جامعه آماری 62
نمونه آماری و حجم نمونه 62
فرایند جلسات 63
ابزار جمع آوری داده ها 69
تجزیه و تحلیل داده ها 71
فصل چهارم :تجزیه و تحلیل یافته ها
تحلیل توصیفی 73
تحلیل استنباطی 76
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
بحث و نتیجه گیری 81
محدودیت های پژوهش 84
پیشنهادهای پژوهش 85
منابع فارسی 86
منابع لاتین 89
ضمایم 93
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی طرحواره های درمانی بر کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت روان دانشجویان متاهل انجام گردیده است.در این پژوهش از روش شبه آزمایشی ( پیش آزمون ، پس آزمون با گروه کنترل) استفاده شده است .جامعه آماری این تحقیق، کلیه دانشجویان متاهل دانشگاه گرمسار می‌باشند، که در سال 93-1392 مشغول به تحصیل بوده اند.روش نمونه‌گیری در این پژوهش از نوع تصادفی بود. بدین صورت که در این پژوهش 100 نفرازدانشجویان متاهل به طور تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه تعارض زناشویی و سلامت روان به عنوان پیش آزمون رویانها اجرا گردید. سپس 30 نفراز کسانیکه کمترین نمره را به دست اورده اند بصورت تصادفی در دو گروه 15نفره ازمایش وکنترل جایگزین شدند.گروه آزمایش، آموزش طرحواره درمانی را در 8 جلسه دریافت کرد درحالیکه گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکرده است. سپس از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد تا نتایج دو گروه با هم مقایسه شود. ابزار جمع اوری اطلاعات پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ) و سلامت روان گلدبرگ بوده است. در پژوهش حاضر برای آزمون فرضیه‌ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. که یافته ها نشان داد آموزش طرحواره های درمانی بر افزایش سلامت روان دانشجویان متاهل موثر بوده است. همچنین نتایج نشان داد که با 95 درصد اطمینان میتوان گفت طرحواره های درمانی بر کاهش تعارضات زناشویی دانشجویان متاهل موثر است.

1-1-مقدمه
با توجه به مساله پژوهشگر با اهتمام نسبت به کاهش مشکلات تعارضات زناشویی که از مسولیتهای اساسی حوزه مشاوره و روانشناسی در هر جامعه ای می باشد به تدوین پژوهش حاضر به منظور ارایه پیشنهادات کاربردی برای مشاوران حوزه خانواده درمانی نموده است و لذا پزوهش حاضر به پنج فصل مجزا تقسیم شده است. در فصل اول به کلیات پژوهش که شامل بیان مساله ،اهمیت و ضرورت تحقیق ،اهداف وفرضیه ها وتعاریف واژگان می باشد پرداخته شده است. در فصل دوم به مبانی و چارچوب نظری و پیشنه تحقیقاتی اشاره شده و درفصل سوم به روش وجامعه آماری ، نمونه گیری و حجم نمونه وابزار تحقیق پرداخته شده است. درادامه در فصل چهارم به تحلیل توصیفی و استنباطی و درفصل پنجم محقق نتیجه گیری و ارایه محدودیت ها و پیشنهادات پرداخته است.
بیان مساله
همسر گزینی از نخستین تعهدات عاطفی و قانونی افراد و از تصمیم های مهم زندگی شمرده می شود. ازدواج یک تصمیم موقتی کوتاه مدت و بی هدف در مقطعی از زندگی نیست، بلکه انتخاب مسیری است که توانمندیها و شایستگی های خود را می طلبد. بنابراین تصمیم به ازدواج و زندگی مشترک به ویژه در شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی امروز، نیازمند بلوغ، پختگی و توانمندی در زمینه های گوناگون بوده و این موضوع را تبدیل به موضوعی تخصصی و پیچیده می نماید(شمسایی، 1387). رضایت از زندگی زناشویی همان احساس عینی از خشنودی، رضایت و لذّت تجربه شده توسط زن یا مرد است، وقتی که همه جنبه های مشترک زندگی شان را در نظر بگیرند (آلیس ، 1986، به نقل از بردبار، 1388). رضایت مندی زناشویی یک مفهوم چند بعدی است که عوامل گوناگونی را شامل می شود و این عوامل در رضایت یا ناخشنودی کلی از روابط نقش دارند و به طور کلی هر زوجی از روابط خود انتظارات متفاوتی دارند .ایجاد خصلت تعهد و پیرو آن توانایی برقراری ایجاد ارتباط صمیمانه با جنس مخالف (همسر) موجب دلبستگی، حمایت، محبت و مشارکت در رابطه عاطفی است که از پختگی ناشی می شود. و بالتبع آن عدم دلبستگی،عدم محبت ، عدم حمایت بستر ساز تعارضات زناشویی است که می تواند به طلاق منجر شود (لیندسی ، 2010).
اما امروزه هرچندطلاق منجربه ازهم پاشیدگی کانون خانواده می گرددواین شکست خانواده تاثیرات زیان بارفراوانی ،هم برای والدین وهم برای فرزندان آن خانواده دارد،ولی این پدیده دربسیاری از کشورها روبه افزایش است.درآمریکا ازهردو ازدواج یک مورد آن به طلاق می انجامد وهر ساله یک میلیون کودک،طلاق و جدایی والدین خودرا تجربه می کنند(فاگان ورکتور،2010).
ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست،سازمان ثبت احوال کشور افزایش طلاق درسازمان درسال1389را نسبت به سال1388،15درصد گزارش می کند . همچنین این سازمان افزایش طلاق درسال1389رانسبت به 5سال قبل از آن 23 درصدگزارش می کندباتوجه به آمار سال 1388به ازاء هر13ازدواج یک طلاق ثبت شده درحالی که درسال 1388به ازاءهر6/10ازدواج یک طلاق ثبت شده که نشان ازافزایش نسبی آمار طلاق در کشور دارد(تارنمای اینترنتی سازمان آماری کشور،1390).
ازدواج عامل پیدایش خانواده است و خانواده نخستین و منحصر به فردترین نهاد اجتماعی است که سلامت و موفقیت یک جامعه را مرهون سلامت و رضایتمندی اعضای آن از هم دانسته اند(گلدنبرگ و هربرت ، 2000). رکن اصلی خانواده، زندگی مشترک زناشویی است. اگر روابط زناشویی سالم باشد ساختار خانواده نیز سالم مانده و کارکرد اعضاء نیز به سطح آرمانی خواهد رسید(براد شاو ، 2010). خانواده سالم می تواند عامل افزایش بهداشت روانی و جسمی زن و شوهر و فرزندان آنها باشد و سلامت خانواده در گرو سلامت و ت
داوم روابط بین زن و شوهر می باشد و از طرفی به وجود آمدن اختلاف و تعارض بین زن و شوهر امری طبیعی است. ( الیس 1995، ترجمه صالحی ،1385) به دلیل ماهیت تعامل زوج ها گاهی اوقات پیش می آید که اختلاف نظر روی می دهد و در نتیجه زوج ها نسبت به همدیگر احساس خشم ، ناامیدی و نارضایتی می کنند. بنابراین در ازدواج باید فرض را بر این گذاشت که بروز تعارض جزئی از رابطه زناشویی و زندگی مشترک است. ( همان منبع ) . تعارض به عنوان ، نوعی تعامل که در آن اشخاص تمایلات ، دیدگاه ها و عقاید متضادی را بیان می کنند ، تعریف می شود ( کلین ، پلیزنت ، وایتون و مارکمن ،2006)و هر جا عدم توافق ، تفاوت یا ناسازگاری بین همسران وجود داشته باشد ، تعارض به وجود می آید. تعارض همیشه منفی نیست ، بلکه روشی که زوج ها برای مدیریت تعارض خود به کار می برند ، ممکن است بر رابطه تاثیر منفی داشته باشد ( گاتمن و سیلور ، 2009). زوجینی که می توانند تعارض موجود در رابطه را با به کار گیری روش های مثبت و استفاده کمتر از تعاملات منفی مدیریت کنند ، فضایی ایجاد می کنند که در آن فرصت بیشتری برای خودافشایی و توافق در مورد مشکلات خانواده وجود خواهد داشت ( جوهانسون ، 2012). تحقیقات نشان داده است که روابط مشکل دار ،منجر به مشکلاتی در سلامتی جسمی و روانی می شود به علاوه بین مشکلات زناشویی ، سطح تعارضات زناشویی، سازگاری زناشویی و نشانه های افسردگی رابطه وجود دارد. ( بیچ ، فینچام و کاتز ، 2008). که هر یک از اینها عوامل خطرناکی برای بیماری محسوب می شوند، لذا کیفیت روابط زناشویی پیش بینی کننده مهمی برای سلامتی روان به حساب می آید.
سلامت روان علاوه بر بدن سالم، به محیط و شرایط زندگی سالم نیاز دارد. این که محیط و عوامل مختلف آن چگونه بر ساختار جسمی و روانی فرد تأثیر می گذارد و فرد با چه شیوه ای با کشمکش های محیطی مبارزه می کند، موضوعی است که رویکردهای مختلف روان شناسی هر کدام با توجه به دیدگاه اختصاصی خود پیرامون ماهیت انسان و نیروی انگیزشی او سلامت روان انسان را به شیوه خاصی تبیین کرده اند. به عنوان مثال برخی از این رویکردها، سلامت روان را فرآیندی مستمر دانسته اند و برخی دیگر آن را در قالب هنجارها و پیروی از آداب و سنن اجتماعی جستجو کرده اند و گروهی دیگر به هر دو جنبه توجه نموده اند. به عنوان مثال روانپزشکی و روانشناسی بالینی در آسیب شناسی روانی بر اصل انسان بهنجار تأکید داشته اند و بهنجاری یا سلامت را معادل «فقدان علایم بیماری» می پنداشته اند اما وضعیت جاری روانشناسی جهان حاکی از توجه شایان روان شناسان به مفهوم سلامت در قالبی ورای بهنجاری و فقدان علایم بیماری است (آزاد، 1386). سلامت روان عبارتست از توانایی افراد برای دست یابی به اهدافی که برای خود در نظر گرفته است (پاتی ، 2005).