روسو معتقد به فساد اجتماع بود و سعی داشت تا قهرمان خود امیل را از فساد و تباهی های جامعه دور نگه دارد بدین ترتیب، امیل در سرزمینی تنها و فقط با مربی اش (تا سن 12 سالگی ) بسر برد. عقاید روسو درباره تاثیر اجتماع بر انسان به صورت زیر خلاصه می شود:
طبیعت انسان را نیک پدید آورده، ولی این جامعه او را شریر تربیت نموده است، طبیعت انسان را آزاد آفریده، ولی جامعه او را بنده گردانیده است، طبیعت انسان را خوشبخت آفریده ولی جامعه او را بدبخت و بیچاره نموده است. واضح است که این قضایا به هم مرتبط بوده و بیان یک حقیقت هستند و آن این که از دیدگاه روسو، نسبت اجتماع به عالم طبیعت مانند نسبت شر است به خیر.
مسئله عمده دیگر این که، از لحاظ فلسفه طبیعت گرایی که روسو از پیروان آن می باشد، آموزش و پرورش باید امکان رشد طبیعی را برای کودک فراهم سازد و تربیت وقتی حقیقی خواهد بود که به طبیعت و نیروها و امیال کودک فرصت دهد که به سرعت رشد و نمو نمایند و باید از هر گونه دخالت خودداری گردد. به همین سبب طبیعت گرایان گاهی مدارس را به منزله سرباز خانه هایی می دانند که آزادی کودک را محدود می سازند. درباره تربیت در محیط خانه نیز تردید دارند و بعضی از طبیعت گرایان معتقدندکه برای تربیت کودک بایداو از محیط خانه و دخالت والدین دور نگاه داشت. از جمله اینها روسو اعتقاد داشت که امیل باید از زندگی خانوادگی در دوران طفولیت جدا گردد و باید درس خود را نه از انسان بلکه از طبیعت فرا گیرد. ( مفیدی، 1381، ص 79 )
تعلیم و تربیت منفی
روسو معتقد به فساد جامعه بود و سعی داشت امیل را تحت رژیم تربیتی و آموزشی خاص خود در آورد و در سایه دوری از اجتماع او را از آشفتگی های زندگی تصنعی، به انسانی کامل و آزاد مبدل سازد و این روند را آموزش منفی نام نهاد. او می گوید: مراد من از تعلیم و تربیت منفی تربیتی است که قبل از دادن معلومات سعی می کند اندام هایی که وسیله کسب معلومات هستند بهتر و دقیق تر سازد، تعلیم و تربیتی که از راه ورزیدن حواس، ما را برای تعقل آماده نماید. تعلیم و تربیت منفی به کسی فضائل اخلاقی نمی دهد، ولی از معایب جلوگیری می کند. حقیقت نمی آموزد، اما او را از اشتباه حفظ می کند. از آنچه گفته شد می توان دریافت که او تعلیم و تربیت منفی را نوعی انتظار برای یادگیری و دخالت نکردن می داند زیرا معتقد است که در دوران کودکی باید « بتوانیم که هیچ گونه دخالتی نکنیم » و البته آن را دشوار ترین کارها می داند و بنابراین دوره کودکی را یک دوره بیکاری وانتظارطولانی می داند، که باید گذاشت کودکی در کودکان پخته گردد.
نظریه آزادی تنظیم شده
روسو در مورد تاخیر انداختن آموزش و آماده نمودن کودک از پیش، در واقع نوعی آزاد گذاری کودک را القا می نماید. این آزادی به نوعی از قبل سازمان می یابد و به وسیله مربی تنظیم می گردد. منظور روسو از آزادی این نیست که کودک مجاز به انجام هر کاری باشد بلکه آزادی پیروی از قانون و آزاد بودن به معنای حفظ آزادی و پیروی از نظم است. عده ای عقیده دارند که این نوع آزادی و مراقبت تنظیم شده از امیل همانند نوشتن کلمه آزادی بر سر در زندان می باشد. از این رو طرفداران وی بعد ها کمتر به آزادی کودک و بیشتر به ساختن و شکل دادن او از طریق مراقبت مداوم و یا از راه آموزش رسمی و ورود او در اجتماع خانواده و گروه های اجتماعی بسته تر می اندیشند. ( همان، ص 83)

تعلیم و تربیت اخلاقی
روسو در زمینه استفاده از استدلال و منطق در تربیت اخلاقی کودکان با نظریات جان لاک مخالف است و می گوید نیروی عقل که ترکیبی از سایر نیروهاست، از تمام قوای روحی بشر مشکل تر و دیر تر رشد می یابد ولی مردم به غلط این قوه را برای رشد قوای دیگر به کار می برند. بهترین تربیت ها آن است که شخص را عاقل بار بیاورد ولی مربیان امروزی می خواهند فقط با دلایل عقلانی طفل را به این مرتبه برسانند و این درست مثل این است که کسی بخواهد کاری را از آخر شروع کند و نتیجه عملی را وسیله انجام آن عمل قرار دهد. روسو آغاز آموزش مفاهیم اخلاقی و شکوفایی آن را در کودک، سن 15 سالگی و نوجوانی می داند. ( همان، ص 84)
نقش مربی
نقش مربی از دیدگاه روسو، نقش راهنما و هدایت کننده است. به طوری که در امیل مربی در درجه اول دوست و رفیق بازی های امیل، در جوانی محرم اسرار، در مسافرت ها مصاحب و همراه و در انتخاب حرفه و تصمیم گیری برای ازدواج و زندگی، نقش آماده کننده و هدایت کننده و نه تعلیم دهنده و تحمیل کننده را بازی می کند. همه طبیعت گرایان همچون روسو، معلم را از به کار بستن هر نوع روش تدریس باز می دارند و فقط ناظر هستند و سعی می کنند تا به هیچ طریقی در کودک اثری تحمیلی نگذارند. ذکر این نکته خالی از فایده نیست که نوشته های روسو به احتمال زیاد، رنگ و بوی دوران زندگی نابسامان کودکی خودش را دارند. زیرا روسو کودکی اش را در دامان پر مهر و محبت پدر و مادر سپری نکرد و شاید بتوان گفت که انگیزه تلاش روسو برای شناخت و سازندگی کودک در تمام عمر، جبران کاستی ها و نیاز های شخصی وی در دوران کودکی بوده است.
فردریک ویلهلم فروبل ( 1852- 1782 )
فردریک ویلهلم فروبل در 21 آوریل در ابروس باخ در دهکده ای که در قسمت مرکزی آلمان شرقی فعلی را تشکیل می دهد، متولد شد. کار و افکار آموزشی فروبل بیشتر حاصل زندگی درونی و افکار شخصی وی بود. ( مفیدی، 1381، ص 97 )
فروبل دوران کودکی ناشادی را گذراند و به علت اینکه والدینش استنباط درستی از او ند
اشتند، به صورت مردی کم رو و درون گرا در آمد. خوی حساس و مالیخولیایی او با اشتیاق روحی عمیق آمیخته بود. این خصلت سبب شد که او به اندیشه های فلسفی روی آورد. فروبل سال ها از شغلی به شغل دیگر می پرداخت و هرگز آنچه را که در جستجویش بود، نمی یافت ؛ حتی نمی دانست در جستجوی چیست. پس از چندی در مدرسه کوچکی واقع در فرانکفورت که بر اساس روش پستالوزی آموزش می داد، به عنوان معلم مشغول به کار شد. کشف شغل معلمی، بلند پروازی فروبل را افزون ساخت. وی به شدت تحت تاثیر روش پستالوزی قرار گرفت ؛ اما نبوغ شخصی او فراتر از محدوده های پستالوزی بود. فروبل در سال 1816 توانست مدرسه تجربی کوچکی دایر کند. اساس کار او بر مبنای پستالوزی بود. ولی موسیقی، بازی و فعالیت مقدم بودند. این مکتب که از نظر اندیشه غنی و از حیث ثروت فقیر بود، زیر بار مشقت فراوان و تنگنا های مالی، ده سال به کار خود ادامه داد. ( صفوی، 1362، ص 38 )
فروبل معتقد بود که تعلیم و تربیت باید شخصیت کودک را پرورش دهد و اساسا این روش باید خود جوش باشد. فروبل هم مانند روسو عقیده داشت که کودک از آغاز، موجودی فعال است و جسم او قبل از ذهنش رشد می کند، او نخستین کسی بود که ارزش بی پایان دنیای شخصی کودک را از نظر تعلیم و تربیت شناخت. فروبل هم مانند هربارت تعلیم و تربیت را نیروی اجتماعی می دانست. در یکی از نامه هایش آمده است: « انسان باید در رابطه با خود و دیگران رشدی هماهنگ، آرام و بانشاط داشته باشد و این پیشرفت باید در تمام مراحل رشد و مقتضیات زندگی، در خانواده و در مدرسه، در زندگی محلی و عمومی، ادامه یابد ». ( همان، ص 39 )
تمام این اصول: رشد خود جوش، فعالیت و همکاری اجتماعی، در فعالیت های کودکستان فروبل به هم می آمیخت. حرکت، بازی، شعر، شناخت رنگ ها، داستان و انواع دیگر فعالیت های شناخته شده بشری اساس کار کودکستان را تشکیل می داد. به علاوه، کودکستان فروبل واحد کوچکی از جامعه بود که در آن، شهروند خردسال می آموخت که آزادانه جنب و جوش داشته باشد و در عین حال ملاحظه دوستان خود را بکند. در برنامه کودکستان فروبل سه نوع مواد ویژه به کار گرفته می شد. شعر های کودکانه، اسباب بازی ها و سرگرمی ها، موادی بودند که برای برانگیختن فعالیت جسمی کودک به کار می رفتند.
اسباب بازی ها از نظر فنی به شکل های مکعب، استوانه و نظایر آن ساخته شده بودند. سرگرمی ها از موادی ساخته شده بودندکه قابلیت شکل پذیری داشتند؛ مانند گل رس، شن و مقوا. با وسایلی که فروبل در اختیار کودکان قرار می داد، امیدوار بود که قوه ی ابتکار و هنری آنها پرورش یابد. اما، آنچه که بیش از هر چیز کودکستان فروبل را شاخص می ساخت، داستان بود. پس از این که معلم داستان را نقل می کرد، اثر آن در بیان کودک، در شعر هایش، در بازی های او و حتی در چیز هایی که می ساخت، نمایان می شد. فعالیت های سازنده فروبل از قبیل سوزن کاری، کار دستی، بافندگی و کار های مختلفی که با شن، گل رس و . . . صورت می گرفت، به نهضت « آموزش عملی » منجر شد. (همان، ص 40 )
فروبل در سن 69 سالگی در مدرسه اش بازی ها و سرود های کودکانه را با اشتیاق هدایت و رهبری می کرد و به خاطر موفقیت هایش در آموزش کودکان و معلمان، به او لقب « پدر کودکستان » داده شده و اگر چه در اواخر عمرش با مشکلاتی مواجه بود اما هنوز هم این لقب را حفظ کرده است. ( مفیدی، 1381، ص 99 )
او معتقد بود که همه چیز از خداست، به وسیله او خلق گردیده، و تنها به وسیله خدا هدایت می گردد، بنابراین مبنای همه چیز ما خدا بوده، و هر چیز نشانه ای از وجود اوست و ذات هر چیزی ملهم از اوست. او دانش و تجربه را یک کل واحد می دانست و عقیده داشت که آموزش و پرورش باید انسان را به شناخت خود، سازش با طبیعت و یگانگی خداوند هدایت نماید. پس وحدت زیر بنای رابطه انسان، طبیعت و خدا اساس عقاید و نظریات آموزشی فروبل را تشکیل می داد. پدیده ارتباط و پیوستگی بین انسان، طبیعت و خدا بر اساس دو فرضیه کلی بنیان نهاده شده است:
فروبل بر اساس اندیشه وحدت همه موجودات، مفهوم جدیدی از دوران کودکی را شکل می دهند. او می گوید: کودکی صرفا دوره آمادگی برای بزرگسالی نیست، بلکه ارزش و خلاقیت خاص خود را داراست. بنابراین دوره کودکی باید همان حقوق، احترام و ارزش دوره بزرگسالی را نزد مربی و پرورش کار داشته باشد که در این جا با روسو هم عقیده است.
ارتباط درونی همه آموزش ها، بدین معنی که مربی باید موقعیت ها و شرایطی را برای کودک فراهم آورد تا او را در ارتباط طبیعی تجربیاتش یاری دهد. در چنین صورتی است که کودک به وحدت وجودی و وحدت طبیعی و ذاتی در همه امور زندگی پی خواهد برد. پس چنین بر می آید که فروبل ضمن احترام به فردیت هر کودک، سعی در به وجود آوردن برنامه درسی سازمان یافته و منظمی در سیستم آموزشی خود دارد تا پیشرفت گام به گام کودک را از طریق موضوعاتی که برای آموزش وی لازم هستند، میسر سازد. ( همان، ص 100 )
فروبل از جمله پرورش کاران بزرگی است که به ضرورت و اهمیت بازی در جریان کار و آموزش کودکان پی برده است. به عقیده وی، بازی عاملی است که از طریق آن، کودک به توازن و تعادل و رشد یکپارچه و هماهنگ می رسد. کلاس های او نه در اتاق های مدرسه، بلکه در باغ های کودکان ، جایی که هر فعالیت چنان طرح ریزی می شدکه آموزش ازطریق لذت و شادی، صورت می گرفت.
وی در این باره می گوید: « بازی های دوران کودکی به منزله برگهای جوانه زده درخت تمام زندگی و آینده فرد است و تمامی زندگی بعدی وی نشات گرفته از دوران کودکی است ». ف
روبل بازی را بیش از یک تفریح و لذت جویی تلقی می کرد و آن را سازنده، آموزش دهنده و حتی درمان کننده می دانست. (همان، ص 101 )
فروبل با توسل به بازی به عنوان الگوی آموزش و برنامه درسی و تجسمی از اجتماع وسیع تر توانست طرح آموزشی خود را بر اساس بازی بنیان نهد. او هدایا ( اشیا ) را که کودک از طریق بازی با آنها قدم به قدم و به طور منظم به حس نظم واقعی پی می برد و مشغولیات ( پیشه ها ) را به منظور آموزش دست، چشم و فکر طرح ریزی و ابداع کرد. هدایا و یا وسایل بازی ابداعی فروبل، در واقع یک سری ابزار های قابل دست کاری بودندکه کودک ضمن بازی با آنها، در خصوص اشکال، اعداد و اندازه گیری ها تجربیاتی به دست می آورد. بازی با این وسایل به تقویت قوای خلاقه و رشد مفاهیم و مهارت های هوشی در کودکان می انجامید.
پی بردن به رابطه کل و جزء و شمارش، ترکیب، تقسیم، کسر، سری کردن، اندازه گیری و تجزیه و تحلیل از جمله اطلاعاتی است که کودک از دست کاری و بازی با هدایا به دست می آورد.