– اوکویه و ریونه (2013)، در پژوهشی تحت عنوان اثرتوسعه منابع انسانی بر بهره وری سازمانی این گونه گزارش نمودند: که در این پژوهش تعیین میزان منابع انسانی موثر بر افزایش و توسعه بهره وری مورد مطالعه قرار گرفته است. به منظورکاهش عملکرد ضعیف درسازمان، آموزش منابع انسانی و بهره وری منابع انسانی تاثیر قابل توجهی در سودآوری سازمان دارد.
– یزدی، نصرت پناه و حسنی (2013)، در پژوهشی تحت عنوان رابطه کیفیت زندگی کاری و بهرهوری نیروی انسانی، این گونه گزارش نمودند: این پژوهش به روش توصیفی- همبستگی در یکی از شرکتهای نفتی ایران انجام دادند. ایشان به منظور انجام این تحقیق 302 نفر از کارکنان این شرکت را به عنوان نمونه انتخاب کرده و با استفاده از 2 پرسشنامه محققساخته مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد که بین کیفیت زندگی کاری و بهرهوری نیروی انسانی رابطه معنادار مثبت وجود دارد. همچنین بین کیفیت زندگی کاری و ابعاد بهرهوری نیروی انسانی شامل: توانایی یا آمادگی، دانش شغلی، سازمان حمایتکننده، انگیزش، بازخورد، عملکرد و قابلیت اطمینان و سازگاری با محیط رابطه معنادار مثبت مشاهده شد.
– عطافر و شریفی (2013)، در پژوهشی تحت عنوان شناسایی عوامل سازمانی مؤثر بر بهرهوری سرمایههای انسانی، این گونه گزارش نمودند: جامعه آماری این پژوهش 107 نفر از کارکنان سازمان تفریحی و فرهنگی شهرداری اصفهان که به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شده بودند، انجام داده و به این نتیجه دست یافتند که عوامل فردی کمترین تأثیر را در بهرهوری نیروی انسانی دارند.
– هیراد (2012)، در پژوهشی تحت عنوان بررسی عوامل مؤثر بر بهره وری نیروی انسانی در صنایع خودروسازی در طولانی مدت و نقش خصوصی سازی این صنعت در بهره وری نیروی انسانی، این گونه گزارش نمودند: براساس نتایج این تحقیق، متغیرهای تولید، میزان سرمایه، حقوق، دستمزد، پاداشها و صادرات بر بهرهوری نیروی انسانی و سرمایهگذاریهای انجام شده در جهت توسعه، تأثیر معنادار مثبت دارند. و تغییر مدیریت ناشی از خصوصیسازی با بهرهوری رابطه منفی دارد.
– دامیترانا، رادا، گلوان، جینگا (2011)، در پژوهشی تحت عنوان ابزارهایی مؤثر و کارآمد در منابع انسانی، این گونه گزارش نمودند: کنترل مدیریت هدف ازاین تحقیق انتخاب روش کمی که ممکن است به عنوان ابزاری در کنترل مدیریت منابع انسانی به منظور تسهیل در پیش بینی شاخص های منابع انسانی موثر در یک فرم مناسب ارایه شده که توسط مدیران در فرایند تصمیم گیری خود استفاده می کنند. یکی از ابزارهای مناسب مدیریت کنترل درمنابع انسانی منحنی یادگیری است.
2-10- تاریخچه تشکیل سازمان اوقاف و امور خیریه
امروزه اطلاعات ما در زمینه تشکیلات وقف کامل نیست، مثلا از تشکیلات اداری اوقاف در دوره صفاریان 290-245 که اولین سلسله حکومت ایرانیان پس از اسلام بوده است. اطلاع دقیقی در دست نداریم. ولی در تشکیلات اداری دوره دوره سامانیان (389-261هجری) از دیوان موقوفات با اوقاف نام برده شده که به کار مساجد و اراضی موقوفه رسیدگی می کرده است. قبل از ایجاد دیوان اوقاف، وظیفه اداره اوقاف به عهده قضاوت بوده است (روابط عمومی سازمان اوقاف وامورخیریه، 1381).
