در عصر معتصم (م 227ه.ق) و واثق (م 232ه.ق) نیز تقریباً شرایط سیاسى در مورد اهل بیت(ع) همانند زمان مأمون بود، به ویژه آنکه آن دو نیز به کلام معتزله گرایش داشته و با بحثهاى استدلالى و کلامى موافق بودند. پرسشهاى کلامى و دینى بسیارى که از امام جواد (ع) شده است؛ نیز گواه ارتباط مردم با آن حضرت (ع) در عصر معتصم است؛ هر چند معتصم در باطن امر نسبت به امام (ع) عداوت مىورزید و سرانجام نیز دستور قتل وى را صادر نمود. پس از شهادت امام جواد(ع)، جمعیت انبوهى براى تشییع جنازه آن حضرت(ع) اجتماع نمودند و على رغم اینکه معتصم تصمیم داشت آنان را از شرکت در مراسم تشییع منع کند، ولى آنان به تصمیم وى اعتناء نکرده و شمشیر بر دوش بر گرد خانه امام اجتماع نمودند. این مطلب نیز گواه بر قدرت و کثرت شیعیان در آن زمان دارد.
3-1-5- عصر متوکل و پس از آن
با به حکومت رسیدن متوکل (247- 232ه.ق) شرایط حکومت دگرگون شد و سختگیرى و کینه توزى آشکار با علویان تجدید شد و ارتباط با اهل بیت (ع) جرم سیاسى به شمار میآمد. دستور متوکل به ویران نمودن قبر امام حسین (ع) و منع زیارت آن مشهور است.
خصومت متوکل، به شیعیان اختصاص نداشت؛ بلکه وى با فلسفه و کلام و عقل گرایى مخالفت مىورزید. جرجى زیدان مىنویسد:« از روزى که متوکل به خلافت رسید تا آخرین نفس در آزار و شکنجه فیلسوفان و طرفداران رأى و قیاس و منطق کوشش داشت».
پس از متوکل حکومت عباسیان گرفتار آشفتگیها و کشمکشهاى بسیار گردید و هر چند گاهى درباریان بر سر کسب قدرت به جدال و کشتار دست مىزدند و تا زمان معتضد عباسى (247- 279ه.ق) پنج تن از حکام عباسى به نامهاى منتصر، مستعین، معتز، مهتدى و معتمد به حکومت رسیدند و با به قدرت رسیدن معتضد (279- 289ه.ق) بار دیگر دستگاه عباسى اقتدار یافت؛ چنانکه سیوطى دربارۀ وى نوشته است: وى را سفاح ثانى لقب دادند؛ زیرا فرمانروایى بنى عباس را تجدید حیات کرده و قبل از او از زمان متوکل به بعد گرفتار اضطراب و فرسودگى و ضعف شده و در آستانه زوال بود.
بنابر این در عداوت و دشمنى عباسیان با اهل بیت (ع) و پیروان آنان جاى تردید نیست؛ ولى با توجه به اضطراب و نابسامانى حاکم بر دستگاه عباسى در دوره یاد شده و شورشها و انقلابهایى که در گوشه و کنار سرزمین اسلامى رخ مىداد، شرایط مناسب براى عباسیان در جهت اعمال فشار بر علویان فراهم نبود و شیعیان در این دوران نسبت به عصر منصور و هارون، از شرایط بهترى برخوردار بودند.
3-1-6- عصر آل بویه، فاطمیان و حمدانیان
قرن چهارم و پنجم هجرى از نظر شرایط سیاسى از بهترین دورانهاى شیعه به شمار مىرود، زیرا خاندان بویه (320- 477ه.ق) که مذهب شیعه داشتند، در دستگاه حکومت عباسى از نفوذ و اقتدار زاید الوصفى برخوردار بودند. فرزندان بویه به نامهاى على، حسن و احمد که قبلاً در فارس حکومت مىکردند، در سال( 333 ه.ق) و در زمان المستکفى وارد بغداد شده و به مقر حکومت راه یافته و مورد تکریم خلیفه قرار گرفتند و احمد «معز الدوله» ، حسن «رکن الدوله» ، و على «عماد الدوله» لقب یافتند. معز الدوله که منصب امیر الامرائى داشت؛ چنان اقتدارى به دست آورد که حتى براى مستکفى حقوق و مقررى تعیین میکرد و به دستور وى در روز عاش