اخوان و همکاران(1392)، در پژوهشی که از نوع همبستگی است، به بررسی توأم نقش اصول اخلاقی و مدیریت دانش بر عملکرد سازمانی پرداخته اند. برای سنجش موضوع تحقیق، مدل مفهومی براساس ادبیات موضوع طراحی گردیده است و به منظور بررسی مدل مفهومی تحقیق از کارکنان یک سازمان صنعتی خواسته شده تا به سوالات پرسشنامه ای پاسخ دهند. برای بررسی رابطه بین متغیرهای تحقیق از مدل سازی معادلات ساختاری، استفاده گردیده است. یافتهها نشان داد که بین اصول اخلاقی و عملکرد سازمانی رابطه مثبت و قوی برقرار است و رابطه بین اصول اخلاقی و فرایند مدیریت دانش نیز مثبت و معنادار است ولی بین مدیریت دانش و عملکرد سازمانی رابطه معناداری وجود ندارد. بنابراین مشخص شد اگرچه اصول اخلاقی به طور مستقیم بر عملکرد تأثیر مثبت و قوی دارد ولی با میانجیگری مدیریت دانش نتوانسته بر عملکرد تأثیرگذار باشد. نتیجه آنکه اخلاق به عنوان یک عامل کلیدی در ارتقای عملکرد سازمانی و نیز موفقیت فرایند مدیریت دانش، در کنار دیگر عوامل موثر نقش ایفا میکند و بر این اساس پیشنهاد گردید زمینه رعایت اصول اخلاقی در سازمانها فراهم آید تا افراد در ارتقای عملکرد سازمان خود نقش بیشتر و موثرتری ایفاد کنند و نیز در فرایند مدیریت دانش مشارکت فعالتری داشته باشند.
مطلبیفرد و همکاران(1391)، پژوهشی را با هدف دستیابی به نشانگرهای اخلاقی مدیران آموزش عالی در چارچوب رویکرد کیفی صورت دادهاند. ابزار جمعآوری دادهها، مصاحبههای نیمه ساختار یافته بوده است. جامعه پژوهشی عبارت است از استادان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاههای دولتی شهر تهران که از بین آنها در نهایت 37 نفر به عنوان اطلاعرسان انتخاب گردیدند. در مرحله انتخاب دانشگاهها از نمونهگیری طبقهای و برای انتخاب اطلاعرسانها از روش گلولهبرفی استفاده شده است. برای تحلیل دادههای به دست آمده از مصاحبهها از تحلیل محتوای مصاحبهها و سه فرایند پیاده سازی، کدگذاری باز و انتخابی استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که میتوان مسئولیتهای اخلاقی مدیران را در شش مقوله و 30 معیار اخلاقی تقسیمبندی کرد به این شرح: مدیریت و دانشگاه (شناخت درست و احترام به دانشگاه، تلاش برای ارتقاء دانشگاهها، ایجاد محیطی پویا و با نشاط)، مدیریت و کارمندان (پرهیز از جانبداری، احترام گذاشتن به کارمندان، انتصاب افراد بر اساس ضوابط، برخورد با افراد خاطی)، مدیریت و دانشجویان (آماده کردن دانشجویان برای ورود به جامعه، درک شرایط و اقتضائات سنی، مشارکت دادن دانشجویان در تصمیمگیریها، پاسخگویی در قبال قوانین و مشکلات، صداقت با دانشجویان) مدیریت و استادان (صداقت و احترام در برخورد با استادان، حل مشکلات و فراهم کردن امکانات، نگاه سرمایهای به استاد، مشارکت دادن استادان در تصمیمگیریها، نظارت بر استادان)، مدیریت و ویژگیهای فردی (صبر و سعه صدر داشتن، خوش برخورد بودن، شجاعت و اراده، انتقادپذیری، وجدان کاری، دوری از منفعت طلبی)، مدیریت و ویژگیهای حرفهای (تعهد حرفهای به دانشگاه، داشتن تخصص و دانش مدیریت، هماندیشی با دیگران، قانونمداری و عدالت، تقسیم عادلانه امکانات و بودجه، توجه به مسائل فرهنگی، توانایی مدیریت بحرانها).
