یک اختلاف اصلی در ادبیات امروزی عدم ارتباط محتوای غنی استراتژی ها با ساختار سازمانی است. به طور مثال، استراتژی تمایز از طریق نوآوری به سادگی در یک ساختار بروکراتیک یا مکانیکی قابل اجرا نیست. همچنین به نظر نمی رسد ساختارهای بورکراتیک نیز بتوانند تمایز از طریق نوآوری را افزایش دهند. به طور مشابهی سازمان هایی که یک استراتژی رهبری هزینه را در پیش می گیرند بسیار کارا هستند و محصول کم هزینه را با رقیمتی کمتر عرضه می کنند. در این صورت شاید ساختارهای مکانیکی تر و بوروکراتیک تر که تمرکز زیادی بر کنترل هزینه ها، استانداردها، رویه تکراری، سیستم های اطلاعاتی هزینه و غیره دارد مناسب تر باشد. ساختار ارگانیک بیش از حد انعطاف پذیر و ناکاراست و قادر نیست هزینه ها را کنترل کند. به همین دلیل برای یک استراتژی خاص تعداد کمی ساختارهای مناسب وجود دارد و برعکس (دنی،1986).
نگاه به ساختار یک نگاه درونی است در جهت اجرای استراتژی. در این نگاه تمرکز مدیران به بازار نیست و مدیر بر کارایی و اثر بخشی کار هر کارکرد برای پیاده سازی استراتژی تمرکز دارد. سوال این است که بهترین راه در سازماندهی خویش برای رسیدن به رسالت سازمانی چیست؟ هنگامی که تمرکز بر داخل است، سازمان هنوز باید عوامل خارجی را نیز لحاظ کند. با توجه به آنچه بازار خارج- مشتریان، رقبا، تامین کنندگان و توزیع کنندگان – پیشنهاد می کنند ساختار درونی شکل می گیرد. این شکل گیری از طریق کوچک سازی، تجدیساختار،مهندسی مجدد، برون سپاری و توانمند سازی صورت می گیرد. یکی از ابتدایی ترین و گسترده ترین چارچوب های مورد توجه در شناسایی عوامل کلیدی که عملکرد بهینه را توجیه می کند مدل 7S مک کنزی است. طبق مدل پیشنهاد می شود زمانی که استراتژی در حال تدوین است مدیران بر 6 شش جزء دیگر مدل نیز برای اطمینان از اثربخشی اجرا تمرکز کنند. یکی از شش جزء که در شکل آمده است ساختار است. بخش مهمی از اجرای صحیح استراتژی به ساختار سازمان وابسته است . ساختار به معنای اصولی است که فعالیت های متفاوت سازمان و کسب و کار بر اساس آن سازماندهی می شود. این تقسیم فعالیت ها بر اساس دو معیار اثر بخشی و کارایی است.تقسیم فعالیت ها بخشی از سازماندهی است و تفکیک نامیده می شود. اما این فعالیت های جدا، باید در عین حال هماهنگ و یکپارچه بوده تا کسب و کار به عنوان یک کل اثر بخش باشد. نتیجه این تفکیک و یکپارچه سازی فعالیت ها ساختار اصلی سازمان است(رابینسون.2000).

شکل6-2- عوامل مورد نظردر تدوین استراتژی .(رابینسون.2000)
1-3-2-رویکردهای مرتبط برای پیکربندی ساختار و استراتژی:
اولین رویکرد بر می گردد به نظریه اکولوژی سازمانی که هانن و فریمن برای اولین بار مطرح کردند. طبق این نظریه محیط اشکال مرسوم سازمان را انتخاب می کند. در محیط تنها اشکال خاصی از استراتژی و ساختار جواب خواهد داد که باعث می شوند سازمان در محیط قابلیت بقا یابد.
دومین رویکرد پیکر بندی ساختار سازمانی بر می گردد به این موضوع که عناصر سازمانی پیچیده و به هم مرتبط هستند و به بیان دیگر سازمان ها برای رسیدن به هماهنگی میان اجزا و عناصر استراتژی، ساختار و محتوای خود به سوی پیکر بندی مشترکی حرکت می کنند. ویژگی های بسیاری در سازمان ها وجود دارد که تکمیل کننده و متقابلاً تقویت کننده یکدیگرند. اندازه بزرگ مشوق استاندارد سازی است چرا که رویه ها تکرار می شود و کنترل ها غیر شخصی است. از سوی دیگر انتخاب استاندارد سازی مشوق رشد است چرا که صرفه جویی مقیاسی در پیش دارد. این نوع پیکر بندی در هم تنیده شده، راه های ممکن ترکیب عناصر استراتژی ، ساختار و محتوا را محدود می سازد .دلیل سوم آنکه اغلب تغییر عناصر به سبب گسترش پیکر بندی موجود یا ایجاد یک پیکره جدید طولانی مدت فرض می شود. تنها زمانی که تغییر واقعا” لازم یا مفید باشد سازمان ها منسجم و به سرعت ( برای کاهش وقفه ناشی از تغییر ) از یک پیکر بندی به پیکر بندی کاملا متفاوت دیگر شیفت می کنند.پس پیکر بندی وجود خارجی دارد.
دلایل عملی دیگری نیز بر وجود پیکر بندی صحه می گذارند از جمله تحقیقات وودوارد ، لارنس و لورش، برنز و استاکر .
یکی دیگر از مباحث مطرح، شباهت میان انواع طبقه بندی استراتژی ها و ساختارهاست. به طور مثال مفهوم بوروکراسی، همان سازمان های محتوایی لارنس و لورش، سازمان های مکانیکی برنز و استاکر، تولید کننده های انبوه وودوارد، کارخانه داران معمولی پرو و بورکراسی ماشینی مینتزبرگ است. از سوی دیگر ادهوکراسی مینتزبرگ، یادآور شرکت های پلاستیکی لارنس و لورش سازمان های ارگانیک برنز و استاکر و تولید کننده های غیر روتین چارلز پروست. همچنین شباهت های قابل ملاحظه ای نیز در انواع استراتژی ها از قبیل تمایزگذاران پورتر، سازمان های انعطاف پذیر میلر و فریزن، مکتشفان مایلز و اسنو وجود دارد. همچنین تشابه را می توان در رهبران هزینه پورتر، مدافعان مایلز و اسنو و غولان زیر رگبار آتش میلر و فریزن مشاهده کرد. این تشابهان نشان از برخی از ارتباطات طبیعی بین انواع استراتژی و انواع ساختار است(دنی،1986).
4-2-دیدگاه های مطرح در زمینه ارتباط استراتژی و ساختار
در متون علمی زیادی به ارتباط استراتزی و ساختار پرداخته شده است. با بررسی این متون مشخص می شود که این ارتباط تعاملی و دو طرفه است. بنابر این پارادوکسی که ممکن است در برخورد با متون علمی اجرای استراتژی به وجود آید، آن است که ساختار بر استرات
ژی موثر است یا استراتژی بر ساختار. باطرح سوالی مطلب معنای آن رساتر خواهد شد که چه ساختاری برای استراتژی از پیش تعیین شده ( طراحی شده ) اثر بخش تر است ؟ یا آنکه چه استراتژی مناسب ساختار کنونی سازمان است ؟
رویکرد اقتضایی و رویکرد مبتنی بر منابع از دیدگاه های مطرح در زمینه ارتباط بین ساختار و استراتژی می باشند. اولین رویکرد، دیدگاه اقتضائیون است که بر تبعیت ساختار از استراتژی تاکید می کند. این دیدگاه بر این باور است که اگر مدیریت در استراتژی سازمان تغییر مهمی ایجاد کند، تعدیل ساختار به منظور انجام و پشتیبانی این تغییر لازم خواهد بود. پیشنهاد چندلر بر این مبنا بود که که تغییرات در استراتژی شرکت موجب تغییر در ساختار سازمانی خواهد بود. درمقابل نگرش مبتنی بر منابع بیان می کند که یک شرکت می تواند از طریق کسب و پرورش منابع متمایز کننده خود ، به برتری رقابتی دست یابد. از این رو تفاوت شرکت ها از تفاوت در منابع آنها سرچشمه می گیرد. بنابراین سازمان ها با استفاده دقیق و مناسب از منابع قدرتمند و منحصر به فرد شرکت و ترکیب آنها، شرایط مستعد برتری را پدید آورد و از رقبا متمایز گردید. در واقع استراتژی های رقابتی یک شرکت نیاز به حمایت منابع و قابلیت های موجود یک سازمان دارد. به همین منظور این دیدگاه مطرح می کند که استراتژی موفق، مستلزم آن است که بر اساس قابلیت ها و مهارت های اصلی متمایز سازمان و در جهت دستیابی به مزیت رقابتی پایدار باشد. بنابراین ساختار سازمانی را می توان به صورت انحصاری به عنوان یک عنصر جهت بکارگیری و پیاده سازی استراتژی در نظر گرفت و مدیران باید آن را به عنوان یک عنصر در فرمولاسیون استراتژی در نظر گرفته و به عنوان منبعی در دستیابی به مزیت رقابی و در نتیجه بهبود عملکرد بدانند..
