ـ رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشجویانه دارند؛
ـ دائماً در حال حرکت و تحرک هستند.
به هر حال پرداختن افراطی و شدید به فعالیتهای مربوطه به شغل و اهداف غیرواقعی و دست نیافتنی را در رابطه با کار خویش دنبال کردن به گفته بسیاری از محققان اولین علائم و مراحل هشداردهنده تحلیل رفتگی شغلی است.
افراد، برای آنکه مطابق با هنجارها فعالیت کنند، باید کمی استرس داشته باشند، اصولاً برانگیختگی ملایم، فرد را در جریان اجرای کاری که بر عهده دارد هوشیار نگه می دارد. به نظر
می رسد که دستگاه عصبی برای درست کار کردن به میزان معینی تحریک نیاز دارد. اما استرس شدید طولانی، آثار مخرب جسمی و روانی به دنبال دارد.
یکی از جنبه های مهم زندگی هر فردی، شغل اوست. شغل علاوه بر اینکه هزینه های زندگی ما را تأمین می کند، نیازهای روانی ما را نیز از قبیل تماس اجتماعی، احساس ارزشمندی، اطمینان، شایستگی، تمرین و ورزش ذهنی و جسمی را ارضاء می نماید. با این حال، بعضی از جنبه های فشارزای شغلی که می توانند آسیب زا باشند عبارتند از:
1ـ موقعیت های کاری (شرایط کاری): از قبیل شرایط نامطلوب مانند سر و صدای زیاد، کمی یا زیادی نور، حرارت بسیار بالا یا پایین، ساعتها و شیفتهای نامناسب کاری که می توانند فشار عصبی را بالا ببرند.
2ـ کار بیش از حد: به این معنی که فرد مجبور باشد در مدت زمان کوتاه کار زیادی انجام دهد. در واقع فرد شایستگی انجام کار را داشته باشد ولی محدودیت زمانی، ساعات طولانی کار، ضرب الاجل های کاری، مداخله های زیاد، نداشتن فرصت های استراحت بین کار می توانند، واکنش عصبی زیادی ایجاد کنند. از نظر کیفی، اگر کاری که فرد انجام می دهد خیلی مشکل باشد و آن شغل نیاز به توانایی هوش بالا و شایستگی ذهنی زیادی داشته باشد، در این صورت، اگر فرد از توانایی هوشی و ذهنی لازم برخوردار نباشد دچار فشار روانی می شود.
3ـ مسئولیت: مسئولیتی که افراد در محل کار یا محیط شغلی به عهده می گیرند به عنوان منبع فشار روانی محسوب می شود.
4ـ تغییر در شرایط کار: ایجاد شرایط نقل و انتقال ها(جابه جایی ها) از جمله عواملی است که ممکن است استرس ایجاد کند و در نهایت منجر به تحلیل رفتگی شغلی شود. با این حال بروز تحلیل رفتگی شغلی ناگهانی نیست بلکه فرآیند پیش رونده و رشد مرحله ای دارد.
2-2-9. مراحل سیرتحلیل رفتگی
2-2-9-1. مرحله ماه عسل
زمانی است که ما در جایی استخدام می شویم و با شور و شعف خاصی کار خود را شروع
می کنیم. ممکن است زودتر از وقت معمول سر کار حاضر شویم و دیرتر هم محیط کار را ترک کنیم. شروع به کار، ذخایر و انرژی ما را خرج می کند.
اگر تقویت، تحسین، تشویق و رضایت به دنبال کار نباشد، کاهش انرژی آغاز می شود و فرد بدون آنکه خودش متوجه باشد به تدریج از انرژی جسمی و روانی تهی می شود.
2-2-9-2. کمبود کار مایه
مرحله ای است که فرد احساس کم آوردن انرژی می کند و نارضایتی شغلی و خستگی شروع می شود و فرد سعی می کند از طریق پناه بردن به مصرف سیگار، مواد مخدر، مشروب، انجام دادن خریدهای تفننی، خوابیدن زیاد، به نوعی خود را فریب دهد.
2-2-10. آغاز نشانه های مزمن تحلیل رفتگی
در این مرحله احساس خستگی مزمن، سر دردهای دوره ای، ترش کردن معده، خشم و افسردگی شدید، شدت پیدا می کنند.
2-2-11. بحران
دراین مرحله ، بدبینی عمیق، شک به توانایی های شخصی، حساس بودن به بیماری های جسمی ناشی از درماندگی و ناامیدی و بروز ذهنیت فرار و پاسخ گریز از مشکلات ایجاد می شود.
2-2-12. مرحله به بن بست رسیدن