدن بالا‌تر از دو اختلال دیگر گزارش شده است (فیلیپس،
۲۰۰۹). در مطالعاتی که در ایالات متحده، ایتالیا، انگلیس، آلمان انجام شد به ترتیب در مبتلایان به اختلال بد شکلی بدن افکار خودکشی به خاطر اختلال بدشکلی بدن ۶۸%، ۵۵%، ۴۵%، ۱۹%، و اقدام برای خودکشی به خاطر اختلال بدشکلی بدن ۱۵%، ۱۳%، ۱۱%، ۷%، گزارش شد (ریف و همکاران، ۲۰۰۹). نتایج یک تحقیق در ایران نشان داده است که ۲۰ درصد از مبتلایان افکار خودکشی و ۵ درصد آن‌ها اقدام به خودکشی کرده‌اند (ربیعی، ۱۳۸۸).
2-1-10- جنسیت و اختلال بدشکلی بدن
بدشکلی بدنی در زنان، به ویژه در اواخر نوجوانی، شایع‌تر است (فیلیپس، ۲۰۰۵). مردان نسبت به زنان در سنین پایین تری به اختلال بدشکلی بدن دچار می‌شوند (فیلیپس و دیاز، ۱۹۹۷). تفاوت جنسی در شدت بیماری نیز وجود دارد. مطالعات بسیاری نشان دادند مردان شکل شدید‌تر اختلال را تجربه می‌کنند و پیش آگهی آنان از نظر روان‌شناختی ضعیف‌تر است(فیلیپس و دیاز، ۱۹۹۷). شاید ما حدس بزنیم که اختلال بدشکلی بدن بیشتر در جنس مونث دیده می‌شود تا در جنس مذکر، ولی تحقیقات بسیاری نشان می‌دهد که میزان شیوع این اختلال بین دو جنس برابر می‌باشد (فیلیپس، ۲۰۰۹؛ نظیر اوغلو و یریرا توبیس، ۱۹۹۳؛ فیلیپس و همکاران، ۱۹۹۷؛ پروگی و همکاران، ۱۹۹۷). البته در بعضی تحقیقات به میزان کمی تعداد زنان مبتلا به اختلال بدشکلی بدن نسبت به مردان مبتلا بیشتر بود و میزان شیوع در زنان بالا‌تر از مردان گزارش شده ‌است، که ممکن است زنان به خاطر عاطفی بودن، بدنشان آمادگی بیشتری برای تجربه این علائم داشته باشند (ربیعی و همکاران، ۱۳۹۰).با توجه به پژوهشی که توسط فارز، استینبرگ و تامپسون (۲۰۰۴) انجام گرفت مشخص شد که دختران در مقایسه با پسران نگرانی بیشتری در مورد اعضای بدن دارند.
جنسیت بر ماهیت و شدت همبودی اختلال بدشکلی بدن تاثیر می‌گذارد. در مطالعات مختلف در زنان میزان بالایی از همبودی اختلال بدشکلی بدن با پر اشتهایی روانی (فیلیپس و دیاز، ۱۹۹۷) و اختلال اضطراب منتشر و پر اشتهایی روانی درطول عمر (پروگی و همکاران، ۱۹۹۷) و افسردگی و فوبی اجتماعی (فیلیپس، ۲۰۰۵) گزارش شده است و مردان مبتلا به اختلال بدشکلی بدن به احتمال بیشتری مشکلات سوءمصرف دارو و الکل دارند (فیلیپس و دیاز، ۱۹۹۷) و اختلال بدشکلی بدن در مردان با اختلال دو قطبی در طول عمر همبود است (پروگی و همکاران، ۱۹۹۷).برخی مطالعات نشان دادند که زنان و مردان مبتلا به اختلال بدشکلی بدن به یک نسبت دچار افسردگی اساسی، اختلال هراس، گذر هراسی، فوبی اختصاصی و بی‌اشتهایی روانی می‌شوند، در حالی که این اختلالات در جمعیت عمومی در زنان شایع‌تر از مردان است. میزان اقدام به خودکشی در زنان مبتلا به اختلال بدشکلی بدن دو برابر بیشتر از مردان مبتلا است، که در جمعیت عمومی این نسبت متفاوت است (فیلیپس و دیاز، ۱۹۹۷).