– انواع درد های روانی را می فهمند.
– از عدم کنترل در طی تجربه دردناک می هراسند.
2-4 شیوه های ابراز درد در کودکان
کودکان مشابه با بزرگسالان دردشان را ابراز نمی کنند و بدلیل تفاوت های سطح رشدشان، ابراز درد میان گروه های سنی کودکان هم متفاوت است.پاوار و همکاران (2011)، شیوه های ابراز درد کودکان را به شرح زیر مطرح می کنند:
1) نوزادان ممکن است در هنگام تجربه درد، بدنشان را سفت کنند، ابروهایشان را به حالت فشرده پایین بیاورند، چشمانشان را محکم ببندند، دهانشان را باز نگه دارند، با صدای بلند و به شدت گریه کنند، پاهایشان را به طرف قفسه ی سینه باز کنند، بسیار حساس و تحریک پذیر شوند و قادر به خوردن و خوابیدن نباشند.
2) کودکان نوپا در هنگام تجربه درد، به لحاظ کلامی پرخاشگر می شوند، با شدت گریه می کنند، رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان می دهند یا منزوی می شوند، سعی می کنند محرک درد آور را از خود دور سازند و قادر به خوابیدن نیستند.
3) کودکان پیش دبستانی، شدت درد را به طور کلامی بیان می کنند، درد را به عنوان نوعی تنبیه در نظر می گیرند، ممکن است دست و پاهایشان را در هنگام درد به زمین بکوبند، تلاش کنند که محرک درد آور را از خود دور سازند، به پدر و مادر، پرستار یا هر فرد مهم دیگر می چسبند، نیاز به حمایت عاطفی پیدا می کنند (مثل در آغوش گرفتن و بوسیدن)، می فهمندند که درد کشیدن ممکن است فواید ثانوی را به دنبال داشته باشد و اینکه ممکن است در هنگام تجربه ی درد قادر به خوابیدن نباشند.
4 ) کودکان دبستانی ممکن است شدت درد را به طور کلامی بیان کنند، به طور عینی دردشان را ارزیابی کنند، نحوه ی تجربه ی دردشان تحت تاثیر باورهای فرهنگی در آید، خواب ناآرامی را تجربه کنند، رفتارهای بازدارنده از خود نشان دهند (به عنوان مثال ” به مدت یک دقیقه هیچ کاری نکنند”)، بدنشان را سفت کنند، انگشتانشان را در هم گره کنند، دندان هایشان را به هم بفشارند، دست و پاهایشان را در هم گره کنند، چشمانشان را ببندند، ممکن است پیشانی اشان چین بخورد و اینکه رفتارهای مشابه با کودکان پیش دبستانی را از خود نشان دهند. ممکن است قادر به خوابیدن هم نباشند.
5) نوجوانان ممکن است روی دردشان تمرکز کنند و آن را به صورت کلامی بیان کنند، در حضور دوستانشان درد را انکار کنند، تغییراتی در الگوی خواب و اشتهایشان داشته باشند، نحوه ی تجربه ی دردشان تحت تاثیر باورهای فرهنگی اشان در آید، تجربه ی درد را به صورت لرزش عضلانی از خود نشان دهند، در حضور خانواده رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان دهند و اینکه ممکن است قادر به خوابیدن نباشند(پاوار و همکاران، 2011).
تحقیقات نشان داده است که کودکان از سن 3 سالگی قادرند درد شان را بروز دهند و از این مقطع سنی می توان دردشان را به دقت با کمک مقیاس های سنجش درد مورد ارزیابی قرار داد. کودکان قادرند به ناحیه ای از بدنشان که درد می کند، اشاره کنند یا اینکه نقاشیهایی را بکشند که بیانگر ادراک دردشان باشد. یکی از ابزارهای پرکاربردی که برای کودکان 3 ساله و بزرگتر توصیه می گردد، مقیاس درجه بندی چهره ای درد می باشد(پاوار و همکاران، 2011).
برای مفهوم سازی و ارزیابی درد، نیاز به جداسازی ابعاد چند گانه درد احساس می شود، در حالی که برای درمان موثر درد، ما باید دوباره این مولفه ها را با هم تلفیق سازیم. بدین ترتیب باید با شدتی که درد احساس می شود، باورها و ادراکی که در رابطه با معنای درد و کنترل پذیری آن وجود دارد و چگونگی واکنش برای مقابله با درد، سروکار داشته باشیم. به دلیل اینکه کودکان محدودیت های شناختی و کلامی دارند، به دشواری می توانند از اضطراب مرتبط با درد رها شوند و تجربه ی درد شان را به طور کامل بیان کنند. به طور مشابه، در کودکان جداسازی واکنش های اضطراب آمیز مرتبط با درد از هیجانات منفی که با سایر جنبه های بیماری، جراحت و بستری شدن وجود دارد، دشوار است. هم چنین گرایش کودکان برای شرح کلی درد (به جای شرح جزیی آن)، به خوبی بررسی شده است (چن و همکاران، 1997).
حتی کودکانی که مهارت های اجتماعی خوبی دارند ممکن است به دلایلی، دردشان را ابراز نکنند. این دلایل عبارت است از: 1) ترس از رفتن به پیش دکتر 2) ترس از اینکه بفهمند بیمار هستند 3) ناراحت شدن یا به زحمت انداختن والدین یا افراد دیگر 4) ترس از تزریق آمپول یا مصرف دارو 5) بستری شدن در بیمارستان یا تاخیر در مرخص شدن از بیمارستان 6) ترس از روش های تشخیصی ناراحت کننده 7) ترس از عوارض جانبی داروها. علاوه بر همه ی این موارد، ممکن است کودکان نیازی به توضیح دادن درد به پزشک را احساس نکنند. بدین ترتیب، متخصصان همیشه باید در این زمینه، از مشاهدات والدین کمک گیرند. به هر حال، حتی در مورد کودکانی که سطح شناختی مطلوبی دارند، تلفیقی از 1) مصاحبه از کودک و والدین 2) استفاده از مقیاس های درجه بندی درد و 3) توجه به تغییرات رفتاری و فیزیولوژی، توصیه می شود (پاوار و همکاران، 2011).
2-5 فیزیولوژی درد در کودکان
امروزه ما می دانیم که حتی یک جنین 24 هفته ای به لحاظ آناتومی و سیستم عصبی، قادر به تجربه درد است و پژوهش های مربوط به این زمینه نشان داده اند که درک حسی محرک های درد آور در این مرحله ی جنینی اتفاق می افتد. یک محرک درد آور، علاوه بر ادارک درد موجب فراخوانی تغییرات فیزیولوژیکی و روان شناختی در کودکان می شود. برخی از برجسته ترین تغییراتی که ممکن است برای ارزیابی درد آنها به کار گرفته شود عبارت است از:

یکی دیگر از مطالب سایت :
دوره پیش دبستانی، برنامه ریزی

1) تغییرات چهره؛ که میزان شدت درد را نشان می دهد
2) تغییرات ضربان قلب
3) تغییرات میزان تنفس
4) جنبش بدنی و گریه کردن
ممکن است گریه کردن در مواردی که کودک دردی ندارد مثل گرسنگی، تشنگی، اضطراب یا جلب توجه والدین، دیده شود. باید قبل از اینکه گریه کردن کودک را ناشی از درد بدانیم، این فاکتورها رد شده باشند (پاوار و همکاران، 2011).
