1. مرحله آگونال: این مرحله به نفس نفس زدن و اسپاسم های عضلانی در چند لحظه اول اشاره دارد که طی آن بدن نمیتواند زندگی را تحمل کند.
2. مرگ بالینی: به فاصله کوتاهی از مرحله اول، ضربان قلب، گردش خون، تنفس و عملکرد مغز متوقف میشود، ولی امکان به هوش آمدن وجود دارد.
3. جان باختن: که مرحله ورود به مرگ دایمی است (برک، 1388).
2-4-3- شکلگیری مفهوم مرگ
آگاهی از مرگ بر پنج مفهوم استوار است:
1. تداوم: وقتی موجود زندهای میمیرد ، دوباره نمیتوان آن را به زندگی برگرداند.
2. اجتنابناپذیری: همه موجودات زنده سرانجام میمیرند.
3. توقف: تمام کارکردهای زنده، از جمله حرکت، فرایندهای بدن، فکر و احساس هنگام مرگ متوقف میشوند.
4. قابلیت کاربرد: مرگ فقط در مورد موجودات زنده کاربرد دارد.
5. علیت: مرگ به علت از کار افتادن عملکرد بدن روی میدهد (برک، 1388).
2-4-4- تعریف اضطراب مرگ
اضطراب مرگ مفهومی پیچیده است که به سادگی قابل توضیح نیست و بطور کلی مشتمل بر مفاهیم ترس از مرگ خود و دیگران است.(گایر، 2002).
به عقیده بلسکی (1999) اضطراب مرگ تفکرات، ترسها و هیجانات در رابطه با پایان زندگی است که بیش از میزان طبیعی بوده و فرد از وجود آن احساس درماندگی و استیصال نماید. همچنین رایس (2009) اضطراب مرگ به عنوان یک ترس غیرعادی و بزرگ از مرگ همراه با احساساتی از وحشت از مرگ یا دلهره هنگام فکر به فرآیند مردن یا چیزهایی که پس از مرگ رخ می دهند، تعریف میکند.
اضطراب مرگ عموماً به عنوان احساس ناراحتی توأم با ترسی که معطوف به مرگ خود یا دیگران است و با در نظر گرفتن مرگ به عنوان پایان حیات یا تجسم مراسم تدفین و جسد برانگیخته میشود، تعریف میشود (فیرستون و کتلت، ۲۰۰۹). هارمون- جونز (1997) نیز آن را ترس آگاهانه یا ناخودآگاه از مرگ یا مردن میداند.
به طور کلی با توجه به تعاریف بالا، میتوان گفت که اضطراب مرگ با احساسات و تفکرات مربوط به پایان زندگی خود و دیگران، درماندگی و زندگی پس از مرگ همبسته است.
2-4-5- انواع اضطراب مرگ
لانگز (1987به نقل از جثیره، 1384) سه گونه اضطراب ناشی از مرگ را نام می برد که عبارتند از:
1. اضطراب مرگ غارتگر: این نوع از اضطراب یکی از اساسیترین و ابتداییترین نظریات ژنتیک فلسفی است که در آن ارگان های تک سلولی دریافتکنندههایی دارند که مراحلی را در جهت تکامل میپیمایند تا به خطرات بیرونی عکس العمل نشان داده و همیشه دارای ارگانهایی حمایتی باشند و همچنین دارای مکانیزم های پاسخگو هستند که طراحی شده تا در صورت حملات یا خطرات شیمیایی و فیزیکی باعث بقا و ادامه زندگی گردد. در انسان ها این نوع اضطراب مرگ ناشی از انواع موقعیتهای خطرناک می باشد که باعث می شود شخص ریسک کند یا زندگیش را به خطر بیاندازد. این آسیب دیدگیها ممکن است روانی یا جسمانی باشد. اضطراب مرگ غارتگر باعث حرکت یک شخص به سوی منابع تطبیق دهنده و کشیده شدن وی به سوی تلاش فعالانه برای مبارزه با خطر یا تلاشهایی برای فرار از موقعیتهای خطرناک میگردد.این عکس العملها همچنین ممکن است شکل ذهنی یا فیزیکی داشته باشد و شامل هر نوع مرحله تطبیق آگاهانه یا ناآگاهانه باشد.
2. اضطراب مرگ وجودی: قویترین نوع اضطراب است و فعالیت آن بر پایه انسان و دانستههای آگاهانه و سریع او و پیشبینی اجتنابناپذیر از مرگ است. این اضطراب و انتظاری که برمیانگیزد، نتیجه استفاده از زبان است که شخص را به سوی دانستههای محدودی که نشانگر تفاوت میان خود و اطرافیانش است، میکشاند. این نوعی احساس هویت انسانی و توانایی پیشبینی کردن آینده میباشد. انسانها در برابر این نوع از اضطراب مرگ که توسط یک صف عریضی از مکانیزمهای ذهنی و فعالیتهای فیزیکی تاثیر میپذیرد، از خود دفاع میکنند. آنها این طریقه مقابله را با انکار مرگ انجام میدهند. گرچه استفاده محدود از روش انکار و تکذیب مناسب است اما استفاده بیش از حد این روش ثابت میکند که این رفتار بسیار احساسی است. بنابراین انکار مرگ و پاک کردن حقیقت وجودی مرگ از طریق دفاع ذهنی و وابسته به ادراک انجام میشود. عدم آگاهی از حوادث جسمی و انواع نشانههای تهدید کننده سلامت جسمی، زمینههای خشونت، جنبههای روانی و انجام اعمال مجرمانه با دیگران همگی وسایلی برای رد کردن آسیبپذیری شخصی است و اینکه انسان به دنبال خلق و ایجاد خیالات خام و بیپایه است تا بدان وسیله نشان دهد که قدرت مبارزه با مرگ را دارد که چنین نیست.