به عنوان مثال شولر و واکلر (1990) عنوان میکنند که استراتژی منابع انسانی بر تمرکز کوتاهمدت بر نیازهای کسب و کار تمرکز دارد و به «مجموعهای از فرایندها و فعالیتها، که به صورت هماهنگ با اشتراک مساعی مدیران منابع انسانی و مدیران صفی برای حل مشکلات مرتبط با افراد در سازمان، تعریف میشوند» اشاره دارد.
گِست (1989) معتقد است که مدیریت استراتژیک منابع انسانی به این مسأله میپردازد که آیا «اقدامات مدیریت منابع انسانی» کاملاً در جهت برنامهریزی استراتژیک سازمان، هماهنگ و یکپارچه شدهاند. و اینکه آیا سیاستهای مدیریت منابع انسانی، اقدامات و حوزه های وظیفه ای گوناگون را در داخل یک سیستم جامع، و نیز در سلسله مراتب سازمان، با سیاستهای کلی یکپارچه نموده است؟، و آیا اقدامات مدیریت منابع انسانی توسط مدیران صفی به عنوان بخشی از کار هرروزهشان پذیرفته شده است و مورد استفاده قرار میگیرد؟
احتمالاً بهترین تعریف درباره مدیریت استراتژیک منابع انسانی توسط شولر (1992) ارائه شده است (رایت و مک ماهان؛ 1992). وی مدیریت استراتژیک منابع انسانی را «تمام آن فعالیتهای که بر رفتار افراد در تلاشهایشان برای فرموله نمودن و اجرای نیازهای استراتژیک سازمان تأثیر میگذارد» تعریف مینماید. به عبارت دیگر، مدیریت استراتژیک منابع انسانی یک رویکرد و نگاه کلان سازمانی است که نقش و کارکرد مدیریت منابع انسانی را در تمام گستره سازمان مینگرد (باتلر و همکاران، 1991).
برای این پژوهش، ما تعریفی که رایت و مک ماهان (1992) از مدیریت استراتژیک منابع انسانی ارائه دادهاند مناسب دیدهایم. ایشان مدیریت استراتژیک منابع انسانی را «الگویی از ترتیبات و فعالیتهای برنامهریزی شده منابع انسانی که در جهت توانا ساختن یک سازمان برای دستیابی به اهدافش اتخاذ شدهاند» تعریف مینمایند.
این تعریف دو بعد مهم و اساسی،که مدیریت استراتژیک منابع انسانی را از حوزه سنتی مدیریت منابع انسانی متمایز می سازد را برجسته می سازد. اول اینکه، همردیفی عمودی و پیوند میان اقدامات مدیریت منابع انسانی و فرایند مدیریت استراتژیک سازمان را تشریح میکند (دیر، 1985؛ گِست، 1989؛ شولر؛ 1992). و دوم، به صورت افقی بر هماهنگی، تجانس و تناسب میان اقدامات گوناگون مدیریت منابع انسانی از طریق الگویی از اقدامات برنامهریزی شده تأکید مینماید (بایرومشولم، 1988، میلیمان، ونگلینو و ناتان، 1991؛ شولر و جکسون، 1385؛ اسنل، 1992؛ رایت واسنل، 1991). این تعریف شرح و بیان روشنی از متغیرهای مورد توجه در تئوریها و پژوهشهای مدیریت استراتژیک منابع انسانی و روابط درونی آنها را فراهم میآورد.
تئوری مدیریت استراتژیک منابع انسانی میبایست عوامل تعیینکننده و اثرگذار بر تصمیمات مربوط به اقدامات گوناگون مدیریت منابع انسانی، ترکیب و ساخت ذخیره منابع انسانی سازمان (شامل مهارتها و تواناییها)، رفتارهای خاص مورد انتظار از منابع انسانی، و سرانجام اثربخشی این تصمیمات را در جهت استراتژیهای گوناگون سازمان، یا موقعیت رقابتی آن را مورد توجه قرار دهد (رایت و مکماهان، 1992).
چنین مدل مفهومی از چارچوب تئوریک در شکل 2-1 ارائه شده است. در این مدل مفهومی جامع، اگر چه ارتباط آشکار و روشن میان استراتژیهای سازمان و اقدامات منابع انسانی نشان داده شده است، اما متغیرها و مفاهیم استراتژیک تنها به عنوان یکی از چندین عامل تعیینکننده اقدامات مدیریت منابع انسانی مطرح گردیدهاند. رایت و مکماهان معتقدند: «مدیریت استراتژیک منابع انسانی نیازمند آن است تا عوامل نهادی و سیاسی را به عنوان یکی از متغیرهای اثرگذار بر اقدامات منابع انسانی در حد ضرورت مورد توجه قرار دهد تا بتواند فرایند تصمیمات مدیریت استراتژیک منابع انسانی را به گونهای مناسب پیشبینی و درک نماید. گاهاً همین عوامل سیاسی و نهادی است که مانع از آن میشود اقدامات مناسب انسانی در جهت اهداف استراتژیک سازمان طراحی و برنامهریزی شوند (رایت و مکماهان، 1992).
(رایت و مک ماهان، 1992)
استراتژی شرکت
اقدامات مدیریت منابع انسانی
نیروهای سیاسی/ نهادی
مخزن سرمایه انسانی: مهارت ها، توانایی ها
اقدامات منابع انسانی
بروندادهای سطح شرکت
(عملکرد، رضایت، غیبت، و …)
دیدگاه مبتنی بر منابع شرکت
سایبرنتیک، هزینه های مبادله/ بنگاه
دیدگاه رفتاری
وابستگی منابع، نهاد گرایی
(رایت و مک ماهان، 1992)
استراتژی شرکت