همچنین دریافت های علم روانشناسی از مطالعه تفاوت های میان زن و مرد نیز موید این مطلب است (اتکینسون،654:1378).
2-4- غیرت در مردان
غیرت در فرهنگ اسلامی و نظام آفرینش جایگاه ویژه ای دارد. مفهوم غیرت اصطلاحا به صفتی مردانه اطلاق می شود که محرک و انگیزه ای است که مردان به صورت طبیعی در دفاع از عرض و ناموس خود و در برابر اغیار متعرض، واکنش شدید نشان دهند. این صفت در مردان نه تنها صفتی منفی و ناپسند نیست بلکه وجود آن برای مردان توسط روایات دینی ما تقدیس و مردان به آن ترغیب می شوند (غررالحکم: ص 256). تا جاییکه غیرت برای مردان از لوازم اساسی ایمان شمرده شده (مستدرک الوسایل: ج14، ص293) و مردی را که در دفاع از خانواده و ناموسش کشته شود شهید محسوب می شود (الکافی: ج5، ص 52). چنین عباراتی راجع به غیرت، حاکی از وجود صفتی تکوینی در مردان است که پایه ای برای رفتارهای مردانه قرار می گیرد و از آنجا که یک ویژگی طبیعی است مانند سایر ویژگی های طبیعی می تواند در معرض افراط قرار گیرد و به همین دلیل در روایات توصیه هایی برای کنترل آن وجود دارد (نهج البلاغه، نامه 31).
وجود غیرت در زنان اما یک امر ناپسند و مذموم است و در روایات معادل حسادت قرار گرفته است (فروع کافی: ج 5 ص 504 ؛ نهج البلاغه: حکمت 124).
درباره اینکه ریشه غیرت چیست و آیا می‌توان حسادت را ریشه غیرت شمرد شماری بر این باورند که غیرت همان حسادت است که تغییر نام داده و انسان چون حسادت دارد، حمله، اهانت و دشنام را به آنچه به آن عشق می‌ورزد و علاقه دارد برنمی‌تابد و در برابر یورشگران و ناسزاگویان قد می‌افرازد و غیرت می‌ورزد اما شهید مطهری، در این‌باره می‌نویسد: «حسادت و غیرت دو صفت کاملاً متفاوتند و هر کدام ریشه‌ای جداگانه دارد. ریشه حسادت، خودخواهی و از غرایز و احساسات شخصی است، ولی غیرت یک حس اجتماعی و نوعی است و فایده و هدفش متوجه دیگران» (مطهری،83:1386).
2-5- صبر و حیا در زنان
اگر چه از مجموع آموزه های دین مبین اسلام این گونه برداشت می شود که صبر و حیا امری فراجنسیتی و صفتی مطلوب برای همه مردان و زنان است (قرآن کریم: اعراف،22 و نحل 126 و زمر،10 و بقره 155؛ مستدرک الوسایل: ج 11، ص 84 ؛ بحارالانوار: ج 94، ص125 ؛ کشف الغمه: ج 2، ص 320 ؛ من لایحضره الفقیه: ج4، صفحه 411؛ نهج البلاغه: خطبه 183).، اما روایات بسیاری نیز وجود دارد که موید این حقیقت هستند که چون قدرت شهوانی زنان به طور طبیعی بیش از مردان است خداوند عوامل کنترل کننده این قوه را که همانا صبر و حیا می باشند به طور طبیعی در زنان بیش از مردان قرار داده است.
«خَلَقَ اللّهُ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ الشَّهْوَهَ عَشَرَهَ اَجْزاءٍ فَجَعَلَ تِسْعَهُ اَجْزاءٍ فِی النِّساءِ وَ جُزْءً واحِدا فِی الرِّجالِ وَ لَولا ما جَعَلَ اللّهُ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ فیهِنَّ مِنَ الْحَیاءِ عَلی قَدْرِ اَجْزاءِ الشَّهْوَهِ لَکانَ لِکُلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَهٍ مُتَعَلِّقاتٍ بِهِ»
«خداوند ـ عزّوجل ـ شهوت جنسی را ده قسمت آفرید. نُه قسم آن را در زنان قرار داد و یک قسم آن را در مردان و اگر خداوند ـ عزّوجل در آن‏ها به اندازه شهوت جنسی‏شان حیا و شرم قرار نمی‏داد، هر آینه به هر مردی نُه زن آویزان (وابسته). می‏شد» (الکافی: ج 5، ص 338 ؛ وسائل الشیعه: ج20، ص63).
