عملکرد سازمانی: عبارت است از ارزیابی خروجی یا نتایج واقعی یک سازمان در مقایسه با اهدافی که باید سازمان به آن می‌رسید. به عبارت بهتر اگر سازمان به اهدافی که در نظر گرفته، برسد دارای عملکرد خوبی است (نریمانی، 1389).
ساختار سازمانی: چارچوبی است که مرزهای رسمی سازمان را تعریف می کند و راهنمای اصلی برای عملکرد مؤثر و مناسب کارکنان و موفقیت کلی سازمان است که شامل سه جزء پیچیدگی، رسمیت و تمرکز می باشد (مجیبی و میلانی، 1390).
رسمیت: میزانی که سازمان از اسناد رسمی نظیر شرح شغل، قواعد، رویه ها و ارتباطات در مقابل با ارتباطات و روابط مبتنی بر تعامل غیر رسمی و چهره به چهره استفاده می کند (هچ و کانلیف، 1389.ص214).
تمرکز: میزانی که حق اتخاذ تصمیم ها در سطوح عالی سازمان متمرکز است؛ در یک سازمان متمرکز، تصمیم‎گیری به همه سطوح در سلسله مراتب واگذار می‎شود (هچ و کانلیف، 1389: 214).
پیچیدگی: منظور از پیچیدگی در ساختار سازمان تعداد کارها یا سیستم‎های فرعی است که در درون یک سازمان به وجود می آید (دفت، 1389 : 20).
استراتژی کسب و کار: به عنوان طریقی که شرکت به وسیله آن رقابت می کند، شناخته می شود و شامل دنبال کردن، دست یابی و حفظ مزیت رقابتی در یک صنعت است (زارع میرک آباد، 1389 ؛ به نقل از مورگان، 2003).
استراتژی رهبری هزینه: یک استراتژی رقابتی از نوع هزینه کمتر است که هدف آن بازارهای انبوه است.(هانگر و ویلن ،1389: 146)
استراتژی تمایز: عبارت است از توانایی ارائه ارزشی منحصر به فرد و برتر به خریدار از حیث کیفیت، ویژگی های خاص یا خدمات پس از فروش محصول (هانگر و ویلن ،1389: 144).
استراتژی تمرکز: تاکید بر گروه خاصی از خریداران ، بخش هایی از خط تولید یا خدمات، یا بازار جغرافیایی (هانگر و ویلن : 148).

مقدمه
امروزه توجه به ساختار به عنوان عامل تاثیر گذار بر بهره وری و به خصوص عملکرد سازمان، از استراتژی های رقابتی سازمان ها به شمار می رود. مقوله ای که ذهن محققان پژوهش حاضر را به خود مشغول کرده است، در واقع این مساله است که استراتژیست های هر سازمان به چه میزان به مقوله ساختار توجه دارند. شروع مطالعات استراتژی با مطالعات چندلر آغاز شد که رابطه ساختار و استراتژی را در نظر گرفت، متعاقب آن نظریه مایلز و اسنو نیز به همین ترتیب این رابطه را که از استراتژی رقابتی سازمان شروع و به طراحی ساختار سازمانی ختم می شد، در نظر می گرفتند. اما در رویکردهای جدید این رابطه برعکس شده است. به طوری که صاحب نظران دیدگاه مبتنی بر منابع معتقدند که ساختار سازمانی به عنوان منبعی تقلیدناپذیر، قابلیت اعطای مزیت رقابتی به سازمان ها را دارا می باشد. آن ها بیان می کنند که منابع ارزشمند، منحصر به فرد (کمیاب)، غیرقابل تقلید و غیرقابل جایگزین می توانند استراتژی سازمان را تحت تاثیر قرار دهند و سبب ایجاد شایستگی های محوری برای سازمان گردند. از این رو هر سازمانی می تواند با دارا بودن ساختاری که در اختیار دارد، آن را به عنوان یکی از اهرم های رقابتی خود قرار دهد. از این رو این ساختار سازمانی است که برخلاف مطالعات قبلی، استراتژی سازمان را تحت تاثیر قرار می دهد.