با توجه به آنچه در دست ماست، قدیمی ترین مورد دخالت حکومت در امور وقف مربوط به عضداالدوله مفتشان و ممیزاتی بر اوقاف سواد گماشت و حقوقی برایشال مقرر کرد (ریاحی سامانی،1381).
در دوران سلجوقی گسترش موقوفات، حکومت مرکزی را واداشت که برموقوفات نظارت کند و متولیان اوقاف را تحت سیطره حکومتی درآورد (صادقی گلدر،1380).
با روی کار آمدن صفویه در قرن دهم، سنت وقفی رونق چشمگیری یافت و شاهان صفوی نیز بسیاری از اموال خود را وقف نمودند و اداره اوقاف به روحانیان مورد نظر حکومت واگذار گردید. متصدی این مقام صدرالصدور، وزیر اوقاف و مستوفی موقوفات خوانده می شد (ریاحی سامانی،1381).
رشدی که در سازمان اوقاف در این دوره پدید آمده بود، چندان دوام نیاورد چرا که نادر شاه افشار موقوفات را از حالت وقف خارج و جزو اموال خالصه دولتی قرار داد تا عابدی موقوفات را صرف هزینه لشکریان کند (معراجی،1388).
به رغم تلاش های نافرجام نادرشاه در تصرف موقوفات، کریم خان زند به احیای دوباره موقوفات پرداخت و به این منظور وزیری منفرد و مستقل برای رسیدگی به امور اوقاف برگزید.
کیفیت اداره موقوفات در دوره قاجاریه آشفته و نامشخص است ولی در دوره سپهسالار یک سلسله اقدامات اصلاحی در جهت بهبود اوقاف انجام شده است (شفیعی،1386).
انقلاب مشروطیت و اسقرار حکومت مشروطه، نقطه عطفی است که گرایش به قانون سبب شد اوقاف کشور با نظم خاص ناشی از وضع قوانین اداره شوند. با تاسیس ((وزارت معارف و اوقاف و صنایع مسنظرفه))1218ه. ش. علاوه برآموزش و پرورش کشور، امور اوقاف نیز زیر نظر وزارت مزبور اداره می شد (صادقی گلدر،1380).
در15 آذر ماه 1343ه. ش. با تصویب قانون تفکیک اوقاف از وزارت فرهنگ، اداره کل اوقاف به سازمان اوقاف بدل گردید. و به این ترتیب، سازمان اوقاف از وزارت فرهنگ منکف و به نخست وزیری ملحق و سرپرستی آن به یکی از معاونین نخست وزیر سپرده شد.
در حکومت پهلوی در جریان اصلاحات اراضی با تصویب قوانین در خصوص وقف، موقوفات کشور دچار آسیب های فراوانی شد. (پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، تشکیلات و اختیارات سازمان اوقاف مورد تجدید نظر قرار گرفت و در تاریخ 2/10/1363 به تصویب مجلش شورای ا
سلامی رسید. براساس آن قانون، سازمان اوقاف از نخست وزیری منتزع و با عنوان ” سازمان حج و اوقاف و امور خیریه” به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وابسته گردید. به موجب این قانون، سرپرست سازمان باید از طرف ولی فقیه در نظر گرفته شده است تا تصمیمات لازم را در انطباق با موازین فقیهی و شرعی اتخاذ نماید. همچنین در این قانون، وظایف و اختیارات سازمان مشخص شده است.
سرانجام شورای اداری کشور در جلسه مورخ 15/8/1370 با تصویب دستورالعملی، کلیه امور مربوط به حج و زیارت را از سازمان حج و اوقاف و امور خیره جدا و برعهده سازمان حج و زیارت نهاد و نام این سازمان را به سازمان اوقاف و امور خیره تغییر داد (صادقی گلدر،1380).
2-10-1- ساختار سازمانی سازمان اوقاف و امور خیریه
سازمان اوقاف و امور خیریه در نمودار تشکیلاتی، متشکل از حوزه سرپرستی و واحد های تابعه، چهار و معاونت و نیز ادارات کل استان ها و ادارات شهرستان ها می باشد، لذا به طور کلی سازمان اوقاف و امور خیریه را می توان به سه بخش عمده تقسیم کرد:
الف- سازمان مرکزی