به طور کلی معارف و آموزه های دینی به ما می فهمانند که حیای فطری در وجود زن به مراتب بیشتر از وجود این صفت در مردان است (قرآن کریم:مریم،23 و یوسف،23 ؛ بحارالانوار: ج 103، ص 244؛ الخصال:ص438، من لایحضره الفقیه: ج 3، ص 559 ؛ مکارم الاخلاق: ص212). البته «طبیعی بودن صفت حیا به این معنا نخواهد بود که برای پایداری آن نیاز به آموزش نیست، بلکه در متون اسلامی سفارش فراوانی به تربیت انسان ها به ویژه دختران و زنان بر محور حیا وجود دارد» (علاسوند،77:1390).
وجود این ویژگی در زنان نیز از مفروضات مشترک دین اسلام و علوم بشری روز مانند روانشناسی است. در تحقیقات علمی پیرامون رفتارهای زنان و مردان ثابت شده است که زنان بیش از مردان در به کار گیری کلمات رکیک در سخن گفتن پرهیز می کنند (بلاک ،185:1377).
3- آفرینش اصیل زن
یکی از شبهاتی که پیرامون مباحث زن از دیدگاه اسلام مطرح می گردد این است که زن در دین اسلام موجودی فرودست و طفیلی وجود مرد شناخته می شود و ادعا می کنند که زن از دنده چپ مرد آفریده شده است. پوشیده نیست که مطلب فوق نسبتى ناروا، دست کم نسبت به دین اسلام است که از بى توجهى نسبت به معارف اسلا‌می ‌پدید آمده است و باید گفت که آیات قرآن مخالف این ادعا بوده و آفرینش زن را مانند مرد از یک حقیقت می دانند.
از دیدگاه قرآن، هدف از خلقت زن و مرد عبودیت خداوند و تقرب به درگاه اوست و زن نیز چون مرد براى رسیدن به چنین هدفى خلق شده است. اعتقاد ما به آفرینش اصیل زن و مرد، به این معناست که هر کدام براى رسیدن به کمال خود خلق شده اند نه آنکه اصل، کمال مرد باشد و زن تنها ابزارى براى کمال یابى مرد به حساب آید. البته اصالت خلقت در زن و مرد هرگز بدین معنا نیست که آنها مستقل از یکدیگر ‌می‌توانند کاملا به کمال خویش دست یابند، بلکه آنها در کمال یکدیگر نقش مؤثرى ایفا ‌کرده و مکمل یکدیگرند.
البته از آیات قرآن استفاده ‌می‌شود که خلقت حوا پس از خلقت آدم بوده است، اما این مطلب هرگز بر فروترى و تبعى بودن زن دلالت ندارد، چرا که ترتّب خلقت زن بر خلقت مرد، از نوع ترتّب زمانى است نه ترتّب واقعى و تکوینى. لذا از ترتّب خلقت حوا بر آدم نمی‌توان استفاده کرد که خلقت مردان به
طور کلّى بر خلقت زنان تقدّم داشته است. ضمنا حتى اگر ثابت شود که زن از بدن مرد آفریده شده است، لازمه این سخن حداکثر آن است که زن از لحاظ جسمى فرع بر مرد است، نه آنکه در حقیقت وجودى خود، که امرى غیرجسمانى است، طفیل مرد به حساب آید. چنان که گفتیم، حتى ‌می‌توان گفت که فرع بودن حوا در خلقت جسمانى به هیچ وجه دلالت بر فرع بودن خلقت جسمانى سایر زنان ندارد (زیبایی نژاد،59:1387).
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاء..»
«اى مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدى آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیارى پراکنده کرد..» (قرآن کریم، نساء:1).
موضع استدلال در این آیه «نفس واحده» است که خداوند خلقت همه انسان ها را از آن می داند.
«وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا..»
«از نشانه‏هاى او اینکه از نوع خودتان همسرانى براى شما آفرید..» (قرآن کریم، روم:21).
«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا..»