نورانی و همکاران(1391) در پژوهشی کمی رابطه بین اخلاق حرفهای مدیران و بهرهوری کارکنان در دانشگاه علم و فرهنگ را بررسی نموده است. جامعه آماری کلیه کارکنان غیرهیأت علمی دانشگاه به تعداد 91 نفر میباشند و تمام جامعه آماری مورد پرسش قرار گرفتند جهت بررسی رابطه بین اخلاق حرفهای و بهره وری پرسشنامه ای طراحی گردیده است و با اولویتبندی عوامل موثر مدلی ارائه گردیده است. پس از دستهبندی متغیرهای تأثیرگذار، اعتبار و پایایی پرسشنامه مورد آزمون قرار گرفته است. پس از انجام آزمون همبستگی پیرسون و حصول اطمینان از ارتباط معنی دار میان اخلاق حرفهای مدیران با بهره وری کارکنان، از طریق آزمون فریدمن مشخص گردید که عامل دادورزی بالاترین اولویت و امانتداری پایینترین اولویت را به خود اختصاص دادند.
قربانی و همکاران(1391) با هدف بررسی رابطه هوش معنوی و اخلاق حرفهای با اثربخشی مدیران مدارس، پژوهشی را انجام داده اند. به این منظور کلیه مدارس راهنمایی دولتی و غیرانتفاعی شهر مشهد به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شده تعداد 200 نفر از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات، پرسش نامههای هوش معنوی کینگ، اخلاق حرفهای و اثربخشی میان نمونه مورد نظر توزیع شد و از طریق نرم افزار Lisrel & SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از طریق آزمون معادلات ساختاری، تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تأییدی حاکی از آن است که بین هوش معنوی و اخلاق حرفهای با اثربخشی مدیران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد همچنین یافتههای حاصل از مدل ساختاری در حالت تخمین استاندارد نیز نشان دهنده رابطه مثبت و معنادار میان ابعاد اخلاق حرفهای (فعالیت گروهی، صداقت رفتاری، رفتار حرفهای، مسئولیت حرفهای، تعهد علمی، مسئولیت مالی) و هوش معنوی (تفکر انتقادی، تولید معنای شخصی، توسعه آگاهی) با اثربخشی میباشد.
امینی و همکاران(1390)، پژوهشی توصیفی- پیمایشی را با هدف طراحی مدل و مولفههای دستیابی به اخلاق مطلوب کاری کارکنان وزارت نفت از طریق شناسایی عوامل موث
ر بر جو سازمانی انجام داده اند. پژوهش در صدد یافتن پاسخ این مسئله است که «چه عواملی از جو سازمانی میتواند بر اخلاق کاری کارکنان تأثیر بگذارد؟» بدین منظور جو سازمانی متغیر مستقل با پنج بعد وضوح و توافق اهداف، وضوح و توافق نقش، رضایت از پاداش، توافق بر رویهها و اثربخشی ارتباطات در نظر گرفته شده است و همچنین اخلاق کاری کارکنان متغیر وابسته با شاخصهای صداقت و راستگویی، وفاداری و امانتداری و احساس مسئولیت لحاظ شده است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه و جامعه آماری کارشناسان ارشد با حجم 245 نفر بود که 150 نفر نمونه آماری انتخاب شده نتیجه آنکه میان جوسازمانی و ابعاد وضوح و توافق نقش، رضایت از پاداش و توافق بر رویهها و اخلاق کاری کارکنان رابطه معناداری وجود دارد ولی میان اثربخشی ارتباطات و اخلاق کاری کارکنان رابطه معناداری وجود ندارد.
عزیزی(1389)، در پژوهشی به بررسی و مقایسه وضعیت موجود و مطلوب استانداردهای اخلاق حرفهای در آموزشهای دانشگاهی پرداخته است. در این مطالعه از روش تحقیق توصیفی-پیمایشی و الگوی تلفیقی کمی و کیفی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل اساتید و دانشجویان دانشگاه کردستان میباشد و از ابزار پرسشنامه و مصاحبه نیمه ساختارمند و بحث تمرکز گروهی استفاده گردیده است. در تحلیل دادهها نیز بنا به ماهیت سوالات پژوهشی از روش آمار توصیفی، آزمون t مستقل و وابسته و تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شده است. نتیجه آنکه از نظر اساتید و دانشجویان، وضعیت موجود اخلاق حرفهای در حوزه فعالیتهای آموزشی پایینتر از حد متوسط ارزیابی میشود در حالی که پاسخگویان توجه به این استانداردها را بسیار ضروری می دانند. در ادامه جهت ارتقای وضعیت کمی و کیفی استانداردهای اخلاق حرفهای در مراکز دانشگاهی پیشنهاداتی ارائه میگردد از جمله: 1.تدوین چهارچوب سازمانی برای استانداردهای حرفهای رفتار آکادمیک در دانشگاه 2.تاکید بر انجام مطالعه و تحقیق در ارتباط با مسائل اخلاق حرفهای در دانشگاه 3. طراحی مدلهای روشمند برای مطالعه، بحث و انطباق با استانداردهای اخلاق حرفهای در مراکز دانشگاهی 4. تشویق اساتید به شرکت در دورههای آموزشی مربوط به این استانداردها
الوانی و همکاران(1389) در پژوهشی توصیفی-پیمایشی از طریق نمونه گیری طبقهبندی نسبی (170 نفر) و ابزار پرسشنامه به شناسایی اخلاق سازمانی کارکنان می پردازد. نتایج تحلیل آماری نشانگر آن است که گرایش کارکنان دانشگاه به نظریه نفعگرایی جمعی است و این گرایش در بین گروههای مختلف از جهت جنسیت، تحصیل، سن سابقه کار تفاوت معنی داری ندارد. نتیجه آنکه با توجه به گرایش کارکنان به نظریه نفعگرایی جمعی، مدیران دانشگاه باید آن را مد نظر قرار داده و در این راستا، اقداماتی نظیر طراحی منشور اخلاقی مناسب و نظام پاداش مناسب و… انجام دهند. تأکید اینکه ساده انگارانه خواهد بود اگر منافع جمعی را صرفا در حد سودهای مادی، جزئی و شخصی تقلیل دهیم بلکه باید به دنبال سود اجتماعی بلندمدت بود که متضمن سعادت جامعه باشد. در نهایت برای ایجاد یک فرهنگ جدید و به تبع آن یک اخلاق حرفهای کارآ به نقش مثبت مدیران دانشگاه تأکید شده است.
باقری و همکاران (1389)، در مقاله ای مروری، پژوهشی در بیان اهمیت اخلاق حرفهای و مسئولیتهای اخلاقی مدیران دارند و بحثی پیرامون آسیب شناسی اخلاق مدیران مطرح می نمایند که از جمله این آسیبها، دنیاگرایی، ریاست خواهی و قدرت طلبی، عدم درک فضیلت معنوی خدمت، سازش با خطاکاران، فقدان انصاف و عدالت و تکبر ذکر شده است. همچنین ویژگیهای اخلاقی مدیر را برشمرده و مورد بررسی قرار داده اند مانند: صیانت از بیت المال، حسن ظن، ارتباط شایسته با کارکنان، رعایت عدالت، تواضع و بصیرت.
خنیفر و همکاران (1388) در پژوهش مروری منشور اخلاق کاری و پایبندی به سازمان اخلاقی، ضمن بررسی فعل اخلاقی، خاستگاههای روان شناسی و نظریه اسناد، نظریات متعدد مرتبط با معیار سنجی فعل اخلاقی از جمله نظریه دگردوستی، حسن و قبح ذاتی افعال، الهام وجدان و امثال آن را بررسی و به عوامل موثر بر رفتار اخلاقی و غیراخلاقی می پردازند. سپس اصول چهارگانه علم اخلاق ارزشی یعنی تعهد، نظارت حسابگری و سرزنش با استناد به روایات و مطالعات روانشناسی مورد تأکید قرار میگیرد و در نهایت زمینههای جهانی تدوین منشور اخلاقی سازمانها و معیارهای آن تحلیل شده و مصادیق این منشور در ابعاد مورد مطالعه ارائه میگردد.
چاوش باشی(1389) پژوهشی در راستای تبیین مسئولیت اجتماعی سازمان و ارتباط آن با اخلاق مدیران میباشد. پس از ذکر سطوح رفتارهای اخلاقی و بررسی عوامل موثر بر رفتار اخلاقی و غیراخلاقی مدیران مواردی را جهت توسعه رفتار اخلاقی در سازمان توسط مدیران بیان می دارد:
1.استخدام و به کار گیری نیروی انسانی با استانداردهای اخلاقی 2.تعیین کدهای اخلاقی و قواعد تصمیم گیری 3.هدایت و رهبری غیرمستقیم به وسیله نمونههای خوب و شاخص 4.لحاظ نمودن اخلاقیات در ارزیابیهای عملکرد 5.مهیا نمودن آموزش اخلاقیات 6.حمایت از افرادی که با دورراهیهای اخلاقی مواجه میشوند.
ستودهنیا و جانیپور (1392) گزارههای اخلاقی سوره مبارکه اسراء را با روش تحلیل محتوا دردو بعد فردی و جمعی با چهار رکن اصول و مبانی نظری، الزامات، مقدمات و موانع، استخراج نمودهاند که میتوان کاربردهای مدیریتی از آنها استنباط نمود. از جمله اصول و مبانی اخل
اق اجتماعی: رعایت اولویت در روابط اجتماعی (آیه 26)، احترام جان و مال عموم مردم و عموم مسلمانان (آیه 33)، توجه به بلوغ فکری در مسئله مالکیت، توجه به حقوق متولیان و سرپرستان (آیه 34)، صداقت مبنای اخلاق نیک (آیه 80).
الزامات اخلاق اجتماعی: تأکید بر احسان (آیه 7)، لزوم احترام به حقوق مردم (آیه 28)، لزوم آینده نگری (آیه 29)، لزوم وفای به عهد و پیمان (آیه 34)، خوشروفتاری موجب تألیف قلوب (آیه 53)، لزوم به کارگیری صحیح استعدادها و امکانات الهی (آیه 100). مقدمات اخلاق اجتماعی: تأکید بر عدالت (35)، نقش برنامههای اخلاقی در هدایت جامعه (آیه 79)، نقش راهنما و بصیرت در سعادت انسان (آیه 80). موانع اخلاق اجتماعی: تبذیر و اسراف (آیه 27)، نهی از افراط تفریط (آیه 29) پرهیز از تعصبات (آیه 31)، پرهیز از کم فروشی (آیه 35)، نهی از تکبر ورزیدن (37).
2-6-2- تحقیقات خارجی
ویلیام برنچ ( 2015 ) با موضوع آموزش ارزش های حرفه ای و پیشنهاداتی جهت ارائه مدل علمی و اخلاقی سازمان، به بررسی مؤلفه های تأثیرگذار در این زمینه پرداخت. هدف این تحقیق توصیف زیر بنای علمی و نظری برای آموزش ارزش های اخلاق حرفه ای و انسانی بود. این مقاله با روش ارائه مدل و بهره گیری از مدل 4 گانه و ترکیبی شکل گرفت. نتایج بیانگر این امر بود که با تکیه بر 4 روش یادگیری تجربی مهارت ها، اندیشه ی انتقادی فرایندگروهی حمایت کننده و وجود برنامه درسی می توان یک مدل صحیح و کاربردی برای پیاده سازی اخلاق حرفه ای در سازمان تدوین نمود. در بخش دیگر از نتایج تحقیق مؤلفه هویت حرفه ای به عنوان یک عامل کلیدی و بسیار تأثیر گذار در پیاده سازی ارزش های اخلاقی سازمان در نظر گرفته شد و در رتبه بعدی مؤلفه ی ایجاد برنامه ریزی درسی در سازمان بود که دومین مؤلفه تأثیر گذار شناخته شد.
