-کار
-مسئوولیت
-پیشرفت
عوامل بهداشتی
-روابط زیر دستان
-روابط همگنان
-سرپرستی فنی
-خط مشی و مدیریت
-شرایط کار
-زندگی شخصی
رضایت (+) (-) ممانعت از عدم رضایت
برخی دیگر آن را تک بعدی و شامل پاسخ به این دو پرسش دانستهاند که: الف ) در حال حاضر چه قدر از شغل خود راضی هستید؟ ب) تا چه حد از شغل خود رضایت میخواهید؟ به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان صاحبنظر تفاوت بین آنچه فرد در حال حاضر دارد با آنچه به دنبال آن است، میتواند شاخصی از رضایت شغلی باشد. پورتر، لافکوئیست، دیویس و هالند از این دستهاند. از سوی دیگر کاپلمن نیز معتقد است که پژوهشگران حوزههایی چون روانشناسی مشاوره تمایل دارند «رضایت شغلی» را به تفاوت بین آنچه فرد داراست، در برابر آنچه خواستار آن است تعریف کنند (سلطانی، 1387).
دسته سوم معتقدند بسیاری از مفهومسازیها و تعاریف « رضایت شغلی» در بردارنده نوعی فرآیند ارزشیابی است. لوکه، آن را حالت هیجانی خوشایند و مثبتی میداند که ناشی از ارزشیــابی شغــلی یا تجربههای شغلی فرد است. ولی اسمیت نظرش این است که گسترهای است که در آن محیط کاری، تقاضاهای فرد را برآورده میکند. و یا رابینز که میگوید «رضایت شغلی» حاصل تفاوت میان تعداد پاداشهایی است که فرد دریافت میکند با مقدار پاداشی که فکر میکند باید دریافت کند. به عبــارتی میتوان آن را یک فرآیند ارزشیابی تعریف کرد که آنچه را که یک فرد دارد در برابر آنچه خواستار آن است، مورد بررسی قرار میدهد (زکی، 1383).
2-1-3-3-نظریههای رضایت شغلی
نظریههای گوناگونی در مورد رضایت شغلی وجود دارد. نظریه رضایت شغلی از کمپ به سه دسته رویکرد نیازها، رویکرد انتظار و رویکرد ارزشی تقسیم میگردد .رویکرد نیازها، رضایتمندی را به عنوان تابعی از میزان کامروایی و ارضاء نیازهای فرد، شامل نیازهای جسمی و روانشناختی تعریف میکند و نیازها بعنوان احتیاجات عینی انسان که بر پایه این رویکرد میزان، در همه افراد مشابه است تلقی میشود.
رضایت شغلی هر فرد به دو عامل بستگی دار: نخست اینکه چه تعداد از نیازهای فرد تا چه میزان از طریق احراز شغل تأمین میشود و دوم اینکه چه تعداد از این نیازها و تا چه میزان از طریق اشتغال به کار مورد نظر تأمین نشده باقی میماند. نتیجه حاصل این دو عامل رضایت شغلی فرد را معین میکند. اما رویکرد انتظار معتقد است که رضامندی با نحوه انطباق کامل امیدها و انتظارات با پیشرفتهای فرد تعیین میشود در حالیکه نارضامندی معلول ناکامی در رسیدن به انتظار است. رویکرد ارزشی مدعی است که رضامندی شغلی به وسیله این پدیده تعیین میگردد که آیا شغل به فرد امکان حفظ ارزشهای خصوصی و شخصی را میدهد یا نه.
لاوسون و شن نظریهها را به 2 طبقه ریز مدلها و درشت مدلها تقسیم میکنند. نظریههای ریز مدلها شامل نظریههای مربوط به نیاز و نظریههای شناختی است و بیشتر، در ارتباط با چیزهایی است که فرد با خود به محیط کار میآورد در اینگونه نظریهها فرض بر این است که هر چه ارضاء نیازهای روانی و شناختی فرد ارضاء شود وی راضیتر و مولدتر خواهد بود. تعدادی از نظریهها به جای آنکه برای تبیین رضایت شغلی تنها به فرد متمرکز باشد برای بافت سازمان نیز اهمیت زیادی قائل است. این گروه از نظریهها که در طبقهبندی درشت مدلها قرار میگیرد به خاطر آنکه شامل فرآیندهای نسبتاً سادهای برای آغاز، جهتدهی و استمرار رضایت شغلی میشود از اهمیت زیادی برخوردار است (هومن، 1381).
2-1-3-4-عوامل موثر بر رضایت شغلی
تحقیقات بیانگر این واقعیت است که امنیت شغلی و وضعیت ارتقاء شغلی، نقش مهمی را در وضعیت رضایت شغلی ایفا میکند (هامر ، 2001). کیفیت محل کار و میزان دریافتی (هامش ، 2001)، چگونگی ارتباط کارکنان با مدیریت سازمان (بیلمور ، 2006) و همچنین چگونگی وضعیت استخدامی (کیس ، 2006) – هر چه وضعیت بقا در سازمان مستحکم تر باشد رضایت شغلی نیز بیشتر می شود- از جمله عوامل تاثیرگذار در رضایت شغلی کارکنان می باشد.
نتایج تحقیقات نشان داده است که سن میتواند از عوامل موثر بر رضایت شغلی باشد (رابینز، 2001). یافتهها بیانگر آن است که کارکنان قدیمی و با سابقه خدمت بالا تمایل دارند که رضایت شغلی بیشتری را تجربه کنند (جانسون و جانسون ، 2000). به نظر میرسد که هر چه افراد در سازمان سابقه خدمت بیشتری داشته باشند قضاوت بهتری نسبت به کارشان دارند. سازمان برای آنها شرایط بهتری فراهم میکند و پاداشی بیشتری نیز دریافت میکنند. به طور کلی به نظر میرسد که کارکنان قدیمیتر نسبت به افراد تازه کار از رضایت بیشتری برخوردار باشند (بلاد و همکاران ، 2002).
بهطور کلی متغیرهای موثر در رضایت شغلی در چهار گروه قابل طبقه میشود.
1- عوامل سازمانی که مؤثر در ایجاد رضایت شغلی میباشد خود در بردارنده چند عامل اصلی و مهم است که در زیر ذکر شده است.
حقوق و دستمزد: بویژه زمانی که از دیدگاه کارمند این پرداخت منصفانه و عادلانه باشد.
ترفیعات: شامل تغییر مثبت در حقوق، کنترل کمتر، چالش کاری بیشتر، مسؤلیت بیشتر و آزادی در تصمیمگیری.
خط مشیهای سازمانی: خط مشیهای منعطف باعث رضایت شغلی میشود و خط مشیهای غیر منعطف باعث برانگیختن احساسات منفی شغل می شود (مقیمی،1385 ).