خودآگاهی شناختی
باوری فراشناختی است که به موجب آن فرد سعی می کند بطور دایم نسبت به افکارش آگاهی داشته، به آنها فکر و برآنها نظارت کند(ولز و کارت رایت- هاتون، 2004؛ص 391).
– باورهای منفی درباره غیرقابل کنترل بودن افکار و خطر
باوری که به موجب آن فرد فکر می‌کند تفکر مداوم، غیرقابل کنترل و خطرناک است(اسپادا، محی‌الدینی و ولز، 2008؛ ص 238). در این باور فرد نگران نگرانی خود بوده و می‌ترسد که به دلیل این نگرانی دیوانه و یا بیمار شود. همچنین به نظراو تلاش برای کنترل نگرانی به نتیجه مثبت یعنی توقف آن منجر نخواهد شد(ولز و کارت رایت – هاتون، 2004؛ ص 392).
– باورهایی درباره نیاز به کنترل افکار
عبارت است از باوری فراشناختی در خصوص اینکه افکار می‌توانند به عمل منجرشوند و به همین دلیل باید کنترل شوند. در صورت عدم کنترل افکار، مسئولیت تحقق آن متوجه خود فرد خواهد بود(ولز و کارت‌ رایت- هاتون، 2004، ص 392).
– باورهای مثبت درباره‌ی نگرانی
باور فراشناخت دال برنگرش مثبت فرد در مورد نگرانی است. اعتقاد به اینکه نگرانی به فرد کمک می‌کند تا از مشکلات اجتناب کند، منظم باشد و موفق به انجام فعالیت‌ها به گونه‌ای مطلوب شود(ولز و کارت رایت – هاتون،2004؛ ص 391). مطابق این باور تفکر مداوم مفید است(اسپادا، محی‌الدینی و ولز، 2008؛ ص 238).
افسردگی
افسردگی به حالتی اشاره می کند که شامل مجموعه ای از تجاربی نظیر احساس غمگینی، ناامیدی، افکار بدبینانه در مورد خود، فقدان علاقه یا لذت از فعالیت های معمول، گوشه گیری اجتماعی، شکایات متعدد جسمی نظیر درد و رنج، مشکلات در خواب، خستگی، از دست دادن اشتها( یا گاهی افزایش آن) و در بعضی افراد افکار خودکشی و یا اقدام به آن می باشد(استورپارد ، 2000؛ ص 7).
– درمان رفتاری – فراشناختی
رویکردی درمانی است که در آن درمانگر سعی برتغییر فراشناخت‌هایی دارد که شیوه‌های ناسازگارانه‌ی تفکرات منفی تکرار شونده را زیاد می‌کنند و یا باعث افزایش باورهای منفی عمومی می‌گردند (ولز،2005؛ ص 19). به تعبیر دیگر رویکردی است که درمانگر سعی در تغییر باورهای کلامی (اخباری) در مورد تفکر و طرح‌های عمومی پردازش و مقابله دارد(ولز، 1385؛ ص 20).
– درمان رفتاری – شناختی
این رویکرد براساس این منطق نظری زیربنایی استوار است که عاطفه و رفتار فرد، عمدتاً برحسب شیوه‌ی ساخت‌یابی جهان از نظر او تعیین می‌شود(بک و همکاران ، 1979؛ به نقل از هاتون، کرک، سالکوفسکیس، کلارک، 1380؛ ص 229). یا به تعبیر دیگر شیوه‌ی سازماندهی و تفسیر تجارب توسط شخص تعیین‌کننده‌ی خلق و رفتار اوست. بنابراین تغییر روش ادراک امور در کانون روش‌های درمانی قرار دارد(ربر ، 1985؛ ص 130). و درمانگر سعی در تغییرافکار، تفاسیر، فرضیه‌ها و استراتژی‌های پاسخدهی دارد. درحالی که اصلاح[ تغییر] رفتاری – شناختی در پی تغییررفتار آشکار، به عنوان پایان کار است. در درمان‌های رفتاری – شناختی نتایج درمانی برروی شناخت‌ها به خودی خود متمرکز می‌شود، گرچه در تداوم تغییر در باورها، تغییر در رفتار نیز خواهد بود(کازدین ، 1978؛ به نقل از دابسن و دزایس ، 2001؛ ص 4). همچنین در درمان رفتاری – شناختی روش‌های رفتاری به منظور آزمایش و مبارزه با تحریف‌های شناختی مورد استفاده قرارمی‌گیرد(لیهی و هالند ، 1385؛ ص246).
درمان دارویی
یکی از روش‌های درمان مبتنی بررویکرد زیست‌ پزشکی در سبب شناسی اختلالات روانی است (روزنهان و سلیگمن ،1388؛ ص66). و به تلاش برای تعدیل یا اصلاح رفتار، افکار یا خلق بیمارگونه به طرق شیمیایی یا [تغییردر زیست شیمی مغز] اطلاق می‌شود(کاپلان و سادوک، 1376؛ ص 244).
1-6-2 تعاریف عملیاتی
– اختلال وسواس فکری و عملی
عبارت است از نمره‌ای که فرد در پاسخ پرسشنامه‌ی وسواس فکری و عملی مادزلی (MOCI) به دست می‌آورد. این پرسشنامه علاوه بریک نمره‌ی کلی وسواس (حداکثر 30)، چهار نمره‌ی فرعی وارسی کردن (حداکثر9)، شستن (حداکثر11)، کندی – تکرار (حداکثر7)، تردید (حداکثر7) به دست می‌دهد. همچنین این پرسشنامه دو سوال درارتباط با نشخوار فکری دارد.