هیتلر میگفت: «تبلیغات یک قدرت بینظیر سیاسی است.»
لنین نیز مانند هیتلر معتقد بود: «تبلیغات بزرگترین قدرت دولت است.»
کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا معتقد بود: «یک دلار برای تبلیغات بهتر است تا ده دلار برای تسلیحات.»
از اینجا معلوم میشود که چرا قرن بیستم را «قرن تبلیغات» نامندند و چرا بودجههای تبلیغی در کنار بودجههای نظامی رقم قابل ملاحظهای را داراست؟
دولتهای استعمارگر در بیشتر کشورهای جهان بجای اینکه از تجربه ناموفق مداخله نظامی و مستقیم استفاده کنند، اکنون ترجیح میدهند تا آنجا که ممکن است از عامل نفوذ و دخالت در فرهنگ و تفکر و اخلاق جامعهها و نیز هدایت سرنوشت سیاسی آنان، یاری جویند. هزاران تئوریسین، متفکر، کارشناس و متخصص شب و روز در کار تهیه طرح و پیشنهاد و اجرای این سیاستاند و از طریق مراکز خبری ماهوارهها و کانالهای تلوزیونی و پایگاههای تقویت صداوسیما و روزنامهها و مجلات پر تیراژ و اینترنت با زبانهای مختلف، افکار عمومی جهان را تغذیه فکری میکنند.
1ـ5. خطمشی تبلیغ در اسلام و مسیحیت راستین
خطمشی تبلیغ در اسلام با آنچه در سایر تبلیغات معمول میبینیم تفاوت ماهوی دارد. تبلیغ در اسلام به معنای «رساندن پیام الهی» است با تکیه بر شناخت حقیقت و ارائه واقعیت و استفاده از زمینه های فطری، عقلی و عملی و دمیدن روح ایمان و تعبد و تسلیم و ایجاد شور و شوق در مخاطب، با رعایت اصل آزادی در انتخاب. در این راستا نظام تبلیغی اسلام از حکمت و شناخت واقعیت و مواعظ حسنه و اندرز نیکو، یاری میجوید و با «جدال احسن» و مناظره مقبول به مقابله با منکران و معاندان میپردازد:
«ادْعُ إِلىَ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِْکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الحَْسَنَهِ وَ جَدِلْهُم بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَن»
«با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.»
توجه دادن انسان به کرامت انسانی خویش، انگیزش حس مسئولیت و تذکار نعمتها، تبشیر و انذار، جذب و تالیف قلوب، ارائه امثال و عبر، توجه به اصول روانی و اجتماعی و انسانشناسی، در نظرگرفتن گروههای فکری و سنی مخاطبین، بکارگیری شعارها و تاکتیکها و شیوهها و عناوین دیگر از این قبیل در این خط مشی مورد استفاده قرار میگیرند که با مراجعه به قرآن کریم و آیات تبلیغ و سیره و سنت رهبران دین این موارد را به وضوح میتوان مشاهده کرد.
یک جریان تبلیغی سالم آن است که مبدا پیام، محتوای پیام، هدف پیامرسانی، شخصیت پیامرسان و خطمشی و شیوههای آن مشخص باشد؛ این نوع تبلیغ را میتوان «تبلیغ سفید» نامید. و در مقابل تبلیغاتی که ارکان و اهداف و انگیزهها را پنهان میکند، که آنرا با عنوان «تبلیغات سیاه» نامگذاری میکنیم. ویژگی تبلیغ در اسلام اضافه بر آنچه در فراز نخستین اشاره شد، این است که از نوع اول بوده (تبلیغات سفید) و چیزی در آن پنهان و مبهم نیست و بدلیل برخورداری از اصالت و استحکام و متانت و قاطعیت، با صراحت تمام انجام میشود. اصولاً در کلیه ادیان الهی تبلیغ با هویت رهنمونگری و واقعنگری که دارد، همواره مورد تقدیس و احترام بوده و مبلّغ دارای ارزش ویژهای است. با نگاهی به مسیحیت راستین نیز ملاحظه میکنیم که تبلیغ دارای چنین جایگاه مهم و مقدّسی است. در عهد جدید آمده است: «پس دوازده شاگرد خود را طلبید بایشان قوّت و قدرت بر جمیع دیوها و شفادادن امراض عطا فرمود و ایشان را فرستاد تا به ملکوت خدا موعظه کنند و مریضان را صحت بخشند.»
و نیز خطاب عیسی به شاگردانش فرمود: «بلکه بیشتر شاد باشید که نامهای شما در آسمان مرقوم است.»
و در جای دیگر: «هر که گنهکاری را از ضلالت راه او برگرداند جانی را از موت رهانیده است.»
و در پذیرش مبلّغ آمده: «آنکه شما را شنود مرا شنیده و کسی که شما را حقیر شمارد مرا حقیر شمرده و هرکه مرا حقیر شمرد فرستنده مرا حقیر شمرده باشد.»
همانگونه که مشاهده میکنیم منطق انجیل درباره پیامرسان همان منطق اسلام است:
«لَا نُفَرِّقُ بَینَْ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِه»
«ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمىگذاریم (و به همه ایمان داریم).»
و همان است که قرآن درباره هدایت و ارشاد و منزلت آن بیان میکند:
«اسْتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحُْیِیکُم»