سرد
خودمحور
غیرشخصی
تکانشی
جامعه ستیز
خلاق
واقعه بین
از نظر آیزنگ، آنچه تعیین کننده جایگاه فرد در بعد برونگرایی(E) است سطح پایه انگیختگی مغزی است. برونگرایان سطح پایه انگیختگی مغزی کمتری دارند و بنابراین به تحریک بیشتری نیازمندند. در مقابل درونگرایان سطح بالایی از انگیختگی مغزی دارند و بنابراین به تحریک کمتری نیازمندند. آیزنگ شاخه سمپاتیک دستگاه عصبی را عامل زیستی و ژنتیکی مؤثر در بعد روان رنجورخویی(N) میداند. فعالیت این دستگاه در افرادی که روان رنجورخویی زیادی دارند بالا و در افرادی که پایداری هیجانی بالا دارند، پایین است. درنهایت، آیزنگ احتمال می داد که هورمونهای مردانه، عامل تأثیرگذار بر بعد روان پریش خویی(P) است. این احتمال از آنجا ناشی می شود که نمرات مردان در این بعد، عموماً بالاتر از نمرات زنان بوده است(شولتز و شولتز1387). دو بعد اول شخصیت رویکرد آیزنگ با طبایع چهارگانه بقراط(دموی، صفراوی، بلغمی و سوداوی) هماهنگ گزارش شده است (گروسی1380). جدول2-2 صفات شخصیت آیزنگ را نشان می دهد.
جدول2-2: صفات/ابعاد شخصیت آیزنگ
2-1-2-4-1-4: نظریه گیلفورد
گیلفورد پژوهشهای خود را در قلمرو شخصیت با ساختن پرسشنامه و تحلیل داده های آن شروع کرده است. وی در تحلیلهای خود به چهار عامل در شخصیت (فعالیت اجتماعی، آمادگی پارانوئید، تفکر درونگرا و ثبات هیجانی) دست یافته است (گروسی1380).
2-1-2-4-1-5: مدل پنج عاملی مک گری و کوستا
مدل 5عاملی، مطرح ترین و پرنفوذترین مدل در رویکرد صفات است و حجم زیادی از تحقیقات در حیطه شخصیت بر اساس این مدل صورت می گیرد. به نظر پژوهشگران این حیطه، نظریه آیزنگ بسیار ساده است و ابعاد کمی دارد، درحالیکه نظریه کتل بسیار پیچیده است و عوامل بسیار زیادی دارد (شولتز و شولتز1387).
علاوه بر آن تکرار پژوهشهای کتل، معمولا نشاندهنده پنچ عامل بوده اند (گلدبرگ1990). مک گری و کوستا نظریه معروف پنج عاملی را در شخصیت مطرح کرده اند و سعی دارند همگرایی رویکردهای گوناگون را حول این محور به اثبات رسانند (گروسی 1380). مک گری و کوستا، در پژوهشهای ارزشمند خود، پنج عامل بزرگ را شناسایی کردند که عبارتند از: 1-روان رنجورخویی(N)، 2-برونگرایی(E)، 3-انعطاف پذیری(O)، 4-مطلوب بودن(A)، 5-باوجدان بودن(C)
آنها برای سنجش این ابعاد پرسشنامه تجدید نظر شده شخصیت را با نام NEO-PI-R معرفی و انتشار دادند. همانند خود نظریه این تست نیز از قدرت بالایی برخوردار است و ابزار بسیار مناسبی برای تحقیقات به شمار می رود. همچنین فرم کوتاهی از این تست با نام NEO-FFI-R نیز در حال حاضر موجود است.
به نظر می رسد که چهار عامل از پنج عامل این نظریه مؤلفه ژنتیکی نیرومند و یک عامل مؤلفه محیطی نیرومند دارد. این چهار عامل عبارتند از: روان رنجورخویی، برونگرایی، انعطاف پذیری و باوجدان بودن. عامل مطلوبیت یا دلپذیری بیشتر محیطی است تا ارثی (شولتز و شولتز 1387). روان رنجورخویی در برابر ثبات هیجانی قرار می گیرد و نشانگر طیف وسیعی از احساسات منفی از جمله اضطراب، غمگینی، بدخلقی، عصبیت، تحریک پذیری است. این بُعد بصورت منفی با سلامت هیجانی همبسته است؛ افراد برونگرا با استرسها راحتتر کنار می آیند و احتمالا کمک بیشتری دریافت می کنند. آنها همچنین تعداد بیشتری از رویدادهای مثبت را تجربه می کنند؛ اشخاصی که نمرات بالایی در انعطاف پذیری دارند، پذیرای تغییرات زندگی هستند و تمایلات روشنفکرانه گسترده دارند. هوش، تخیل، خلاقیت و ابتکار از ویژگیهای این بعد هستند (مک گری و کوستا 1985؛ نقل از پروین 1381)؛ افرادی که نمرات بالا در مطلوب بودن یا دلپذیری می گیرند تعارضات بین فردی کمتری دارند و از سلامت هیجانی بیشتری برخوردارند. نوعدوستی، همدردی بادیگران و کمک به آنها از ویژگیهای فرد دلپذیر یا مطلوب است (نقل از گروسی 1380)؛ و صفاتی همچون قابل اعتماد بودن، مسئول بودن و کارآمدی از ویژگیهای افراد دارای عامل باوجدان بودن است (گلدبرگ 1990). افراد باوجدان سالمترند و بیشتر زنده می مانند (شولتز و شولتز 1387). در جدول 3-2 برخی ازمهمترین ویژگیهای نمرات بالا و پایین در ابعاد شخصیتی ذکر شده است.
نمرات پایین
عاملهای شخصیت
نمرات بالا
آرام، خونسرد، غیرهیجانی، باقدرت مطمئن، متکی به نفس
وانرنجوری(N)
نگران، عصبی، هیجانی، نامطمئن، بی کفایت و ترسو
تودار، متین، بی اشتیاق، نجوش، تکلیف مدار، کناره گیر، آرام
انعطاف پذیری(O)
کنجکاو، باعلایق متنوع، خلاق، مبتکر، تخیلی، غیرسنتی
خودخواه، بدخلق، بدگمان، تکرو، کینه توز، بی ثبات، تأثیرپذیر