روش تربیتی والدین در تکوین شخصیت و سازگاری فرزندان با شرایط مختلف اجتماعی موثر است. نقش کیفیت رفتار والدین بر عملکرد تحصیلی، روابط با همسالان و سازگاری در دوره نوجوانی مشخص شده است. (مکوبی، 1989) بسیاری از جامعهشناسان و روانشناسان بر این اعتقاد هستند که ریشه بسیاری از انحرافات شخصیتی و اجتماعی فرزندان را باید در روشهای نامطلوب تربیتی والدین با فرزندان جستجو کرد. (معاونت پژوهش گروه روانشناسی، 1388) شیوههای تربیتی والدین سبب پیدایش شخصیتهای مختلف و رفتارهای اجتماعی مختلف در فرزند میگردد. (اعزازی، 1380) همچنین بر بروز نابهنجاریهای رفتاری اثرقابل توجهی دارد. نقش کیفیت رفتار والدین بر عملکرد تحصیلی، روابط با همسالان و سازگاری دردوره نوجوانی مشخص شده است. (فقیهی، 1385)
همچنین خانواده اولین محل ارتباط اجتماعی کودک به شمار میرود. در سال های اولیه تنها روابط موجود برای کودک رابطه او با والدینش است. کنش متقابل و رابطه عاطفی بین فرزندان و والدین به انتظارات و واکنشهای فرزندان در روابط اجتماعی آینده شکل میدهد. اعتقادات، ارزشها و نگرش های فرهنگی توسط والدین پالایش میشوند و به صورتی بسیار منسجم و منتخب به فرزندان ارائه میشود. شخصیت، نگرشها، طبقه اجتماعی، اقتصادی، عقاید مذهبی تحصیلات و جنسیت پدر و مادر در ارائه ارزشهای فرهنگی و معیارهای آنها بر فرزندان تاثیر میگذارد. (گیلتون و پارک، 1373)
در مواقعی که خانواده بتواند با روابط آموزشی صحیح، فرزند را به سمت خود جذب کند، تاثیر نیروهای دیگر، گرچه با فرهنگ رایج خانواده مخالف باشند، به حداقل خواهد رسید و در صورت موافقت نیز شدت خواهد یافت. چنانچه اعضای خانواده با روابط نادرست خود در برابر فرزند نقش دافعه داشته باشند، طبیعتا عوامل دیگر که رابطه آنان با فرزندان، بهتر و آموزشی تر از خانواده باشد. میتوانند بر روی شخصیت آنان تاثیری به سزا داشته باشند.
مساله انتخاب روشهای مطلوب تربیتی از جمله مسائلی است که ذهن والدین را به خود مشغول داشته است تا از توانمندی های بالقوه و استعدادهای درونی فرزندان به نحو مطلوب بهره برداری گردد. از مهمترین مباحث تاثیر روشهای تربیتی والدین بر رشد قابلیت های اجتماعی کودکان مربوط به حوزه فرزندپروری میباشد. (دارلینگ و استینبرگ، 1993) فرزندپروری فعالیت پیچیده ای شامل روشها و رفتارهای ویژه است که بطور مجزا یا در تعامل با یکدگر بر رشد کودک تاثیر می گذارد. در واقع پایه و اساس شیوه فرزندپروری مبین تلاش های والدین برای کنترل و اجتماعی کردن کودکان شان است. (بامرایند، 1991) البته باید توجه داشت که در این تعریف روشهای بهنجار فرزندپروری مورد نظر است و روشهایی چون سوء استفاده از کودکان را در بر نمیگیرد.
پارسونز، چنان که اشاره شد دو کارکرد اساسی یعنی اجتماعی کردن و شکوفایی شخصیت فرزند را برای خانواده در نظر میگیرد. برخی نیز روشهای فرزندپروری را براساس تفاوتهای والدین در کنترل فرزندان متمایز کردهاند. (دارلینگ، 1999)
رابطه والدین اعم از آموزشی یا غیراموزشی با فرزندان، رابطهای یکسان و بر طبق الگویی خاص نیست. به گفته کاستلان، یک مدل فرزندپروری در همه خانوادهها وجود ندارد؛بلکه تعداد روشهای فرزندپروری به تعداد خانوادههاست. (کاستلان، 1986) در واقع مدل فرزندپروری از یک جامعه به جامعه دیگر و در درون یک جامعه از یک خانواده به خانواده دیگر متفاوت است. (منادی، 1385)
2-23-1. نظریه عمل
از نظر بوردیو در واقع یک منطق عمل وجود دارد که به سمت کنشهای هر روزهی افراد جاری است. وی معتقد است که در تمام کنشها و قضاوتهای ما یک منطق عملی وجود دارد. خواه در عصر بشر ابتدایی باشیم، خواه در دنیای امروز، این منطق عمل، رفتارهای ما را هدایت میکند. به گفته وی نظریه عمل خاطر نشان میکند که موضوعات شناختی به صورت منفعلانه و ضبط شده ساخته نمیشوند؛ بلکه عمل ساختن را یک نظام سازمان داده شده -که قادر به سازمان دادن است- فراهم میکند. این نظام سازمان داده شده عادت واره [2] است. وی بر این اعتقاد است که عادت واره هر انسان در طول زندگی اش ساخته میشود به گونه ای که وقتی از انسان امروز سخن میگوییم، در عمل هر یک از این ویژگیها در انسان دیروز نیز وجود دارد و آدمی ویژگی انسان دیروز را در طول زندگی خود از محیطهایی که در آن زندگی کرده، اموخته است. این محیطها شامل خانواده، نهاد آموزش و پرورش و رسانههاست. البته فضا[3]های حاکم بر این محیطها عوامل اصلیاند. (بوردیو، 1380)
فضای حاکم بر محیط، اعم از اقتصادی، سیاسی، ورزشی و هنری ترسیم کننده اصلی عادت وارهی انسان میشود، اما انسان به این عادت واره ختم نمیشود بلکه وی مهارتهایی (همچون کسب مدارک تحصیلی، دانشها، مهارتهای فرهنگی یادگرفته، اگاهیها و شناختها) را نیز در طول زندگی خود میآموزد.
او به این مجموعه، سرمایههای فرهنگی[4]میگوید که عادت واره در مرکز و قلب این سرمایهها قرار دارد. طبق تفکر بوردیو، تاثیر سرمایههای فرهنگی بر رفتارهای انسان بیش از سرمایههای اقتصادی و اجتماعی است. با آنکه هر انسان دارای عادت وارهی منحصر به فرد است، تشابهاتی در عناصر عادت وارهی تعدادی از افراد وجود دارد که عادت وارهی طبقه نام دارد. بدین معنی که هر طبقه، دارای عادت وارههایی مشترکند که مانند هم می اندیشند و رفتار میکنند. بنابراین میتوان خانوادههایی را یافت که عادت وارهی آنها مشابه یکدیگر است از این رو در رفتارها یعنی شیوههای فرزندپروری آنها نیز تشابه وجود خواهد داشت.
[1] Parenting
[2] Habitus
[3] champ
[4] Capital Culturals
متن کامل در سایت زیر :