2-6 شیوع دردهای مزمن در کودکان
اطلاعات دقیقی در رابطه با شیوع و میزان بروز دردهای کودکان وجود ندارد. با این وجود، ما می دانیم که درد، رویداد متداولی در دوران کودکی است. به عنوان مثال، مطالعه ی روت – اسوکیت (2005)، نشان داد که 83 درصد از کودکان دبستانی، حداقل سابقه ی یک رویداد درد را در 6 ماه گذشته گزارش کرده اند. درد، رویداد رایجی است، اما زمانی که تداوم یابد، با ناتوانی و رنج همراه است. در پژوهش روت – اسوکیت (2005) مشخص گردید که دردهای ماهیچه ای اسکلتی، 64 درصد از دردهای گزارش شده را نشان می دهد (کلینک واکلستون،2009).
در بزرگسالان، درد مزمن، یکی از شایع ترین شکایات جسمانی است. به عنوان مثال، مرور جامعی از مطالعات مربوط به همه گیرشناسی درد های مزمن بزرگسالان نشان داد که میزان شیوع این دردها، 15 درصد می باشد. متاسفانه، درد، فقط محدود به دوران بزرگسالی نیست و تخمین زده شده که در حدود 15 تا 20 درصد از جمعیت کودکان و نوجوانان را در برمیگیرد، سطحی که به نحو قابل ملاحظه ای شبیه به بزرگسالان است (اندراسیک، 2007)اما، شیوع نوع درد، در کودکان و بزرگسالان، با یکدیگر متفاوت است. به عنوان مثال، کمر درد مزمن در بزرگسالان شیوع بالایی دارد در حالی که چنین وضعیتی در کودکان دیده نمی شود و سندرم های درد عود کننده (دردهای شکمی، سردرد، دردهای دست و پا یا “دردهای مرتبط با رشد”)، در کودکان بیشتر است (مک گرا و همکاران، 2009( .
در بافت درد مزمن کودکان، درد های ماهیچه ای اسکلتی(فیبرومیالژیای جوانی)، دردهای مزمن مرتبط با پرتحرکی دوران کودکی، سندرم های درد ناحیه ای چند گانه، کمردرد مزمن، دردهای مداوم مفاصل(که به دنبال التهاب مفاصل دیده می شوند)، از شایع ترین دردهای مزمن کودکان به شمار می آیند (کلینک واکلستون، 2009).
نتایج برخی از پژوهش ها نشان می دهد که بیش از 25 درصد کودکان و نوجوانان، دردهای مزمن و عودکننده، از قبیل درد های مرتبط با بیماری، روماتیسم جوانی و درد های کارکردی یا نامشخص، را تجربه می کنند. در یکی از مطالعاتی که از نمونه ی زیادی از کودکان و نوجوانان (0 تا 18 ساله) استفاده گردید، مشخص شد که میزان شیوع درد در این مقطع سنی 54 درصد می باشد که یک چهارم آن مربوط به درد های مزمنی بود که در 3 ماه اخیر تداوم داشت و بیش از یک چهارم آن مربوط به درد های چند گانه بود (پیترسون و همکاران، 2004). در یک مطالعه ی زمینه یابی که بر روی 495 دانش آموزان9 تا 13صورت گرفت مشخص شد که57 درصد از آنها حداقل یک درد عود کننده را تجربه کرده اند و 6 درصد از آنها درد مزمن را گزارش کردند. در مطالعه ی زمینه یابی دیگری که بر روی 5000 دانش آموز مدرسه ای صورت گرفت مشخص گردید که 25 درصد از آنها “دردهای عود کننده یا مداومی که بیش از 3 ماه به طول انجامد” را گزارش کردند و 8 درصد از آنها، درد فراوان و شدیدی را نشان دادند (والکر،2008).
برخی داده ها، نشان می دهد که در کودکان میزان شیوع دردهای آرتریت، 3/0– 46 درصد، دردهای مرتبط با بیماری سلول داسی شکل، 8/2 – 12 درصد، دردهای دست و پا، 2/4 – 6/33 درصد، درد های شکمی عود کننده، 6-15 درصد، سردردهای میگرنی، 4-27 درصد و سردردهای غیر میگرنی، 3/6 – 29 درصد است (والکر،2008).