در این فصل ابتدا مفاهیم استراتژی و ساختار تشریح می شود، سپس رابطه میان استراتژی و ساختار براساس دو دیدگاه متضاد رویکرد اقتضایی و تئوری مبتنی بر منابع تبیین می شود. در ادامه پژوهش های انجام شده در مورد رابطه میان استراتژی، ساختار و عملکرد آورده می شود و در نهایت چارچوب نظری تحقیق آورده می شود.
1-2- استراتژی
1-1-2- پیشینه استراتژی
واژه استراتژی در اصل از واژه ی یونانی مشتق شده است که به فعالیت، ابزار یا برنامه به کار رفته توسط رهبر اشاره می نماید.به بیان ارسطو ، هدف از استراتژی ، پیروزی است. یعنی استراتژی، ابزار یا برنامه به کار رفته برای رسیدن به پیروزی می باشد . اولین متفکر بزرگی که به اندیشه های استراتژیکی شکل داد سون تزو بود که در زمانی بین سال های 320 تا 400 قبل از میلاد، اولین رساله خود را تحت عنوان هنرجنگ به رشته تحریر درآورد (کالینز،1370: 9). این فرمانده نظامی، استراتژی را در اصطلاح نظامی هنر و فن طرح ریزی ، ترکیب و تلفیق عملیات نظامی برای رسیدن به هدف جنگی مشخص تعریف می کند (بیان، 1378: 29) کتاب سن تزو ماخذ اصلی تئوری های استراتژی مائو تسه تونگ و ارتش سرخ چین بوده است. (بیلس و دیگران،1369 :30)
در قرن نوزدهم کارل فون کلائوزویتس بود که استراتژی را هنر کاربرد نیرو برای دست یابی به اهداف جنگ تعریف می کند (مقدس، 1378: 36). اما در قرن نوزدهم بعد از مرگ فون کلائوزویتس اندشمند معروف و انقلا ب صنعتی در اروپا مفهوم سنتی استراتژی دگرگون شد. بر اثر تحولاتی که بعد از جنگ جهانی اول و دوم پدید آمد، عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و تکنولوژیکی، ژئوپولیتیکی، ژئو استراتژیکی و …. در استراتژی اهمیت یافت و درتعریف استراتژی علاوه بر وجه نظامی، وجوه دیگر نیز مورد توجه قرار گرفت (بیان، 1378: 31) دردهه 50، زمانی که پاسخگویی به گسستگی های محیطی اهمیت یافت، مفهوم استراتژی وارد فرهنگ مدیریت شد (انسف و مک دانل، 1375: 96).
استراتژی از نظر اندیشمندان مدیریت و در طول زمان، به صورت های متفاوت تعریف شده است. در جدول 1-2 تعدادی از این نظریات ارائه شده است.
مینتزبرگ از جمله افرادی است که بیان می نماید برای استراتژی نمی توان معنای خاص ارائه نمود، و برای درک مفهوم آن، باید آن را از جنبه های متفاوت مورد بررسی قرار داد. او برای استراتژی پنج
مفهوم بیان می کند که به مدل پنج پی معروف می باشد. یعنی استراتژی را می توان در مفاهیم طرح و نقشه، الگو، موضع و موقعیت، ترفند و دیدگاه به کار برد.
استراتژی به عنوان طرح و نقشه: نوعی مسیر اقدام آگاهانه و مورد نظر، یک رهنمود (یا مجموعه ای از آنها) برای برخورد بایک وضعیت.
استراتژی به معنای الگو: اما اگر استراتژی ها بتوانند از پیش اندیشیده شوند، پس قطعاً می توانند دست یافتنی هم باشند. به عبارت دیگر، تعریف استراتژی به معنای “یک نقشه ی پیش از اقدام”کافی به نظر نمی رسد بلکه این نقشه باید در برگیرنده ی نتیجه ای باشد. از این روی استراتژی یک الگواست، به ویژه الگویی از یک سلسله اقدامات.
استراتژی به عنوان موضع: وسیله ای برای مشخص کردن اینکه یک سازمان (یا یک فرد) در کجای محیط و در کجای بازار قرار دارد. با این تعریف استراتژی به گونه ی نیروی واسط میان سازمان و محیط جلوه می کند، یعنی میان بافت داخلی و خارجی .