مکتب:
به مجموعهای از نظریات در خصوص انسان و نگرش او به جهان با یاری جستن از روشی منطقی و عقلانی جهت پیمودن مسیر کمال و زندگی بهتر اطلاق میشود.
به اعتقاد برخی صاحبنظران مکتب عبارتست از مجموعه هماهنگ متناسب بینش فلسفی، عقاید مذهبی، ارزشهای اخلاقی و روشهای علمی در یک ارتباط علت و معلولی به هم، که یک پیکره متحرک معنیدار دارای جهتی را میسازد.(شریعتی، 1350، 12)
مسئولیت:
سِرتو میگوید؛ مسئولیت عبارت است از یک تعهد و الزام درونی از طرف خود برای انجام کلیه فعالیتهایی که برعهده او گذاشته شده است. (حمزه لوئی، 1373، 25)
به گفته خسرو باقری؛ مسئولیت، بیانگر آن است که باید مقاومت فرد را در قبال شرایط افزایش داد و او را چنان گرداند که بجای پیروی از فشارهای بیرونی، از الزامهای درونی تبعیت کند. این پیروی از الزامهای درونی را احساس مسئولیت یا احساس تکلیف مینامیم. فردی که در برابر انجام یا ترک عملی احساس مسئولیت میکند، خود را تحت تأثیر بایدی از درون میبیند، بایدی که در عین حال هم الزام آور است و هم فرد نسبت به آن احساس یگانگی و خودی دارد. (باقری، 1386، 149)
صلیبا مینویسد: شخص مسئول کسی است که کاری به او واگذاشته شده و پیآمد آن بر عهده اوست و شرط مسئولیت واقعی این است که قانونی وجود داشته باشد که به آن امر یا از آن نهی کند و مخالفت با مسأله مورد امر و نهی، ارادی باشد. (صلیبا، 1366، 589)
مبانی انسان شناختی:
کلمه مبانی، جمع مبنا و واژای است عربی. مبنا از بنا اشتقاق یافته است. در عربی وقتی گفته میشود فلانی بانی این خانه است، یعنی این خانه را ساخته است. به همین جهت به بنای ساخته شده بنیان اطلاق میشود. اما مبنا به معنای بنا کردن و مکان و زمان بنا و نیز به معنای ریشه و پایه و بنیان میآید.(میگونی، 1385، 6) لذا مراد از مبانی انسان شناختی، آن دسته از گزارههای توصیفی – تبیینی مدلّل درباره واقعیت وجود انسان است. (کشاورز، 1390)
تعلیم و تربیت:
تعلیم و تربیت مجموعه فعالیتهای هدفمند فنی ـ حرفهای است که بر پایه برنامهریزی دقیق و پیوسته مبتنی بر دانشاندوزیها، کارورزیها، و تجربههای میدانی و کارآمد معلم و مربی، به منظور رشد، تعالی و شکوفایی استعدادها، خلاقیتها و توانمندیهای ذهنی ـ شناختی و گرایشی ـ رفتاری فراگیران و مربیان صورت میگیرد. (رهنمایی، 1388، 37)
هوشیار مینویسد: تعلیم و تربیت فعل و انفعالی است میان دو قطب سیّال که مسبوق به اصلی و متوجه به هدفی و مستلزم طرح و نقشهای باشد.(هوشیار، 1331، 160)؛ از نظر شعاری نژاد نیز تربیت، عمل آمادگی فرد برای سازگاری مثبت با محیط است.(شعاری نژاد، 1373، 132)
جان مککواری میگوید: «تعلیم و تربیت» به معنای وسیع کلمه پروراندن امکانهای نهفته در وجود شخص است. و «وجود»/ex-sistence برون جستن، ایستادن یا بیرون نهادن امکانهای نهفته در وجود شخص است. پس تربیت کردن معنایی کمتر از رخصت دادن به وجود کسی ندارد، یعنی برون جستن از خویش یا تعالی جستن در فضای وجودی تا هرکس همان شخص فریدی که هست بشود.(مککواری، 1377، 263)
اگزیستانسیالیسم:
یکی از مکاتب فلسفی در قرن 19 و 20 است. به این فلسفه در فارسی با برابر نهادههایی چون فلسفه وجودی، اصالت وجود انسان، فلسفه هست بودن و مکتب اصالت وجود اشاره میشود.(بیات، 1386، 25)؛ روژه ورنو؛ اگزیستانسیالیسم را کوششی میداند برای دریافت ماهیت و طبیعت انسان، به وسایل انسانی بدون توسل به آنچه برتر از انسان یا خرد انسانی است.(ورنو، 1372، 325 )
سیمون دوبوار نیز میگوید: اگزیستانسیالیسم تعریفی از بشر است از خلال عمل، اگر این قله فکری، بشر را محکوم به اضطراب می‌کند، تنها تا آنجا پیش می‌رود که بشر را وادارد مسئولیتش را بپذیرد. امیدی که اگزیستانسیالیسم از بشر دریغ می‌کند امید بیهوده و اتکا به هر چیزی غیر از خویشتن است. اگزیستانسیالیسم توسل به اراده بشری است. (مکلینتاک، 1373، 69 )
تعاریف عملیاتی:
مکتب:
مجموعهای از قوانین و مقررات حاکم بر گروهی از افراد انسانی که نمایانگر نوع نگرش ایشان به جهان و انسان از آغاز تا کنون بوده و راهها و روشهایی را برای ساختن هرچه بهتر آینده جهان و بخصوص انسان ارائه میدهند.
مسئولیت:
پذیرش انجام فعلی است از جانب فرد انسان و پاسخگو بودن در قبال هر آن چیزی که به هر طریق به فعل مذکور مرتب میگردد. لذا میتوان گفت مسئولیت، پاسخگو بودن در برابر وظیفه و تکلیفی است که بر عهده شخص گذارده میشود. این وظیفه و تکلیف میتواند فردی و یا اجتماعی باشد.
مبانی انسان شناختی: