طرفداران پدیدارشناسی
تجارب ذهنی و آگاهی فرد را به عنوان واقعیت تأثیرگذار در رفاه افراد در نظر می‌گیرند.
گویلن و سین و همکاران
رفاه ذهنی به عنوان ارزیابی چند بعدی افراد از زندگی شان می باشد که شامل قضاوت های شناختی از رضایت از زندگی و تجربه شخص از احساسات خوشایند و ناخوشایند است.
راسل
رفاه ذهنی به دریافت های شخص از خود و بینش ذهنی از تجربه زندگی خود اشاره دارد. در واقع رفاه ذهنی ارزیابی های احساسی و شناختی از افراد را در بر می گیرد.
نظریه پرداز
الگوهای مصرف
تورستین وبلن
به انگیزه های عریان مصرف در بین افراد جامعه توجه می کند.او به مصرف نمایشی اشاره می کند و به بت واره شدن مصرف برای افراد جامعه.
جورج زیمل
به اعتقاد او فرد فقط از طریق بسط شدید فردگرایی که هدف آن دنبال کردن نهادهای منزلت و مد است، می‌تواند فشارهای زندگی مدرن را تحمل کند، این گونه مصرف کردن راهی برای اثبات خود و حفظ اقتدار فرد است.
کولین کمپل
نوعی اخلاق مصرف حاصل شده است که ماهیت مصرف سنتی و مصرف مدرن را از هم گسسته است همچنین او اعتقاد دارد رمانتیسیسم قرن هجدهم نقش اساسی در پدید آمدن مصرف‌گرایی مدرن داشته است.
پست مدرن ها
به شناور شدن هویت ها و الگو های مصرف اشاره می کنند و مدعی از بین رفتن مرز میان فرهنگ مشروع و فرهنگ عامیانه اند و بازی هویت را اصلی ترین محرک مصرف در دنیای کنونی می دانند.
پیر بوردیو
او هدفش تنها نشان دادن این مساله نیست که گروه‌های اجتماعی مختلف به شیوههای متفاوت مصرف میکنند بلکه میخواهد نشان دهد که گروههای فرادست و گروههای فرودست درگیر مبارزهای بی پایان و نمادین برای تثبیت هویت و موقعیت اجتماعی خود هستند.
2-4- چارچوب نظری
امروزه مسأله دست یابی به رفاه در جهان اهمیتی روزافزون یافته است. چراکه رفاه هم در مفهوم و هم در واقعیت در ابعاد عینی و ذهنی مطرح است. بدین منظور تلاش های نظری متعددی برای بررسی این مسئله انجام شده است. اما این تلاش ها بیشتر در زمینه بعد عینی رفاه صورت گرفته است ولی از آنجایی که نیازهای انسان پیوسته در حال پیچیده شدن و گسترش یافتن است تنها توجه به بعد عینی رفاه جوابگوی رفع نیازها و رسیدن به رفاه اجتماعی نیست. بلکه امروزه توجه به نیاز های ذهنی و روانی و ارضای آنها برای افراد و جامعه اهمیت یافته است. از طرف دیگر نگاهی به مطالعات انجام شده در بسیاری از کشورها در دهه‌ی اخیر نشان می دهد که الگوهای مصرف یا سبک‌های مصرف پدیده‌هایی ساده و صرفاً تحت‌تأثیر علائق، خواسته‌ها، توانایی‌ها و امکانات افراد نیستند بلکه پدیده‌هایی پیچیده و چند‌وجهی‌اند که امروزه به مسئله مهمی در زندگی روزمره افراد تبدیل شده اند، به نحوی که اثرات مستقیمی بر زندگی و کنش های روزمره افراد می گذارند.در این بین رابطه ای که مابین این الگو ها با ارزیابی افراد در نتیجه مصرف آنها حاصل می شود نیز اهمیت می یابد.این مسئله محقق را بر آن داشت تا برای بررسی این موضوع و پاسخ به سوالات ذهنی اش این تحقیق را در جهت برداشتن گامی در این مسیر انجام دهد.در پی بررسی این موضوع و اختصاص نظریات موجود در این زمینه در مبانی نظری تحقیق و طی مطالعات انجام شده به این نتیجه رسیدیم که:
برای بررسی رفاه ذهنی که درک و احساس فرد نسبت به رفاه خود را می سنجد از نظریه تونی فیتزپتریک استفاده شود. چرا که وی هفت شاخص را برای درک بهتر احساس رفاه اجتماعی مطرح می کند که عبارتند از: شادکامی، استحقاق، امنیت، ترجیحات ، نیاز ، مقایسه نسبی و رهایی. این مفاهیم هیچ یک به تنهایی ما را در درک رفاه یاری نمی کنند. بلکه تمامی آنها در کنار یکدیگر درک رفاه ذهنی افراد را مهیا می سازند. احساسات، تجارب و شناخت افراد از این مولفه ها پایه های رفاه ذهنی افراد را شکل می دهد. فیتزپتریک بیان می دارد که رفاه ذهنی: «به احساسات،ادراکات، شناخت ها و تجارب همان فردی مربوط می شود که وی را به لحاظ میزان رفاه مورد سنجش قرار می دهیم».(فیتزپتریک،1381:27) برای سنجش رفاه ذهنی ، شاخص های آن از طریق نظریات جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی تبیین گردیده است و به صورت مفصل در مبانی نظری مطرح شده است.
از سوی دیگر نظریات جامعه شناسی گوناگونی در باب مصرف و مصرف گرایی طرح شده اند که به دنبال فهم و تبیین این پدیده هستند، برخی مصرف و مصرف گرایی را از دریچه ی تحلیل طبقاتی می نگرند و برخی دیگر آن را نوعی هویت و بیان هویت در نظر گرفته اند.با توجه به مطالعات محقق در مبانی نظری موجود راجع به این متغیر به نظر میرسد در میان سایر نظریات، نظریه بوردیو چارچوب مناسب تری برای تحلیل مسائل مربوط به مصرف باشد و این امر بیشتر از هر چیز شاید به خاطر بنیان نظری مستحکمی است که دارای مفاهیم روشن، پیشفرضها و گزارههای روشن و نیز تلاشهای خود بوردیو برای آزمون تجربی آنها باشد، که در کتاب تمایز ( 1984 ) آنرا به خوبی نشان داده است. او بر این باور است که منطق اقتصاد نوین به گونه ای است که در آن اخلاق لذت جویانه ی مصرف بر اخلاق زاهدانه تولید و انباشت پیشی می گیرد. این اقتصاد طالب نوعی دنیای اجتماعی است که در آن مردم به همان اندازه که بر اساس ظرفیت شان در تولید ارزیابی می شوند بر اساس ظرفیت شان در مصرف ، نیز ارزیابی شوند(Bourdieu,1948:95) پس هدف بوردیو تنها نشان دادن این مساله نیست که، گروه‌های اجتماعی مختلف به شیوههای متفاوت مصرف می کنند، بلکه میخواهد نشان دهد که گروههای فرادست و گروههای فرود
ست درگیر مبارزهای بی پایان و نمادین برای تثبیت هویت و موقعیت اجتماعی خود هستند. پس اگر بپذیریم که امروزه مصرف در جوامع نوین و الگو های مصرفی پدید آمده ناشی از آن بر خلاف گذشته تنها به بعد عینی مصرف توجه نمی کنند و بعد ذهنی آنرا نیز مد نظر قرار می دهند( یعنی در واقع هم رفاه عینی مورد توجه قرار می گیرد و هم رفاه ذهنی). بنابراین این را هم می توان پذیرفت که نظریه بوردیو در بین نظریات مصرف بسیار کاراتر می باشد. چرا که او به رابطه دیالکتیکی میان ساختارهای عینی و پدیده های ذهنی می پردازد.(یعنی هم بعد عینی را و هم بعد ذهنی را مورد مطالعه قرار می دهد). از سوی دیگر بوردیو چندین مولفه را برای درک بهتر الگوی مصرف و تفاوت افراد در مصرف مطرح می کند که در این پژوهش به سه مولفه( اوقات فراغت، مصرف کالاهای فرهنگی و مدیریت بدن) جهت بررسی سه نوع الگوی مصرف( سنتی،مدرن و ترکیبی) می پردازیم.