گاندرسن و همکاران (2014) با انجام تحقیقی تحت عنوان تدوین چارچوب یکپارچه علمی و اخلاقیات حرفه ای در یک سازمان خاص به بررسی چالش ها و مؤلفه های تأثیر گذار پرداختند در این بین سیاست های اخلاقی در پیاده سازی اخلاق حرفه ای مد نظر واقع گردید تا اوضاع استراتژیک سازمان مربوط بهبود یابد. نتایج بیانگر این بود که مؤلفه هایی از قبیل الهام درونی، حس مسئولیت، صداقت و درستی در کارتأثیر به سزایی در ایجاد یکپارچگی علمی در اخلاق حرفه ای در سازمان دارد.کریگر و همکاران (2014) با انجام تحقیقی تحت عنوان اخلاق حرفه ای و شکل گیری هویت آن به بررسی مؤلفه های مؤثر در اخلاق حرفه ای سازمان پرداختند و با هدف معرفی مفاهیم توسعه یافته ی جدید از حرفه ای شدن افراد و ریشه های مؤثر اخلاقیات شروع به تحقیق نمودند. روش تحقیق حاضر مدل پله ای در نظر گرفته شد و با کد گذاری مؤلفه ها اقدام به اولویت بندی آنها در پیاده سازی اخلاق حرفه ای در سازمان بود. هدف کاربردی تحقیق توسعه اجتماعی و توسعه انفرادی در هویت حرفه ای و اخلاق حرفه ای سازمان مربوط بود.
رفیعی،علی احمدی وکرمانی(2013) یک مدل مدیریت جدید برای روابط متقابل مردم به عنوان بندگان خدا در میان خود و با خالق خود، برمبنای دعای جوشن کبیر ارائه کرده اند . روش شناسی پژوهش بر اساس تحلیل مفاهیم است. به این منظور محتویات این دعا از نظر کیفی تجزیه و تحلیل شده اند. نتایج به دست آمده پس از دسته بندی برای توسعه یک مدل اخلاق گرا که شامل ویژگی های اثر بخشی،عمل گرایی و حلم و فروتنی باشد مورد استفاده قرار گرفته است. بر اساس این مدل مدیریت اخلاقی با هفت ویژگی اصلی یعنی، دانش، توانایی، پشتکار، صداقت، برتری، تعادل و ثبات و مدیریت غیر ملموس مشخص شده است.
کاستل (2014)، آموزش اخلاق کسب و کار را در دانشگاهی در جمهوری چک، مورد بررسی قرار داده است. در این راستا موضوعات پایه نظیر تنوع فرهنگی، رویکردهای اخلاقی متنوع و الزامات اخلاقی که دارای تأثیر عمیق در تجارت بین المللی است، به بحث گذاشته میشود. در کلاسها، مسائل اخلاقی مانند اخلاق در برابر منفعت، مفهوم مسئولیتپذیری و غیره، بر اساس چهارچوب حل مشکلات اخلاقی و موقعیتهای مدل استفاده شده، حل میشوند. رشته BM به دانشجویان فرصتی را برای ترویج تواناییهایشان در خصوص تبادل اطلاعات و مکالمات با همکارانشان در کلاس ارائه میکند. در راستای بهبود مهارتهای دانشجویان، مسائل غیر انسانی را با اصول اتخاذ تصمیم اخلاقی به جهانی درک کنند.
ساینر و ایرن (2013) در پژوهشی که در الگوی توصیفی طراحی شده است و از یافتههای کیفی و کمی بهره میگیرد، به ارزیابی قوانین اخلاقی برای سازمانهای مراقبت از سلامتی از دیدگاه مفهوم نوآوری پرداختهاند. در این بررسی، عقیده 96 نفر از کارکنان بیمارستان پژوهشی و آموزشی استانبول در رابطه با اخلاق و نوآوری پرسیده شد. 9 سؤال مربوط به اخلاق عمومی پرسیده شد نظیر اینکه چگونه آنها مشکل اخلاقی را حل میکنند؟ و 6 سؤال دیگر جهت بررسی اینکه چگونه قوانین اخلاقی ممکن است براساس عوامل تغییر کند پرسیده شد. سؤالات پس از تجزیه و تحلیل فراوان در یک فرم جمعیت شناختی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که قوانین اخلاقی باید براساس تغییر در جامعه شامل قانونگذاری و دانش، توسعه یابد.