از سوی دیگر دستیابی به عمکرد بهتر از اصلی ترین اهداف هر سازمان می باشد . در پژوهش حاضر به دنبال آن هستیم که آیا با وارد کردن عامل استراتژی در ارتباط ساختار و عملکرد شاهد تاثیر مهم و مثبت در عملکرد شرکت های صنعت غذایی خواهیم بود؟ در واقع چنانچه دخیل کردن عامل استراتژی درارتباط ساختار و عملکرد به عملکرد بهتری بیانجامد ارتباط ساختار و استراتژی و تاثیر آن در عملکرد بر مبنای رویکرد مبتنی بر منابع در شرکت های صنعت غذایی اثبات می گردد. در ادامه به تشرح دیدگاه های مربوط به ارتباط ساختار و استراتژی به تفضیل پرداخته خواهد شد.
1-4-2- رویکرد اقتضایی
بعد از سال های 1965 مدیران پی بردند که یک راه بهتر یگانه برای انجام دادن کارها وجود ندارد. بنابراین نگرش اقتضایی در مدیریت مطرح شد. این نگرش که به آن نگرش موقعیتی نیز گفته می‌شود شعار«هر چیزی به موقعیت بستگی دارد.» را با خود یدک می‌کشد و اساس این نگرش بر این استوار است که یک الگوی مدیریت برای همه موقعیتها به عنوان بهترین راه وجود ندارد. وقتی مدیری که درنگرش اقتضایی آموزش دیده است با موقعیتی روبه رو شود از خود خواهد پرسید: «چه شیوه ای در این جا بهترین است؟» این مدیر به اختلاف ها و پیچیدگی های موقعیت آگاهی خواهد یافت و سعی خواهد کرد متناسب با این موقعیت، بهترین اقدام را انجام دهد. اصل مهم نظریه اقتضایی این است کـه در مدیریت چیزی بـه نام بهترین شیوه وجود ندارد. هیچ برنامه، ساختار، سازماندهی، سبک رهبری یا شیوه کنترلی که متناسب با همه موقعیت ها باشد وجـود ندارد. نگرش اقتضایی بر آن است که چون موقعیت ها مختلف است نتایج نیز فرق می کند. در واقع در نگرش اقتضایی، مدیران از همه نظریه‌های کلاسیک، نئوکلاسیک و نگرش‌های جدید مدیریتی برای حل مسائل خود استفاده می‌کنند. نکته مهم درنگرش اقتضایی این است که باید مدیران مهارت ادارکی خود را پرورش دهند تا یک موقعیت را بهتر بشناسند، آن را درک کنند و قبل از اتخاذ تصمیم، نگرش مناسب بـا موقعیت را دربیابند و آن را به کار گیرند که برای این منظور باید سه متغییر الزامات خارجی سازمان، فناوری (فنون بـه کار رفتـه بـرای تولید یا ارایه کالا و خدمات) و افرادی که در سازمان کار می کنند، را مد نظر قرار دهند. با توجه به آنچه در مورد نگرش اقتضایی در مدیریت گفته شد می‌توان دریافت که مدیریت اثربخش و کارساز می‌تواند همواره مدیریت وضعی، یا اقتضایی باشد. از آغاز دهه 1950 و تا اوایل دهه 1970 نسل جدیدی از تئوریها مطرح شدند که تأکید و تمرکز آنها بر منطقی بودن رفتارها در سازمان با توجه به محیط خارجی سازمان بود. در این تئوری ها کوشش شده تا ساختار سازمانی با در نظر گرفتن نیازهای محیط شکل گیرد(خسروجردی و دیگران،1388). در واقع از دیدگاه رویکرد اقتضایی عوامل موثر برساختار عبارتند از استراتژی، اندازه، محیط و تکنولوژی. در این جا به طور خلاصه به هریک از این عوامل اشاره می شود:
استراتژی: از آنجا که اهداف برگرفته از استراتژی کلی سازمان است، ارتباط تنگاتنگ ساختار و استراتژی منطقی است. بنابراین ساختار باید از استراتژی تبعیت کند. اگر مدیریت در استراتژی سازمان تغییر مهمی ایجاد کند، تعدیل ساختار به منظور انجام و پشتیبانی این تغییر لازم خواهد بود. همانطور که پیتر دراکر بیان داشته است: ساختار وسیله ای است برای حصول اهداف بلندمدت و کوتاه مدت سازمان، از این رو، هر نوع بحثی پیرامون ساختار باید با اهداف و استراتژی آغاز گردد (سید جوادین، 1386: 627). بخش اصلی استراتژی سازمان جهت دست یابی به اهداف، به چگونگی ساختار دهی سازمان مرتبط می شود. یک ساختار مناسب، موفقیت را تضمین نمی کند
ولی شانس موفقیت سازمان را افزایش می دهد. علاوه بر مشخص کردن و تعریف استراتژی از طریق تفویض اختیار و مسئولیت، ساختار سازمان می تواند اجرای استراتژی را تسهیل کند یا از آن جلوگیری نماید.در این زمینه می توان به تحقیقات چندلر اشاره نمود.